خبرهای داغ:
سفری از خاک به افلاک:

گزارشی از اعزام کاروان 47 نفره از خواهران به قطعه ای از بهشت؛ راهیان نور

خواهر جبل عاملی مسئول نیرو انسانی و کاروان راهیان نور حوزه 13 مطهره (س) در گفتگو با خبرنگار این حوزه گفت: امسال نیز همچون سال های قبل توفیق اعزام 47 نفر از خواهران را به سرزمین راهیان نور داشتیم ، دراین سفر3 روزه افراد از مناطق عملیاتی خین ،شلمچه ، اروند کنار ،عملیات رمضان ،پاسگاه زید ،طلائیه ، هویزه ، معراج شهدا و شهر شوش بازدید داشتند و کلاس درس ایثار و شهادت را گذراندند.
کد خبر: ۸۶۵۶۷۴۰
|
۱۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۰

به گزارش خبرگزاری بسیج از اصفهان، دم‌دمای عید که می‌رسد دوست داری از این دنیا لحظه ای فارغ شوی وسبک‌تر شوی و دلت را بتکانی؛ و آسمانی وارد سال جدید شوی؛تصمیم می‌گیری با همسنگران امروزت راهی سفر شوی.

صبح جمعه بند کفش‌هایمان را محکم می‌کنیم، در این اندیشه که رزق امسال سفر آسمانیمان چه میشود راهی می‌شویم همخوانی آیه الکرسی و دعای عهدی که با امام زمانمان می بندیم دل‌ها را می‌لرزاند. دیگر واقعا سفر آغاز شده. بوی آسمان به مشام می‌رسد. باید قدر این سفر دانست. دیگر خودت هستی و دست هایی که تو را طلبیده‌اند. و تویی که نمی‌دانی و نخواهی دانست حاجت گرفته از کدام شهید هستی.!!

اول قدم به دوکوهه می رسد. روایت گری راویان اشک‌ها را بر گونه همسفران می لغزاند و شانه هایشان را می لرزاند. چشم هرکسی به گوشه‌ای خیره بود و در دل با آسمانی‌ها هم صحبت شده بود. برخی به حسرت می گریستند و برخی به قصد قربت. و منی که همچنان گیج آسمان بودم. و آسمانی‌هایی که مرزهای جبهه خودسازی و جبهه حق و باطلشان در آسمان به هم رسیده بود..

راهی گردان تخریب می شویم. قدم‌هایمان سعادت داشت به ظاهر جا پای شهدایی بگذارد که شب‌ها راهی می‌شدند برای تهجد و شب زنده داری و روزها می‌ رفتند تا یک وجب از آسمان اسیر طوفان و تباهی نشود. شب‌ها با خدای خود عهد می‌بستند که به خواهش‌های نفس پیکار نکنند و تیغ نکشند جز برای اهداف والایی که بزرگ مرد آسمانی پیش پایشان نهاده بود. برای ایمانشان. برای آرمانهاشان.

صبح زود راهی فتح المبین می‌شوی. یادمان و مقتل شهدای فتح‌المبین؛ گل‌های سرخ مقاتل عجیب خودنمایی می‌کردند و تو را به یاد جوانانی می‌انداخت که پرپر شدند برای امامشان؛ اما در کنار این گل‌ها، گل‌های لاله‌ای هم از دل خاک روئیده بود. به سرخی آتش؛ حرف‌های زیادی برای گفتن دارد اگر با گوش جان بشنوی و راهی فکه می شوی رمل‌هایی که هرکدام قاصدکی از آسمان است. بوی شهدا عجیب می آید. اینجا آسمان به زمین نزدیک‌تر است انگار« من بالی نمی خواهم… همین پوتین های کهنه هم می‌توانند مرا به آسمان ببرند. سید شهیدان اهل قلم»

قرار بعدی با آسمانی‌ها، دهلاویه است. یادمان شهادت دکتر چمران؛ به تماشای نمایشگاهی زندگی‌اش می‌پردازی و پس از آن این غروب دهلاویه است که تورا به تماشا می‌خواند. شب را در آرامش اهواز می‌گذرانی… آرامشی که به سادگی حاصل نشده.

صبح … معراج شهدا … شهدای گمنامی که دیگر از گمنامیشان خبری نیست. چراکه رفع تکلیف همراه با پیشوند وپسوند جای عمل به تکلیف را پر کرده و دیگر همه به دنبال نام و نانشان هستند .ولی معراج شهدا چیز دیگری می‌گوید. روایت می‌کند آنهایی را که با کمترین امکانات مقاومت کردند به خدا و ایمان خود تکیه کردند، بهانه نکردند و بی نشان به تکلیف عمل کردند و فاتح میدان شدند، بی آنکه حتی نامی از آنان بماند..

به هویزه که می‌رسی روح دانشجویی‌ات بیدار می شود. یاد شهید علم الهدی در تو تداعی می گردد.

شلمچه آخرین مقصد آسمانی‌هاست. دیگر میتوانی مسافران این سرزمین را آسمانی بخوانی. چراکه زمین اثر دارد… خون اثر دارد … آسمان هم اثر دارد.شلمچه همانجاییست که پای مادر وسط می‌آید. جایی بود میتوانی از حضرت زهرا (س)، مادر شهیدان برات کربلایت .هق هق گریه فضا را پر کرده. هر گروه در گوشه‌ای افتاده و به دلگویه با شهدا مشغول است .برخی دلهاشان را راهی کربلا کرده اند. برخی زانو در بغل آورده اند و حسرت می‌برند به جا ماندن از آسمانی‌ها. همه می دانیم که شلمچه آخرین وعده تنفس در هوای نور است.

باید بازگشت به زمین ،به زمینی که گاهی در آن آسمانی‌ها فراموش می شوند ، و این دل چه خون می شود از بی وفایی زمینیها ،کاش آسمانی شویم … کاش./

گزارش از:خواهر زهرا رضایی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ستاره
۱۹:۰۶ - ۱۸ فروردين ۱۳۹۵
عااااااااالی