تبریز- انقلاب اسلامی از سال 1342 تا 1357 شاهد رویدادهای مهم و حساسی بوده است که هریک از آن ها امروز شاهرگ حیاتی در تقویم تاریخمان قلمداد می شود، رویدادهایی که در زمان خود نبض انقلاب را به تپش واداشت و معنا کرد.
کد خبر: ۹۵۸۰۲۸۰
|
۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۰

خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356 از جمله این رویدادهای مهمی است که مردم غیرتمند تبریز از کوچک و بزرگ، پیر و جوان و زن و مرد در چهلم شهدای قم(شهدای 19 دی) آن را آفریدند و موجب سرعت بخشی جریان انقلاب شدند و امروز بسیاری از تحلیل گران از آن به عنوان نقطه عطف تاریخ انقلاب نام می برند چنانکه حضرت امام خمینی(ره) نیز در پیامی به مردم آذربایجان درود و سلام فرستاده و با خانواده شهدا ابراز همدردی کردند.

«سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز، درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز. درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد «مرگ بر شاه» خط بطلان بر خراف گوئی های او کشیدند. زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوه گویانی زدند که با بوق های تبلیغاتی انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است انقلاب سفید شاه و ملت می نامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده کشور می شمارند...».

خبرگزاری بسیج به همین منظور برای ارج نهادن به قیام مردم تبریز و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای آن روز گفتگویی با یکی از زنان انقلابی تبریز ترتیب داد که آن زمان دانش آموز سال اول دبیرستان بوده اما با وجود آن همراه خانواده و همپای مردم در این قیام حضوری فعال داشته چنانکه از مسجد «قزلی» تبریز تا خانه را تحت تعقیب ماموران رژیم پهلوی قرار می گیرد اما با زیرکی و چالاکی، خود را نجات می دهد.

آنچه می خوانید خاطره ای از «صدیقه صارمی» است که پس از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ نیز سال ها در جبهه های حق علیه باطل با امدادگری و پرستاری نقش موثری را در کنار رزمندگان لشکر 31 عاشورا داشته است.

چگونه وارد انقلاب شدم

فروردین 1356 با بازشدن مسیر کربلا پدرم به کربلا مشرف شد و پس از بازگشت مدام از مردی حرف می زد و می گفت بالاخره او می آید و اوضاع کشور عوض می شود و من که آن زمان، سال اول دبیرستان بودم برایم جای سوال بود که آن مرد چه کسی است که پدرم درباره ایشان چنین مطمئن حرف می زند و آخر سر هم دل به دریا زدم و از پدرم جویا شدم.

پدرم گفت: آن مرد آیت الله خمینی است که بعد از آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید نیز انتخاب و معرفی شده است و سپس از وقایع سال 1342 و تبعید امام و بقیه حوادث گفت، نگو زمانی که پدرم عراق بوده با امام دیداری هم داشته و به خاطر آن از طرف پلیس عراق بازداشت و اذیت شده است و از آن اتفاق به بعد من هم همراه خانواده وارد جریان انقلاب شدم و با حادثه 19 دی شهر قم پدرم گفت: آنچه انتظار می رفت آغاز شد.

وقتی مردم تبریز قیام کردند

بعد از گذشت 40 روز ار حادثه قم، مردم تبریز تصمیم گرفتند چهلم این شهدا را در مسجد «قزلی» تبریز برگزار کنند و با این کار اعتراض خود را به رژیم پهلوی اعلام و انزجار خود را نشان دهند که من هم همراه خانواده به مسجد قزلی رفتم، تعداد زنان در جلو مسجد انگشت شمار بود، وقتی خواستیم وارد مسجد شویم ژاندارم ها، ماموران و لباس شخصی ها مانع از ورود مردم به مسجد شدند و مردم را خواستند که متفرق کنند اما مردم با دادن شعار از بازار به طرف میدان ساعت حرکت کردند،.

مردم، بانک سپه را در میدان ساعت آتش زده بودند و میدان تا روبروی خیابان خاقانی شلوغ بود و عده ای هم کشته و زخمی شده بودند که میان آن ها هم یک نفر مقابل پمپ بنزین شهید شده بود که با کمک چند نفر از خانم ها او را داخل جوی آب گذاشتیم تا زیر پا نماند، از دیگر شهدایی که آن روز مقابل مسجد صاحب الزمان به شهادت رسید محمد غلامی بود.

من آن روز مدرسه کتاب نبرده بودم و از آنجا به تظاهرات رفته بودم که مقابل خیابان خاقانی یکی از ماموران مرا نشان داد و گفت: این دختر هم یکی از خرابکارها است که با شنیدن آن گفتم من از مدرسه می آیم  در صورتی که ساعت 2 بعد از ظهر بود و کتابی هم در کار نبود،!

یکی از مامورها با باتوم به طرف من حمله ور شد و به سرم زد و من که کفش کتانی پایم بود پا به فرار گذاشتم تا جایی که در توان داشتم دویدم تا رسیدم به جایی که حالا بیت امام جمعه است،

آنجا سنگ بزرگی بود، دیدم کسی نیست نشستم روی آن تا استراحت کنم که یک سربازی آمد و گفت: می دانید اینجا کجاست؟ نشستید اینجا، اینجا مقر ساواک است، با شنیدن آن، دو پا داشتم و  دو پاي ديگر هم قرض گرفتم و پا به فرار گذاشتم.  و تا خانه دوباره دویدم، وقتی به خانه رسیدم دیدم مادرم دم در ایستاده و منتظرم است، با دیدنم پرسید تا حالا کجا بودی، برادرانت مدتی است که آمده اند ، گفتم مادر من از میدان ساعت آن ها را گم کردم و ... .

بعد از واقعه تبریز هم مردم یزد برای شهدای تبریز چهلم گرفتند و شهرها از پی هم چهلم ها را ادامه دادند، یادم است یکی از بزرگان هم دقیق نمیدانم چه کسی گفته بود این مجالس چلچراغ انقلاب خواهد شد که عاقبت هم شد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها