روایت رزمنده لشکر ۳۱ عاشورا از همکاری ارتش و سپاه؛

شهید «مهدی باکری» مورد احترام فرماندهان ارتش بود

تبریز- یکی از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، خاطره‌ای از همکاری و تعاون بین ارتش و سپاه در طول این دوران را روایت کرده است.
کد خبر: ۹۴۱۸۴۸۳
|
۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۴۰

به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، همکاری و تعاون بین نیرو‌های مسلح اعم از سپاهی و ارتشی در دوران هشت سال دفاع مقدس از جلوه‌های زیبای این دوران است که اتحاد و همدلی بین همه رزمندگان در راه دفاع از میهن اسلامی را نشان می‌دهد.

«عبدالرزاق میراب» که جانشینی و سپس فرماندهی مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشته، نمونه‌ای از این همکاری بین ارتش و سپاه را در دوران دفاع مقدس روایت کرده است:

عملیات «والفجر ۴» پیش‌‎رو بود و برای برقراری و انتقال ارتباط در مناطق کوهستانی، به سیستم «کنترل کروپ» نیاز داشتیم؛ ولی چنین سیستمی در اختیارمان نبود. «مصطفی الموسوی» مسئول مخابرات لشکر نگران این موضوع بود و دنبال راه چاره می‌گشت.

«محمدعلی کاملی»، «احد مقیمی» و من در این‌باره همفکری کردیم تا بلکه راه حلی پیدا بکنیم. مرتب می‌‎گفتیم: «خدایا خودت کمک کن و راهی نشانمان بده».

در مناطق کوهستانی برقراری ارتباط بی‌سیمی مشکل بود و اگر سیستم درست و حسابی مهیا نمی‌کردیم، به مشکل برمی‌خوردیم. «کاملی» پیشنهاد داد: «پیش «آقامهدی باکری» برویم و بگوییم به فرمانده لشکر ۲۸ کردستان نامه بدهد و سیستم را از آن‌ها بگیریم. سرهنگ «جوادی» فرمانده‌شان، آقامهدی را می‌شناسد».

با آقای «الموسوی» رفتیم پیش آقامهدی و موضوع را گفتیم. نامه را گرفتیم و موقع خداحافظی به آقامهدی گفتم: «اگر اجازه بدهید، یک گوسفند هم با خودمان ببریم». آقامهدی متبسم گفت: «الله بنده‌سی، رشوه آپاریسان؟ (بنده خدا، رشوه می‌بری؟)» «الموسوی» گفت: «ناچاریم آقامهدی. هر طور شده باید تهیه بشود وگرنه معطل می‌مانیم».

نامه و گوسفند را برداشته رفتیم سنگر فرماندهی لشکر ۲۸ کردستان. از قضای روزگار خود سرهنگ «صیاد شیرازی» - فرمانده نیروی زمینی ارتش- هم آن‌جا بود. احوالپرسی کرده و نامه را دادیم به سرهنگ «جوادی». گفتم: «آقامهدی باکری سلام رساند. واقعیت همین است که در نامه آمده. ما به این سیستم نیاز داریم».

سرهنگ صیاد شیرازی که به صحبت‌های ما گوش می‌داد، رو به فرمانده لشکر ۲۸ گفت: «با برادران سپاهی همکاری کن، سرهنگ!». سرهنگ «جوادی» هم گفت: «به روی چشم».

وقتی با تحویل سیستم موافقت شد، گفتم: «جناب سرهنگ، گوسفندی هم برایتان آورده‌ایم». صیاد خندید و گفت: «برای چه منظوری؟»، گفتم: «موقع آمدن، آقامهدی گفت ماه محرم است، دست خالی نروید، با خودتان یک گوسفند هم ببرید خدمت برادران ارتشی». بعد اضافه کردم: «با تدبیر آقامهدی در لشکر عاشورا گوسفند قربانی کرده، به همه‌ی گردان‌ها نذری دادیم». صیاد گفت: «خدا قبول کند». سرهنگ یادت باشد بعد از اتمام کارمان، برویم خدمت آقامهدی برای عرض ادب.

آقامهدی باکری مورد احترام فرماندهان ارتشی هم بود. با دستی پر برگشتیم لشکر. آن سیستم در عملیات کل ارتباطات محور ما را راه انداخت. هر موقع ارتباط برقرار بود، «الموسوی» خوشحال می‌شد و به جان سرهنگ «جوادی» دعا می‌کرد. کل منطقه عملیاتی در سه تا از یگان‌ها این سیستم‌ها وجود داشت؛ یکی لشکر ۲۸ ارتش، یکی لشکر ۳۱ عاشورا و یکی هم لشکر ۸ نجف.

ارسال نظرات
آخرین اخبار