سبک زندگی علوی، مکتب انسان‌ساز و مقابل سبک منحرف اموی است. نظام اسلامی جاده حرکت خود را سبک علوی قرار داده و تلاش دارد تا به این الگوی خود برسد.
کد خبر: ۹۵۳۹۵۸۹
|
۲۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۰

باسمه تعالی

احمد مسجدجامعی زاده؛ ۱۳۳۵، کارشناس ارشد جغرافیای انسانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت‌های هفتم و هشتم [دولت اصلاحات] و عضو شورای اسلامی شهرتهران... در یادداشتی با عنوان «دیانت به سبک اموی»، در، نوشتاری غرق شده که به سختی توانسته از آن خارج گردد.

وی که در کارنامه خود قریب به بیست سال فعالیت فرهنگی در مسئولیت‌های بالای کشور را با مدرک «جغرافیای انسانی!!» دارد، با سبک و قلم اصلاح‌طلبانی که به جای توجه به تقدس قلم که خداوند متعال به آن قسم خورده (ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ)، با تحریف، دروغ و توسل به بخشی از واقعیات تاریخی، تلاش نموده تا اثبات کند حکومت فعلی ایران، سبک و سیره اموی را روش خود قرار داده است.

 وقتی تقوا ضعیف بود و تعصب حزبی بر افکار حاکم شد، فرق نمی‌کند از امام حسین (علیه السلام) مایه بگذارد یا از حضرت زینب سلام الله علیها، یا از شهدای الگویی مثل شهید مدرس(رحمه الله) و ...، چون هدف و اندیشه اصلاح طلبان، مبارزه با جمهوری اسلامی است.

بیماری اخلاقی نفاق، درد همیشگی انسان‌ها و ملت‌ها بوده و هست و منافیق ابن‌الوقت که همواره خاری خلیده در جان گروه‌ها و اجتماعات بشری است، مترصد واقعه‌ای هستند که خار و خاشاکِ نفاقِ دل هایشان را بیرون بریزند و لباس دین را وارونه پوشیده تا با اهل باطل به صدا درآیند، و شیطان گونه شعله‌های فتنه را برافروزند و شروع به خاموش کردن انوار دینی روشن و زیر پا گذاشتن خون شهدا و آرمان‌های امام و انقلاب نموده و با ظاهری طرفدار دین، به نفع حزب خود، در باطن عمل ‌کنند.

عده ای حزبی؛ نسبت به انقلاب عظیم اسلامی که موجب افول قدرت‌های استکباری و استثماری شده است در برهه‌ای حساس از زمان که به انتخابات خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی نزدیک می‌شویم با حیله و نیرنگ رفتار کرده تا بتوانند همراه با دشمنان خارجی این ملت مظلوم، در تحریم و فشار، با خنجرهای بزرگ و پهنِ قلم و رسانه‌هایشان، انقلاب اسلامی را قطعه قطعه و تیزیِ نیزه را در بدنش فرو برند.

نویسنده فوق الذکر در نوشته‌اش آورده:

  1. در گفتارهای سیاسی معاصران شاهدیم، کسانی با استناد به گوشه‌ای از وقایع کربلا، گفتار و رفتار خود را توجیه و دیگران را محکوم می‌کنند. در واقع خود را نماد حسین سیدالشهدا و طرف خود را عمر سعد، ابن زیاد و یزید می‌داند.
  2. در سیره پیشینیان مانند مرحوم شهید مدرس، چنین رویکردی دیده نمی‌شود، او مراقب بود تا در نقد سیاسی رفتار رقبا، معانی و مفاهیم دینی به کار نبرد. سیره و مشی سیاسی مدرس هم حاکی از همین رویکرد او است که نسبت دینی و مذهبی به موافقان و مخالفان خود نداده است.

 (البته وی به طرح جدید انگلیسی‌ها مبنی بر تفکیک حوزه قم و نجف با این جمله دامن زده که؛« سیدحسن مدرس که نماینده علمای برجسته نجف[نه علمای ایران] در مجلس شورای ملی و مدرس مدرسه سپهسالار بود...).

