خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ پارچه سفیدی را روی زمین پهن کرد و از بچه ها خواست با مداد شمعی روی آن شهر را نقاشی کنند.
مردم گرد هم آمده و به تماشا ایستاده بودند و او داشت شهرش را معرفی می کرد.
پس از نقاشی کودکان از بانویی خواست تا روبان قرمز افتتاح شهرش را ببرد، شهرش با تشویق تماشاگران افتتاح شد. مرد نمایش ناگهان دستی توی ساک خود برد و وقتی دستش را در آسمان گرداند هواپیماهای کاغذی در هوا اوج گرفتند.
قسمت نمایش به حمله هوایی آبادان رسیده بود و مردم تماشاگر متاثر همچنان ایستاده بودند این بار از پشت چشمانی بارانی به تماشا.
مرد پارچه سفید پهن شده را بقچه کرد و انداخت به روی شانه اش و گفت از شهر کوچ کردیم به عنوان جنگ زده و در شهرهای دیگر پناه گرفتیم.
مشخص بود مردم به سختی جلوی اشک های خود را گرفته اند.
مرد نمایش «شهر خوبان» این بار کفش های کتانی برادرش را از ساک خود بیرون آورد و نشان داد که برادرش به جای آن پوتین پای خود کرد و رفت، و دیگر برنگشت.
و من به دهها و صدها خاطره از دوران دفاع مقدس گویی پرت شدم، خاطرات هزاران جوان که همان گونه رفتند تا دشمن متجاوز را از کشور بیرون برانند و بسیاری از آن ها شهید شدند، عده ای هم جانباز و عده ای هم نیامدند و چشمان منتظر را همچنان در انتظار گذاشتند.
مرد بازیگر شهر خوبان این بار خاک آبادان را نشان داد و با آن دوباره شهری کشید بر سنگفرش ائل گلی تبریز تا بار دیگر به یاد بیاریم این آرامش امروز را از پی گذشت چه روزهایی و جان هایی به دست آوردیم.
نمایش شهر حوبان به کارگردانی و بازیگری بهنام کاوه از نمایش های ششمین جشنواره سراسری تئاتر خیابانی «تبریزیم» در موضوع دفاع مقدس در بخش رقابتی است.
