به گزارش خبرنگارخبرگزاری بسیج، مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مدافع امنیت سلمان امیر احمدی و یادواره شهیدان امیر احمدی امروز جمعه ۱۴ مهر برگزار شد.
در حاشیه این مراسم حاجیه خانم ابراهیمی مادر شهیدان امیر احمدی
در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج اظهار داشت: وقتی خبر شهادت سلمان را شنیدم سجده شکر به جا آوردم و به خدا گفتم این قربانی را از ما قبول کن.
حجت الاسلام ابوالقاسم علیزاده به عنوان سخنران این مراسم، سردار حسین نجات و موسی رضایی به عنوان مداح در این مراسم حضور داشتند.
این مراسم از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱:۳۰ بر مزار شهیدان واقع در قطعه ۵۰ بهشت زهرا شهرری برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری بسیج، اواسط مهر ماه سال گذشته، اغتشاش و آشوبی که از دو هفته قبلش شروع شده بود به محله فلاح در منطقه ۱۷ تهران رسید؛ محلهای که زادگاه بستگان و برادرهای «سلمان امیراحمدی» بود و او از کوچه پس کوچههای آن، مردمانش و مساجدش خاطرات بسیاری به یاد داشت.
پدر و مادر سلمان پس از ۴ سال زندگی در منطقه فلاح به شرق تهران رفتند. محمدعلی و روحالله برادرهای سلمان متولد فلاح بودند، اما سلمان در سال ۱۳۶۶ در پیروزی به دنیا آمد. او سالها همراه با پدر و مادرش در شرق بود و سپس به شمالشرق تهران رفت تا اینکه به سن جوانی رسید و ازدواج کرد. سلمان ازدواج که کرد به محله فلاح رفت و همراه با همسرش در یکی از خانههای آن محله زندگی کرد و خدا در همان محله دو فرزند پسر به او عطا کرد که یکی را «محمدصالح» و دیگری را «عباس» نام گذاشتند.
آن شب که محله فلاح شلوغ شد و اغتشاشگران پا به آن منطقه گذاشتند، سلمان همراه با برادر بزرگترش محمدعلی راهی کوچه و خیابان شد تا شاید بتواند کاری انجام دهد و آرامش را به آن محله برگرداند. اغتشاشگرها به هر چیزی که میرسیدند آسیب میرساندند و با سنگ و آجر و هر چیزی که دستشان بود به سوی مغازههای مردم، وسایل عمومی و نیروهای مدافع امنیت حمله میکردند. خیابانها و کوچهها را هم میبستند تا کسی نتواند رفت و آمد کند.
سلمان و محمدعلی و عدهای دیگر تا حدودی توانستند به محله سر و سامان بدهند و آرامش را برقرار کنند، اما اغتشاشگرها دست بردار نبودند. از این خیابان به آن خیابان و از این کوچه به آن کوچه میرفتند و مانند داعشیهایی که در سوریه یک روز در این شهر و یک روز در آن شهر بودند و همه چیز را خراب میکردند، بودند.
آن دو برادر به کوچهای رسیدند. در فاصله یک متری از یکدیگر ایستاده بودند. صدای نعره و فحاشی اغتشاشگرها میآمد. هر لحظه نیز سنگی از سویی به سمت آنها پرتاب میشد. مردم هم از این وضعیت کلافه شده بودند و هر از چند گاهی یکی از آنها به پشت پنجره میآمد و میگفت بس کنید دیگر. در همین حین یکی از اغتشاشگران که مسلح بود و تفنگ داشت خود را به پشت بام یکی از ساختمانها رساند و یک تیر به سوی سلمان شلیک کرد.
برادر میگوید یک لحظه دیدم تیری به سر سلمان اصابت کرد و بر زمین افتاد. سر و صورتش غرق خون شد و در حال پر کشیدن و رفتن به سوی معبود است. بعدها در کالبدشکافی مشخص شد که 52 ساچمه به سر و صورت و بدن سلمان اصابت کرد و آن تیر از اسحلهای شلیک شده بود که قدرت فوقالعادهای داشت.
مادر گویا از این ماجرا و نحوه شهادت سلمان خبری ندارد یا اینکه نمیخواست به زبان بیاورد و دلش دوباره شرحه شرحه شود. برای او همین که داستان «دو برادر» تکرار شد، سخت و جانکاه است؛ 17 سال پیش سلمان شاهد شهادت برادرش «روحالله» توسط اراذل و اوباش بود و اکنون محمدعلی میدید که چگونه اغتشاشگرها برادرش را غرق زمین کردند.
سلمان امیراحمدی، بسیجی مدافع امنیت در شامگاه ۱۶ مهرماه به جرم دفاع از امنیت ملی بهدست مزدوری خودفروش به شهادت رسید.