  1. در سال‌های اخیر عده‌ای بر این نکته تأکید می‌کنند که حرکت حسین سیدالشهداء(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر بوده است. این سخن درست است، اما نه به معنای مصوبات امر به معروف و نهی از منکر.
  2. گفته‌اند که حضرت امام حسین علیه السلام برای احیای اقامه نماز قیام کرد، این هم سخنی است درست... اما نه در معنای روز مره آن؛
  3. در روایتی دیده نشده است که حسین سید الشهدا علیه السلام مناسک طرف مقابل را به سُخره گرفته باشد.
  4. از این دست است مسأله پوشش؛ وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) وارد کاخ یزید می‌شود...، حضرت در آغاز، عدالت خلیفه را زیر سؤال می‌برد و به درستیِ نماز و سایر اعمال عبادی وی کاری ندارد...، در واقع، امر به معروف و نهی از منکر حضرت، از جنسی دیگر است. در واقع،‌ حضرت با عبارت «اَمِن العدل» از بی عدالتی خلیفه سخن می‌گوید که بین دو گروه از زنان فرق می‌گذارد و کاری به سنت‌های آئینی خلافت و بارگاه او ندارد.
  5. اصحاب عاشورا به مناسک و اعمال دینی همچون نماز و پوشش و عمل طرف مقابل نمی‌پرداخت و برعکس اگر کسی متهم به نامسلمانی و بی دینی بود، حسین سیدالشهدا بود.
  6. در پایان به فرازی از زیارت اربعین حسینی(ع) اشاره و به فراز بعدی که مکمل آن است اشاره نمی‌کند: و می‌نویسد: لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ . (تا بندگان تو را از جهل نجات دهد و آن را از سرگردانی ناشی از ظلالت و گمراهی برهاند).

این جمله نویسنده یک طرف قضیه است یعنی طرف قیام کننده که حسین بن علی علیه السلام است. طرف دیگر قضیه در فقره بعدی معرفی می‌شود که آقای مسجد جامعی آن را حذف کرده است؛ “وقَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا وباعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى”؛[1]

نقطه مقابل کسانی بودند که فریب زندگی، آن‌ها را به خود مشغول و دنیای مادی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بی خودشان کرده و خود را به دنیای پَست فروختند، یعنی غرق در شهوت بودند[2]. در واقع، نماز خواندن برایشان یک عادت شده بود که در برابر ظلم و تعدّی قابل اعتنا نبود تا حضرت بخواهند به آن اشاره کنند. در واقع، وقتی که صد آید نود هم پیش ما است.

وقتی کسی مرتکب منکرات بزرگ می‌شود توجه به نماز آنها که مورد توجه مسجدجامعی است معنایی ندارد، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

« لاَ تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ اَلْحَجِّ وَ اَلْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنتِهِمْ بِاللَّيْلِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ» مشکاه الانوار فی غررالاخبارـ ج ۱ ص ۹۵ و روضة الواعظین  ,  الجزء۲  ,  الصفحة۳۷۳ .

به زیادی نماز، و روزه، و حج و کارهای نیک و زمزمه‌های شبِ کسی نگاه نکنید، بلکه نگاه کنید به راستی در گفتار و اداء امانت او.

امام صادق علیه السلام نیز می‌فرمایند؛ به کثرت نماز و روزه آنها نکاه نکنید زیرا بدان عادت کرده‌اند و اگر آن را ترک کنند، هراسناک شوند بلکه به راستگویی و امانتداری آن‌ها بنگرید. مشکات الانوار فی غرر الاخبار ج ۱ ص ۱۶۵.

مسجدجامعی به مسلمان بودن دو گروه یزیدی و امام حسین علیه السلام اشاره می‌کند، با این که این مسلمان‌نماها برای رسیدن به اهداف شوم خود به هر نمایشی دست می‌زدند. به سخنان معصوم گوش فرا نمی دادند و از طرفی اوامر الهی را ترک و نواهی الهی را انجام می‌دادند؛ لذا قرآن کریم به آنها خطاب می‌کند: « كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ » در سوره صف ۲-۳

خشم بزرگی نزد خدا در انتظار شماست اگر بگویید آنچه را عمل نمی کنید.

جناب مسجدجامعی! آیا درست است که بگویید؛ امام حسین علیه السلام برای احیای اقامه نماز قیام کردند نه در معنای روزمره آن؟!!

