گفت‌وگویی خواندنی با مادر شهید مدافع حرم «عباس احمدی»

معاونت فرهنگی اجتماعی حوزه ۶ سپاه ناحیه حر مشهد در راستای طرح «چهارشنبه‌های شهدایی» با حضور جمعی از بسیجیان حوزه ۶ حر، از خانواده معزز شهید مدافع حرم عباس احمدی بازدید به عمل آورد و با مادر شهید به گفت‌وگو نشست.
کد خبر: ۹۱۱۹۸۰۱
|
۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۳
به گزارش خبرگزاری بسیج از خراسان رضوی، در راستای طرح چهارشنبه‌های شهدایی با بعضی از فرماندهان و خانواده‌های معزز شهدا به دیدار مادر شهید عباس احمدی رفتیم که متن این دیدار و مصاحبه با مادر شهید را در ذیل می‌خوانید.

عباس احمدی در تاریخ 11 اسفند سال 64 در خانواده‌ای مذهبی در ایران بدنیا آمد. عباس ۲ ساله بود که پدرش فوت کرد و تمام سختی زندگی بر دوش مادر می‌افتد. مادر کار می‌کند تا بتواند خرج زندگی را بدهد و بچه هایش را بخوبی بزرگ کند.

ابتدا از مادر شهید خواستم از اعزام پسرش به سوریه برایمان بگوید که مادر شهید بیان کرد: من از اعزام او به سوریه خبر نداشتم، چون میدانست که اگر به من بگوید با رفتنش مخالفت میکنم. عباس برای اولین بار در ماه محرم به سوریه رفت و زمانی که برگشت من متوجه شدم که به سوریه رفته؛ خیلی پیگیر او شدم و چون مغازه ساندویچی داشت هر روز از شاگردانش سراغش را میگرفتم، اما آن‌ها هم اظهار بی اطلاعی میکردند تا اینکه بعد از چند وقت، وقتی آمد و دیدمش کلی گریه کردم و گفتم به فکر دل من هم هستی کجا بودی؟ ۱ سال قبل از آغاز جنگ سوریه به زیارت حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) رفته بودم، رفته بودم جایی که تو پارسال رفته بودی گفتم من؟ گفت: آره مگه پارسال نرفته بودی سوریه منم سوریه بودم که دوباره گریه کردم، ولی بار‌ها گفته بود که خواب دیدم که شهید میشم.

از مادر شهید در مورد خصوصیات اخلاقی شهید پرسیدم که مادر شهید جوابی داد که برایمان جالب و شنیدنی بود.
او گفت که عباس اصلا دنیایی نبود و به هیچ وجه به فکر دنیا و تعلقات دنیا نبود و هر بار که به او میگفتم به فکر زندگیت باش و ازدواج کن یا اینکه به عباس میگفتم چرا پول هایت رو جمع نمیکنی، در جواب من میگفت‌ای مادر جان من هیچی لازم ندارم تو بفکر خودت باش که پیر میشوی و لازم داری.
 
مادر شهید در مورد خصوصیات اخلاقی شهید ادامه داد که یکی از مهمترین خصوصیات اخلاقی شهید این بود که هر سال در روز ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر برای مادرانی که پیر و ناتوان بودند و کسی را نداشتند هدیه میخرید و به دیدارشان میرفت.  هر چه از عباس بگویم کم گفته ام. عباس من در طول عمرش اصلا عروسی یا مهمانی نرفت و به همین دلیل با اعتراض فامیل روبرو میشد و همیشه سکوت میکرد و حتی اگر وارد منزل میشد و کفش زنانه را جلو در می‌دید داخل خانه نمیشد تا مهمان هایمان بروند، مادر شهید در حالی که اشک میریخت دوباره گفت پسرم اصلا دنیایی نبود.

مادر دوست دارد همچنان از خصوصیات اخلاقی پسرش برایمان بگوید که با احترام به مادر سوالی نپرسیدم تا اینکه مادر محترم شهید گفت عباس پدر را که ندید، اما فراوان احترام به مادر را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود تا جایی که هر کاری برای خوشحال کردن من انجام می‌داد، پسرم بسیار به روزه و نماز اول وقت مقید بود.

از مادر شهید سوال کردم از این حرف‌هایی که بعضی از افراد کج فهم میزنند و میگویند شهدا برای پول جنگیدند، شنیده اید؟ مادر شهید پاسخ داد ما که احتیاجی به پول نداشتیم که بخواهد به خاطر پول برود.
 
او در حالی که اشک می‌ریخت گفت: تمام وجودمان رفت که حالا حتی وقتی بر سر مزارشان می‌رویم هم به شهیدمان و هم به خودمان توهین میکنند و میگویند این‌ها شهید نیستند و آشغال هستند که برای پول رفتند (زبانمان بسته شد و دیگر هیچ حرفی در برابر مادر شهید نداشتیم)، سکوت منزل مادر شهید را فرا گرفت که مجدد مادر شهیدگفت: خیلی اوقات که از خواب بیدار میشوم و چشمم به عکسش می‌افتد با او صحبت میکنم و به او میگویم چرا خودتان جواب اینطور افراد را نمی‌دهید از مادر شهید پرسیدم مصداقی دارید برای اینکه شهدا زنده اند؟ او پاسخ داد هر وقت دلتنگم با او صحبت میکنم و در سفری که بعد از شهادت پسرم به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) رفتم در هتل نشسته بودم و به عباس فکر میکردم که ناگهان عباس را دیدم که از کنارم رد شد و سلام کرد.
 
از مادر شهید در مورد آخرین اعزام و خبر شهادت سوال کردم که گفت از اعزام هایش خبری نداشتم و به من نمیگفت، اما از آنجا به من زنگ میزد و گفت: چطوری مامانی گفتم خوبم و بهش گفتم دوباره رفتی سوریه؟ گفت: آره مامانی گفتم من راضی نیستم گفت: تو هم راضی میشی مامانی و ادامه داد، مامان قول میدم ۳ روز دیگر برگردم. مادر شهید در حالی که اشک می‌ریخت ادامه داد: درست ۳ روز دیگر برگشت، اما جنازه اش و انگار همان روز یعنی سوم دیماه سال 92 به شهادت رسیده است.

وی افزود: شب شهادت حضرت زهرا (س) مراسم رفتم که همینطور که نشسته بودم یکی بهم گفت چرا تنها نشستی بلافاصله جواب دادم عباسم هست تنها نیستم؛ و در آخر مادر شهید اشاره کردند که عباس روز ولادت حضرت زهرا (س) بدنیا آمد.

گفت و گو از جواد فولادیان مسئول فرهنگی اجتماعی حوزه ۶ سپاه ناحیه حر مشهد
ارسال نظرات
پر بیننده ها