خبرهای داغ:
فاطمه اسدزاده
دلنوشته‌ای در رثای سردار استوار؛

هرچه امروز با خود فکر می‌کنم، هیچ استراحتی را بر خود روانداشتی

هرچه امروز با خود فکر می‌کنم، هیچ استراحتی را بر خود روانداشتی
کد خبر: ۹۳۰۳۳۸۳
|
۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۰

به گزارش خبرگزاری بسیج از فارس، یکی از همرزمان سردار عبدالرسول استوار محمودآبادی دلنوشته را در رثای همسنگر و فرمانده خود نوشت. متن این دلنوشته به شرح زیر است:

...و چه زیبا و پاک به آغوش شیراز پانهادی که هنوزنمناک ازغرش باد وباران روزگذشته بود. 41سال گذشت که لباس خدمت پوشیدی و در حالی که دراوج پاکی و ورود به جوانی بودی؛ و هرچه امروز با خود فکر می‌کنم، هیچ استراحتی را بر خود روانداشتی.

تماما سیرصعودی بدون وقفه داشتی ازروزی که رزمنده ساده بودی، ولی کار بزرگ را در شناسایی ضدانقلاب در فارس برداشتی، معلوم بود که عزم راسخ و استواری برای عهدی که با امام و انقلاب بسته ای، گسستی نیست.

درمحله آستانه با مردمان اصیل و پاک آن، در جوار امامزاده واجب التعظیم، حضرت سیدعلاءالدین حسین(ع)، مشام جانت با تربیت اصیل دینی و همنشینی با شهید "اسلامی نسب" ها و "قدرت‌الهی" ها پر شد و گویا نام با کرامت "رسول" را برخود زیبنده کردی؛ چون رسول مهربانی ها؛ و شجاعت و فداکاری مردم این محله اصیل شده آنگاه که با خیل جوانان در انقلاب و پیروزی انقلاب، محور فعالیتهای پیروزی های انقلاب شدید.

به سرعت غرب و جنوب کشور را ردپا گذاشته و دهلاویه، اولین جایی که داغ رفقایی چون "علی شفاف" و "شیخ بامداد" چنان تاثیری شگرف در عزم استوار تو به جاگذاشت که از سویدای دل، عزمی جزم را توشه راه خود برگرفتید.

قلمها و صفحات را یارای ثبت لحظه لحظه مجاهدتهای خاموش و بی هیاهوی تو به همراه عرفایی همچون شهید "عقیقی" و "احسان حدائق" و "حبیب روزیطلب"؛ نیست؛ و آنگاه که زحمات و پیگیریهای شبانه روزت در تشکیل اولین تیپ های سپاه در "طریق القدس" و "چزابه" در زمانی که هنوز استانهای دیگری تیپ‌های سازمانی خود را تشکیل نداده بودند، تیپ 22بهمن و تیپ شهید دستغیب در چزابه چنان سازماندهی و وارد عمل شدند که کمتر استانی چنین شجاعتی را در آن موقع تجربه نکرد.

توجه به آینده جنگ و درک صحیح از توان استان فارس، با پیگیری های تو و دیگرفرماندهان فارس به ثمر نشست و در فتح المبین تیپ امام سجاد(ع) تشکیل شد که تا مدتها درعرصه های طراحی عملیاتها و امور اطلاعاتی مسولیت سنگینی را بردوش های استوارت نشاند.

بسیاری از مدیران و طراحان اطلاعاتی به خصوص در فارس، مدیون تفکر عمیق و درک اطلاعاتی تو بودند که امروز، پس از دفاع مقدس ،درعرصه های اطلاعاتی کشور و دفاع ازحرم می درخشند.

سرعت رشد و تعالی تو چنان سریع بود که زمان را درنوردید و در عملیاتهای پی‌درپی تا پایان دفاع مقدس و تشکیل تیپ35 امام حسن(ع) برگهای زرینی شدند برای طی سیر صعودی و حضور بالیاقت و پشتکار مثال زدنی تو در دوران بعد از جنگ شد.

سردارمهربانی ها! فراموش نمی کنیم که خیلی ها به ساز و کار زندگی روزمره پرداختند؛ ولی تلاش شبانه روزی تو در دانشکده پیاده و آموزش پاسدارانی که مثل خودت برای آینده نظام کتابها در خاطره ها دارد و آنگاه که شکل تهدید جدی تر بود، با تشکیل یگان نیروی مخصوص و صابرین سپاه، منشا تارومار کردن دشمنان داخلی و خارجی، به ویژه در مرزها شدید.

"رسول"، همیشه در فکرها و طرح‌هایش غوطه می‌خورد و آنی نبود که از تفکر موثر خلاصی یابد؛ که اوج آنها در فرماندهی قرارگاه مدینه و طرح‌های دفاعی و آماده‌سازی مرزهای آبی بود، تا آنجا که ماهواره های دشمن را وادار به رصد لحظه ای آن مناطق کرده بود.

روح بلند و عزم استوار او را به غرب و کوه‌های سربه فلک کشیده آن کشاند و شاید کمتر کسی است که به تلاشهای اطلاعات و عملیاتی تو اذعان نداشته باشد.

"رسول"، محب اهل‌بیت(ع) بود به ویژه بی‌بی دو عالم و غریب مدینه امام مجتبی(ع) که شانه های ستبرش را به لرزه وامی‌داشت و امید داشت انسانی با این عظمت عاشق اهلبیت بود و لحظه ای به او اجازه نداد حضور تکفیری ها را در هجوم به حرم تحمل کند. بی‌درنگ در کنار یارقدیمی اش "حاج قاسم" قرار گرفت و دلاوریهاش در عراق و سوریه و نبل و الزهرا برای آیندگان، داستانها دارد که باید نسل امروز ما آن را به عنوان ثروتهای معنوی حفظ کند.

سردارمن! تو به واقع لایق اطلاق سرداری هستی؛ چرا که دستهای ولی امرمسلمین برشانه هایت بیانگر این لیاقت است. به جرات باید تو را "سلیمانی دوم" بنامم؛ چون هرچه می نگرم، جز ایمان و پاکی و صداقت و جانفشانی در راه امام و رهبری، چیزی نمی یابم؛ و اگر نبود موانع امنیتی، از بیان اقدامات تو آن‌وقت مردم می دانستند که چه گوهری را ازدست داده اند.

رسول جان! گرچه از پیش ما رفتی، اما رجاء واثق دارم با رفقا و "همت" و "باکری"ها و "اعتمادی"ها و "سپاسی" هاهمنشین گردیدی؛ دست ما را بگیرید و نگذارید مثل این روزها که خیلی ها در تلاشند پای دشمن را دوباره به کشور عزیزمان بازکنند، دست مارابگیرند. همان‌ها که رفته رفته اسم و رسم شهدا را از کوچه وگذرها برمی دارند.

 بگذار تا به رسم دل بی کینه و صبور تو، لب به گلایه بازنکنم؛ که گرچه انتظار می رفت درخورشأن تو عزیز سفرکرده که پس از41سال هجرت و تلاش و مجاهدتهای بی هیاهو ،به شهرمان بازگشتی، ازبی خاصیتی مسئولین کشوری و لشکری و حوزوی، حتی نتوانستند یک دقیقه از شبکه ملی از تو یاد کنند و چه خوب شد که نکردنده آنچنان که تو بی توقع کارکردی و خیلی ها ندانسته و نمی دانند؛ هرچند صداوسیمای فارس در این چند روز، تلاش ویژه ای کرد. لکن ...     

 آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند/  رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند

"عبدعاصی"

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار