سروهای بیسر (از سعید بن جبیرها تا حججیها)
شاگردان سربریده مکتب امامان معصوم علیهم السلام مانند قلّههایی اند که از فراز آن، پرتو دین، دیانت و تقوا رخ مینماید. آنان همانند چشمه سارانی هستند که فیض چشمه فیضشان، دامن طبیعت را طراوت میبخشد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از خراسان رضوی، شهدای سر بریده در طول تاریخ تشیع الگوی رویش و زایش شیعه در نسلهای گذشته و جدید هستند. خداوند اینان را برای تغییر و تحول هر فردی که میخواهد با چراغ شهدا به شاهراه سعادت و نجات قدم بگذارد حجت قرار داده است.
آرامش و اطمینان خاطر این شهدا هنگام شهادت ملهم از اعتقاد به آرمانهای اصیل اسلام و شیعه و نگاه نافذ و استواری آنان گواه مرز روشن حق و باطل است.
این شهدابا عزت و مقاومت و ابراهیم گونه به درون آتش رفتن، فهماندند که اگر هم به اسارت درآیند فاتحانه اسیرند و اگر سر ببازند عاشقانه شهید میشوند.
یادی از شهید مذبوح، شهید سعید بن جبیر در فضای شهادت شهید حججی از سویی نشان از خط سیر عزت و مقاومت و مبارزه شیعه در طول تاریخ تا پای جان دارد از سوی دیگر وجود شمرها، یزید ها، حجاجها را نمایان میکند.
یاد این حماسهها چراغ روشنی برای نسل کنونی و آیندگان است. حفاظت از این دستاورد جز با مقاومت و مبارزه و دادن سر میسر نخواهد شد.
هدف از یادآوری شهادت سعید بن جبیر در این نوشتار تورقی به تاریخ و پیوند نسلهای شیعه و شاگردان مکتب ائمه از گذشته تا کنون است.
«سعید بن جُبَیر» از شیعیان خالص و ارادتمندان حضرت سجاد ـ. علیه السلام ـ. بود و همواره از محضر آن حضرت استفاده مینمود.
در خلاصه علامه حلی و رجال کشی به تصریح آمده است که سعید از شیعیان حضرت علی (ع) بوده و علت شهادتش به دست حجاج نیز چیزی جز این نبوده است.
کشی نیز میگوید: سعید بن جبیر در صراط مستقیم بود و به امام سجاد (ع) اقتدا کرد و امام سجاد هم از او تعریف مینمود و همین علاقه میان او و امام، باعث شد حجّاج او را شهید نماید.
از فضل بن شاذان نقل شده است که در اوائل دوران امام سجاد (ع)، اصحاب خاص امام فقط پنج نفر بودند: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطویل و ابوخالد کابلی.
شیخ طوسی میگوید: سعید بن جبیر به امام زین العابدین (ع) ارادت خاصی داشت.
سعید بن جبیر در تفسیر و زهد و قضاوت سرآمد زمان خودش بود. فرصتی برای تشریح بیشتر زندگی این صحابی گرانقدر حضرت سجاد علیه السلام نیست.
پس از دستگیری سعید مناظرهای بین وی و حجاج بن یوسف صورت گرفت که در بعضی از منابع به صورت زیر بیان شده است.
هنگامی که سعید را به نزد آن ملعون بردند گفت: «توئی شقی بن کُسَیر؟»
سعید گفت: «مادر من نام مرا بهتر از تو میدانست و او مرا سعید بن جبیر نام نهاد.»
ـ. هم تو و هم مادرت، هر دو شقی هستید.
ـ. فقط خداوند غیب را میداند و او غیر از توست.
ـ. باید در دنیا به آتش سوزانده شوی.
ـ. اگر میدانستم که عذاب با آتش به دست توست، تو را به عنوان خدا میپرستیدم.
ـ. نظرت در مورد محمد ـ. صلی الله علیه و آله ـ. چیست؟
ـ. او پیامبر رحمت است.
ـ. چه گوئی در شأن علی؟ آیا او را در بهشت میدانی یا جهنم؟
ـ. اگر داخل بهشت یا جهنم شوم و اهل بهشت و جهنم را ببینم، اهلشان را خواهم شناخت.
ـ. چه میگوئی در حق ابوبکر و عمر؟
ـ. مرا بر ایشان وکیل نکردهاند.
ـ. کدامیک از خلفاء را بیشتر دوست داری؟
ـ. هر یک از ایشان که نزد خالق من پسندیدهتراند.
ـ. کدامیک نزد خالق پسندیدهتر است؟
ـ. این علم نزد کسی است که آشکار و پنهان ایشان را میداند.
ـ. نمیخواهی به من راست بگوئی.
ـ. نمیخواهم به تو دروغ بگویم.
ـ. چرا نمیخندی؟
ـ. آیا مخلوقی که از خاک و گِل آفریده شده و آتش او را خواهد سوزاند میخندد؟!
ـ. پس چرا ما میخندیم؟
ـ. قلوب یکسان نیستند.
ـ. پس حجاج امر کرد تا جواهرات فراوانی از لؤلؤ و زبرجد و یاقوت و ... بر پای سعید ریختند تا بلکه فریفته شود.
سعید گفت: «ای حجاج! اگر تمام اینها را بدهی تا از عذاب آخرت برهی، نخواهی توانست و بدان که خیری در جمع کردن مال دنیا نیست.» آنگاه حجاج دستور داد تا آلات لهو را در جلوی سعید به صدا در آورند. سعید به شدت گریست.
ـ. چرا میگرییای سعید؟ وای بر تو.
ـ. وای بر کسی که از بهشت رانده و داخل جهنم شود.
حجاج که دید با هیچ ترفندی قادر به مطیع کردن سعید نیست گفت: اینک زمان مرگ تو فرا رسیده، ترا چگونه بکشم؟
ـ. هر گونه که مایلی مرا بکش، چرا که من در آخرت ترا به همان نحو قصاص خواهم کرد.
ـ. آیا دوست داری تا ترا عفو کنم؟
ـ. اگر عفو از جانب خدا باشد آری، اما از تو طلب عفو نمیکنم.
حجاج که از متانت و شهامت سعید به غضب آمده بود فریاد زد: «او را بکشید.»
پس، چون او را برای کشتن خارج کردند لبخندی زد. حجاج را از این مطلب آگاه ساختند، گفت: «چه چیز تو را خنداند با اینکه من شنیدهام تو چهل سال است که نخندیدهای؟!»
گفت: «خندهام بجهت جرأت تو بر خداوند است و حلم خداوند بر تو!» حجاج که داشت دیوانه میشد گفت: «او را در مقابل من بکشید.» سعید گفت: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» آنگاه گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» حجاج گفت: «او را پشت به قبله بکشید.» سعید گفت: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، به هر طرف که رو کنید خدا آنجاست.
حجاج گفت: «صورتش را به خاک بمالید»
سعید گفت: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى» از خاک آفریده شدید و به خاک برمیگردید و دوباره از میان خاک برانگیخته خواهید شد.
حجاج گفت: «او را، چون گوسفند ذبح کنید.»
سعید گفت: «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ» آنگاه دست به دعا برداشت و گفت: «بار خدایا پس از من، حجاج را به کس دیگری مسلط مساز.»
پس، چون سر سعید را بریدند با کمال تعجب دیدند که سر مکرّر «لا إِلهَ اِلّا الله» میگوید.
در برخی منابع آمده است:
آنان پس از آن که سر از تن سعید بن جبیر (ره) جدا کردند مشاهده کردند که خون از بدن ایشان فواره میزند حجاج بن یوسف که دهها نفر در مقابل او سرشان بریده شده بود، از این حادثه شگفت زده شد، از پزشکان و اطباء خواست دلیل این موضوع را پیدا کنند.
پزشکان به این نتیجه رسیدند که مقتولین گذشته از مرگ میترسیدند و خونشان در همان لحظه خشک میشد، اما سعید بن جبیر از مرگ هیج ترس و هراسی نداشته است بدینسان بود که خونشان جاری بود و فواره میزد.
شهادت سعید در شعبان سال ۹۵ هجری در ۴۹ سالگی اتفاق افتاد و به سبب دعای سعید، پس از ۱۵ شب حجّاج به دَرَک واصل شد و پروندة جرائم او إلی الأبد بسته شد.
موسی سلیمانی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار