به گزارش خبرگزاری بسیج از گلستان؛ شهيد شاهد علي اكبر حسام در سال 1336در يك خانواده مذهبي در روستاي شاهكوه كنوني پا به عرصه حيات گذاشت.دوران طفوليت و تحصيل دوره ابتدايي را در همان روستا گذراند بعد مهاجرت كردند به گرگان آمدند در همان طفوليت فردي زحمتكش بود و علاقه وافري به اسلام و فراگيري احكام اسلامي داشت . به جهت عدم بضاعت مالي خانواده ادامه تحصيل برايش ميسر نشد.
در دوران شكوفايي و اوج نهضت مقدس اسلامي ايران عليه دستگاه ستم شاهي او نيز با مردم بود از اولين افرادي بود كه به نهاد نو پا و بپا خواسته از توده مردم يعني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست. با شروع جنگ تحميلي با قامتي استوار كه شايسته مردان و سلحشوران اين مرز و بوم است وارد جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و در چندين عمليات و حمله و ضد حمله در جبهه غرب و جنوب كشور خصوصاً در عمليات محرم و عمليات غرور آفرين والفجر8 و كربلاي 4و5 شركت فعال نمود.
در عمليات والفجر8 به سختي مجروح شد و مدتي اندك در منزل استراحت كرد اما پس از بهبودي جسمي براي چندمين بار عازم ميدان نبرد گرديد. سرانجام در عمليات كربلاي 5 با اصابت مستقيم گلوله توپ در منطقه شلمچه به ديدار معشوق شتافت و به آرزوي ديرينه خود نائل گرديد.
بيان خاطره به روايت قاسم معيني زاده :
جانشين توپ خانه لشگر بودم . حسام ، مسئول ديده باني بود . صبح زود در قرارگاه تاكتيكي لشگر 25 كربلا پيش من آمد و به خاطر جريان سر شب از من عذر خواهي كرد . ماجرا از اين قرار بود كه ساعت شش بعد از ظهر روز 18 دي سال 65 بايد 7 نفر ديده بان را آماده مي كردند كه اين كار با تاخير انجام شد و من از اين تاخير ناراحت شدم و به همين خاطر بعد از نماز صبح پيش من آمد و عذر خواهي كرد و گفت كاري نداريد . گفتم پيش آقاي نوريان ( ديده بان ) برويد و ببيني چه مشكلي دارد . اگر خسته است او را تعويض كنيد و اگر خسته نيست بي سيم او را چك كنيد. به نزد ديده بان رفت و در حال باز بيني بي سيم بودند كه در ساعت 6:30 صبح روز 19 ديماه سال 65 در دژ شرقي كانال ماهي گلوله توپي در كنارشان به زمين خورد . چند لحظه پس از انفجار در صحنه حاضر شدم ديدم سر علي اكبر از بدن جدا شده و بدنش تكه تكه شده است.
ديده بان دانشجوي بسيجي ( نوريان ) نيز دوسوم سرش به وسيله تركش از بين رفته بود. پيكر پاره پاره شهيد علي اكبر حسام در ميان غم و اندوه مردم گرگان تشييع و در مزار شهيدان به خاك سپرده شد.
فرازي از وصيتنامه شهيد بزرگوار :
جبهه ها را خالي نگذاريد خالي بودن جبهه ها خواسته اصلي دشمنان اسلام است واگر در زمان صدر اسلام در كربلا نبوده ايم با اصحاب امام حسين(ع)به جنگ كفار برويم وما سالها آرزو داشته ايم كه اي كاش در آن زمان باهم بوده ايم و جزو 72 تن قرار مي گرفتيم.حال وقت آن رسيد كه به پا خيزيم و دست از خانه و زن و خانواده بكشيم و خون نا قابل خود را فداي اسلام كنيم.اين يك راهي است كه بايد رفت.
