خبرهای داغ:
سپاه فلاورجان:

ایستادگی شهید علی عسکریان هیمنه و غروردشمن را درکردستان در هم شکست

دریکی از شهرهای شهرستان فلاورجان (زازران) دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز و دومین فرزند خانواده بود اودرحین تحصیل در کشاورزی کمک حال پدر بود ومخارج خانواده را از کشاورزی تامین می کرد و درتظاهرات علیه رژیم پهلوی نقش فعالی داشت که بخشی از درآمد را به مبارزه با رژیم فاسد پهلوی اختصاص می داد.؛
کد خبر: ۸۹۲۴۹۷۶
|
۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۷

به گزارش خبرگزاری بسیج ،همزمان با ایام هفته دفاع مقدس زندگی نامه یکی ازسرداران شهرستان فلاورجان ،که بدست گروهک کومله ودمکرات کردستان که به مدت 5ماهه اسیروپس ازتحمل شکنجه های فراوان به لقای معبود خودرسید می پردازیم وآن سردارشهید نبی الله علی عسگریان می باشد.

مسئولیت : فرمانده گردان جند الله

نام پدر: رمضانعلی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳

تاریخ شهادت : خرداد ماه ۱۳۶۳

محل شهادت : کردستان، دیوان دره روستای نرگسِله

نحوه شهادت :اسارت وبعد براثر شکنجه های فراوان دموکرات و کموله

مزار شهید : شهرستان فلاورجان، گلزار شهدای شهر زازران

سردارشهیدنبی الله  علی عسگریان محبت بسیار و عمیق به حضرت امام داشت که ایشان جانشین امام زمان (عج) و از ولایت امام معصوم دو شأن مرجعیت دینی و زعامت سیاسی جامعه اسلامی را دارا است و از این رو ولایت حضرت امام را به عنوان فقیه جامع الشرایط پذیرفته و به لوازم آن پایبند بود و اطاعت و پیروی از ایشان را بر خود واجب می دانست و اعلامیه های حضرت امام را بین مردم توزیع می کرد و به رو شنگری مردم می پرداخت او قبل از پیروزی انقلاب سفری به قم داشت که از چگونگی فعالیت های انقلابی خبردار شود. او در زمان پیروزی انقلاب با شعار نویسی و پارچه نویسی به جمع تظاهر کنندگان خیابان های اصفهان پیوست و روزی هم به فکر نوشتن شعار مرگ بر آمریکا به زبان انگلیسی افتاد که با خود به میدان امام اصفهان برد و بین تظاهر کنندگان حمل نمود.

شهیدوالامقام در سال ۱۳۵۸ به فرمان تاریخی حضرت امام(ره) مبنی بر تشکیل بسیج به عضویت در آمد و فعالیت های خود را به طور شبانه روزی ادامه داد. تا زمانی که امام فرمان حضور در جبهه ها را صادر نمود؛ سر از پا نمی شناخت و به آن  به دیده ی تکلیف نگریست و تلاش کرد تا هرچه زود تر بی چون و چرا و البته آگاهانه به تکلیفش عمل کند. لذا برای فرا گیری آموزش به پادگان آموزشی غدیر اصفهان عزیمت نمود وپس از گذراندن دوره آموزشی با دل و جان و نور امید ، امید وارانه بدون هیچ اجباری با عشق به اسلام از قدرت ایمان و قوت روحی امام روحیه گرفت و در مقابل تجاوز گران و حامیان شرقی و غربی اش به جبهه میرود و در حماسه بزرگ دفاع مقدس با دیگر رزمندگان ، با انگیزه دفاع از مکتب ، انقلاب ، عزت سرزمین خویش با اعتقاد راسخ به درستی و بر حق بودن راهش در مقابل هجوم و تجاوز گسترده دشمن دفاع می کند. در تاریخ ۱۵/۰۶/۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران ، این نهاد مقدس درآمد و طولی نکشید برای دفاع از عزت الهی مردم ایران در بیت حضرت امام (جماران) مدافع حریم ولایت با پیر جماران میثاق خون بست و شاگرد مکتب خمینی در مدرسه ی عشق و شهادت و مایه ی قوت قلب مدافعان حریم ولایت شد.

او در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۶۰ به سیره پیامبر عمل می کند و تشکیل خانواده میدهد که ثمره این پیوند یک فرزند دختر می باشد.