آیا سبک حسینی علیه السلام آن نبود که چهره شرک و بی دینی مخالفینش را افشاء کند؟ یا شما اهل مطالعه و تحقیق نیستید و اطلاعی ندارید؟

هر چند بنای پاسخگویی خلاصه را دارم؛ لکن سخن زشت و بزرگی به معصوم نسبت دادی که باید افکار ضد دینی امثال شما را افشاء نمود. اکنون بخش هایی از سخنان امام حسین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها در حین اسارت و با شجاعت در رسوا کردن یزید ملعون را ارائه داده تا دروغ و تحریف تان آشکارتر گردد:

نامه هشدار دهنده امام حسین علیه السلام به معاویه لعن الهاویه:

« ... هان ای معاویه! آیا تو آنکس نیستی که حُجر کِندی و مردم نمازگزار و پرهیزکار را که ظلم و بدعت را نمی پسندیدندو در امر دین از سرزنش کسی نمی ترسیدند،کشتی؟ تو با ظلم و ستم آنها را کُشتی با اینکه سوگندهای فراوان خوردی؛ عهد و پیمان استوار نمودی که آنها را نمی کشی! بی آنکه در مُلک تو فتنه ای پدید آورند، یا دشمنی آغاز کنند.

آیا تو آنکس نیستی که زیاد بن ابیه برای تو نوشت؛ مردم حضرمیین بر دین علی هستند، و تو دستور دادی که از آنان که بر دین علی هستند را یک تن زنده نگذار، و او، همگان را کُشت و مُثله کرد و حال آن که سوگند به خدای علی(ع) به حکم اسلام تو و پدرت را باید دستخوش شمشیر می ساخت و امروز به بهانه همان دین، غصب مسند خلافت کردی و گرنه شرف تو و پدرت آن بود که زمستان و تابستان دنبال شتران کاسبی می کردید... .

نامه اعتراض آمیز

بعد از آنکه معاویه برای یزید از مردم بیعت گرفت، حضرت در نامه اعتراض آمیز و افشاگرانه، نوشت: « ای معاویه پسرت را جانشین خود قرار دادی، او نوجوانی است که شراب می خورد، و با سگ ها بازی می کند، تو به امانت الهی خیانت کردی و مردم را آلوده ساختی، و پندهای پروردگارت را نپذیرفتی، چگونه ممکن است رهبری امّت محمّد(صلّی الله علیه و آله) را کسی بر عهده گیرد که شراب می خورد؟ و با فاسق های شرور زمان، مست کننده می نوشد، شرابخوار بر یک درهم پول امین نمی باشد، چگونه رهبر امّت اسلامی خواهد شد؟

سخنان حضرت زینب کبری سلام الله علیها درکاخ یزید ملعون

[خطاب به یزید که با اشعاری خبر پیروزی به اجدادش می دادو ...] آری، چرا چنین سخن نگویی، در حالی که با ریختن خون فرزندان رسول خداو ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، زخم دل ما را گشودی و ریشه خاندان ما را مورد تهدید قرار دادی، تو پدرانت را صدا می زنی و خیال می کنی آنها صدایت را می شنوند؟! [عجله نکن!] به زودی[در جهنم] به آنها ملحق خواهی شد؛ آن روز آرزو می کنی که کاش دستت شَل بود و زبانت لال و این سخنان را نمی گفتی و این کارها را انجام نمی دادی) و ....

آقای مسجدجامعی به نحوی سبک برخورد اباعبدالله الحسین و حضرت زینب علیهما السلام و مبارزینی مثل شهید مدرس با دشمنان شان را با تحریف و دروغ به تصویر می کشد که تصور کنیم باید در اعتراض به رفتار دشمن مسلمان نمای ظالم ریاکار، معانی و مفاهیم دینی و واژه‌های پوشش، نماز و روزه گفته شود و یا باید آنها را به سُخره گرفت؟!

چرا دست به تحریف می‌زنید تا به اهداف سیاسی کثیف دست یابید؟ اگر قرار باشد کلمات و جملات امام سوم شیعیان و خواهر عزیزشان که در مقابل دشمن به کار رفته و متضمن تحقیردشمنان و خارج بودن آنها از دین و مسلمان نبودنشان[علیرغم ادعایشان]  را ارائه دهیم، کتابی مفصل خواهد شد و در این یادداشت به اختصار جملاتی از شهید مدرس ارائه می‌شود تا معلوم گردد وقتی کسی حسینی نیست، پس یزیدی است هرچند خود را شیعه و مسلمان بداند.

آیا درست است که شما به عنوان وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی تاریخ معاصر را تحریف کنید و برای اهدافی که از قبل تعریف کرده‌اید به شهید مدرس نسبت‌ ناروا دهید؟ این ظلم به شهید مدرس نیست؟!

می‌نویسید: شهید مدرس مراقب بود در نقد سیاسی رفتار رقبا، معانی و مفاهیم دینی به کار نَبَرد.