فرزندش شش ماه بیشتر نداشت که پس از پایان ماموریت از بیت حضرت امام به کردستان اعزام شد. و در مدت ۳ ماه با مزدوران کموله و دموکرات مقابله کرد و سپس عازم دیار جبهه های جنوب برای شرکت در عملیات رمضان و والفجر۲ شد.

شهید عسکریان با اعتقاد و باور های دینی و اسلامی ای که در روح و جان داشت به صورت داوطلبانه و مشتاقانه مجددا به جبهه های نبرد رفت و با انگیزه و توان روحی برای دفاع در سختی ها و ناملایمت های جنگ به پایداری و استقامت به آن روح شجاعت نبرد و امید به پیروزی در عملیات رمضان رشادت هایی از خود به یادگار میگذارد.

شهید با همت بلند ، تواضع و فروتنی ای که ازدیگران ربوده بود در اوایل سال ۱۳۶۲ دوباره عازم کردستان شد و درس هایی که در مکتب عاشورایی آموخته بود و همه ی  ارزش های اخلاقی که با کربلا ی سرور آزادگان تطبیق داشت در گردان جند الله درعملیاتی دریکی از روستاهای دیوان دره (دواق) پس از ساعت ها مقاومت در یک نبرد نابرابر بدست گروهک کمله و دموکرات به اسارت گرفته می شود.

شهید علی عسکریان همانند شیر دربند سنگ دلان روباه صفت ،که قساوت و ددمنشی را به اوج نهایت رسانده بودند شجاعت و دلاورمردی را ازکف نداد وبدون اینکه ترسی دردل خودراه دهد،دربرابرسختی هاایستادگی نمود،وهیمنه و غروردشمن را در هم شکست و به مدت پنج ماه همه ی شکنجه ها را تحمل نمود و با زمزمه این رهنمود سالار شهیدان که می فرمود : (انَّ کانَ دینَ محَمَّد لم یستَقِم الی بقتلی غیا سُیوفَ خذینی) آن چنان رعب و وحشت در دل جنایت کاران افکند که تصمیم به اعدام آن گرفتند و آن را به همراه دو نفر از همرزمانش در روز میلاد قائم آل محمد (ص) با پای برهنه و کوله بارزیادی ازوزنه درکوهستان ها ی کردستان ،کیلومتر ها پیاده روی راطی می نمایدودرروستای نرگسله طی یک دادگاه نمایشی او را به اتفاق همرزمانش به شهادت می رسانند و ازکوثرزلال آب حیات می نوشند.که پس از شهادت توسط مردم آن روستا دفن می گردند که با فعالیت های مجدانه و خستگی ناپذیرپدرو برادر،سپاه دیوان دره و اهالی آن روستا پیکر مطهر شهید به زادگاهش انتقال میابد ودرمیان غم و اندوه و استقبال بی نظیر مردم شهر زارزان تشییع و قطعه ای از خاک گلستان شهدای این شهر پذیرای جسم پاکش می شود.

وصیت نامه شهید

با سلام و درود بر  امام امت  و با درود بر تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون  و سلام بر پدر و مادرم و آشنا یان و اما دیدار من با شما در روز قیامت.

پدر بزرگوارم در روز عاشورا امام حسین (ع) بود که سرعلی اکبر را به دامن بگیرد و خون او را به آسمان بپاشد و بگوید خدایا این جوان را در راه تو دادم، ولی پدرم تو نبودی درروز ۱۵ شعبان ۱۴۰۴ که قصاب کردستان ،درکردستان میخواست سرم را از تن جدا کند و گفت میخواهم برای پدرت بفرستم قبل از آن که سرم را از بدنم جدا کنند گفتم به خدا قسم دختر شش ماهه دارم دلم میخواهد که او را ببینم، نو عروسم چشم به راه است که برگردم به خانه، مادر پیر دارم که هر لحظه در انتظار من است این وصیت است که چند لحظه پیش از شهادتم به یادگار نوشتم ولی مسلمانی که به امام حسین(ع) اعتقاد داری دختر کوچکم را مانند دختر کوچک امام حسین(ع) دوست بدارید چون که دختر امام حسین(ع) از پدرش آب میخواست اما دختر من بعدا میگوید که من بابا نداشتم و این حرف کودک معصوم خیلی بارگران است ،برای مادر بیچاره اش. چه بگوید جوابش را قضاوت با خدا است و قولو کل و وعده و کل حق ؛ و قول وعده ی خدا حق است ، اشهدان لا الله الا الله،   انا لا لله و انا الیه راجعون.

 

 

 

ارسال نظرات