بدیهی است، وقتی بزرگان، دنبال تغییر و تحول اساسی هستند و فرد مدعی مسلمانی را، مسلمان نمی‌دانند، چه ضرورتی دارد برای نقد طرف مقابل از معانی و مفاهیم دینی استفاده کنند؟

وقتی کسی در مقابل جبهه حق، به هر نحوی مانع آگاهانه و ارادی ایجاد می‌کند باطل است چه به آقای مسجدجامعی و هم‌فکرانش خوش بیاید چه نیاید.

وقتی کسی سبک زندگی انگلیسی و مقابله با اسلام دارد، یزیدی است چه به اقای مسجدجامعی و همفکرانش خوش آید چه نیاید.

وقتی کسی از دشمنان دین و قرآن تبری نمی‌جوید و با مکر و حیله و توطئه ی آنها چه در فتنه‌ها، و چه در اغتشاشات پائیز ۱۴۰۱، همفکری و همراهی و حمایت می‌کند، سبک اموی دارد چه به اقای مسجدجامعی و همفکرانش خوش آید چه نیاید.

ما با این جمله زیارت عاشورا از تفکر و سبک دیانت اموی فتنه گران تبرّی می جوییم؛ بَرِئْتُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیاَّئِهِم ؛ چه آقای مسجدجامعی حامی فتنه ۸۸ و همفکرانش از این موضوع خوششان بیاید و چه خوششان نیاید.

چرا تحریف؟

شهید مدرس در کوتاه‌ترین جمله، علت مخالفت و مبارزه با رضاشاه را این گونه بیان می‌کند: «اختلاف من با رضاخان سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی نیست. من با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاست‌هایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می‌کند مبارزه می‌کنم. من راه و هدفم را می‌شناسم ...»

در مجلس چهارم یا پنجم؛ شهید مدرس به اتفاق یار و همرزم خود، آقای شیخ الاسلام ملایری (نماینده ملایر) مصمم شدند برای دیدن رضاشاه بروند. در آن دیدار آقای مدرس به رضا پهلوی می‌گوید: «اگر شما دست از انگلیسی‌ها بردارید من به شما می‌پیوندم»، رضاشاه می‌گوید:«نمی‌توانم؛ به انگلیسی‌ها قول داده‌ام». بعد هم دستش را به شانه آقای مدرس می‌زند و می‌گوید:«آقای مدرس! این کسی که برایم چای می‌آوَرد، اگر قولم را بشکنم در چایم زهر می‌ریزد!»

آری برادر؛

هرچند رشته تحصیلی شما جغرافیای انسانی است ولی بیش از سه دهه فرهنگ کشور چه در وزارت ارشاد و چه در شورای عالی انقلاب فرهنگی را (از سال 79) شما و همفکران تان اشغال کردید! هرچند از سواد دینی کمی برخوردار هستید و دیگر دسترسی به پدری عالم را ازدست داده‌اید، ولی اگر کمی جست و جو کنید خواهید توانست مردان دین‌دار به سبک علوی که حامی این انقلاب بزرگ اسلامی و حامی خون شهدا هستند را بشناسید و در آخر عمر، نزد آنها زانو بزنید و راه کج رفته را اصلاح و امور خود را جبران نمائید.

حرف پایانی

سبک زندگی علوی، مکتب انسان‌ساز و مقابل سبک منحرف اموی است. نظام اسلامی جاده حرکت خود را سبک علوی قرار داده و تلاش دارد تا به این الگوی خود برسد.

یکی از خصوصیات ارزنده سیره علوی این بوده که در دوره حیات پیامبر(ص) هرگز از دایره فرمایشات رسول‌ا... خارج نشده و هر دستوری که پیامبر می‌داد، اجرا می‌کرد. به عبارت دیگر همواره سایه نبی‌ا... بود. این سیره و منش، الگوی اجتماعی- سیاسی ما برای تبعیت از ولی زمانه است. باید پذیرفت در دنیا تنها یک حکومت علوی وجود دارد و آن هم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. البته امروز دشمن، جامعه ما را هدف قرار داده است. جامعه ای که از قدیم تاکنون همواره در خط ولایت ائمه اطهار علیهم السلام بوده‌است.

آنهایی که به هر بهانه ای با حکومت دینی مبارزه می‌کنند، چشم و گوششان را باز کنند، ببینند حکومت‌های غیر دینی در دنیای امروز چه می‌کنند، آن وقت ببینند به کدام سمت و سو دارند حرکت می‌کنند!!

نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر مجتهد زاده

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار