خبرهای داغ:
شهید محمودرضا علیمحمدی در ششم فروردین 1344، در شهرستان گرگان چشم به جهان گشود و سوم اسفند 1362، در دهلران هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید
کد خبر: ۹۵۹۲۰۰۳
|
۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۴

شهید علیمحمدی: اماما به فرمانت آنقدر در سنگر مي مانم تا بر پيكرم گل مقاوم برويد

به گزارش خبرگزاری بسیج ازئ گلستان؛ شهید محمودرضا علیمحمدی در ششم فروردین 1344، در شهرستان گرگان چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسین، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم اسفند 1362، در دهلران هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش به خاک سپردند.

وصیت نامه شهید: 

«بسم الله الرحمن الرحيم»

 

من طلبني وجدني ومن وجدني عرفني احبني ومن احبني عشقني ومن عشقني عشقته ومن عشقته قتله ومن قتله فعلي ديه ومن ديه مانا ديه .

آن كس كه مرا طلب كند مي يابد وآن كس كه مرا يافت مي شناسد وآن كس كه مرا شناخت دوستم مي داردوآن كس كه دوستم داشت عاشقم مي شود وآن كس كه عاشقم شد من نيز عاشقش مي شوم كه عاقش او شدم مي كشم اورا وآن كسي كه من اورا كشتم ديه او بر من واجب است وآن كس كه ديه اش بر من واجب شد پس من خود       ديه اش هستم .

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران وبا سلام به شهيدان گلگون كفن وامت شهيد پرور ايران .

حمدو سپاس خداي را كه ما را در انتخاب اين راه ياري وتوان داد.خدايا ترا به كرمت به خليفه روي زمينت خميني كبير قسمت مي دهم از سر گناهان من حقير ،من عاجز بگذري وراضي مشو كه مرا به يگانگي ات اعتراف دارم وصادقانه واز روي عشق به تو سر به سجده مي گذارم از خود براني .خدايا اميدوارم كه مرا به درگاهت بپذيري وبا شهداي صدر اسلام محشورم گرداني .

خدمت خانواده عزيزم سلام عرض مي كنم واميدوارم كه كشته شدن مرا آنچنانكه كه شايسته يك خانواده شهيد است تحمل كنيد .

اماما به فرمانت آنقدر در سنگر مي مانم تا بر پيكرم گل مقاوم برويد واي امام مرا ببخش كه فقط يك بار به فرمانت شهيد مي شوم.

مادرم ،قامتت را بلند گير ونداي الله اكبر خميني رهبر سرده وسخن شهيدان راه خدا را بر مردم برسان كه همانا سخن ما پيروي كردن از خدا وقرآن است .مادر مهربانم مي دانم كه اكنون خون زينب در رگهايت جريان دارد من مي دانم مادرم شبيه زني است كه اگر سر بريده ام را برايش به ارمغان بياورند به ميدان جنگ بر ميگرداند.

پدر عزيزم من بنا به فرمان خداوند وبنا به مسئوليتي كه داشتم براي رضاي خدا وبراي نابودي دشمنان اسلام بجنگ كفار آمده ام تا بتوانم كمك ناچيزي به اسلام كرده باشم وخدا رااز خود راضي كنم وپس غم واندوه به دل راه مده كه رستگار شده ام.

پدر جان به خود تبريك بگو كه فرزندت در راه خدا كشته شده.

برادرانم وقتي تابوتم از كوچه ها مي گذرد مبادا به تشييع من بياييد وقت تنگ است به جبههبرو تا سنگرم خالي نماند.زنداداشهاي خوب و مهربانم فرزندانتان را چنان تربيت كنيد كه با دشمنان خدا به گرمي گلوگه با دوستان خدا با صميميت امام باشند.

فاميلهاي گرامي از شما خواهشي دارم كه بعد از من مانع اعزام فرزندتان به جبهه نشويد كه در روز قيامت بايد جوابگوي زينب (س)باشيد كه چگونه تحمل 72 تن شهيد را نمود.

بچه هاي محل اميدوارم كه با روبراه كردن بسيج شعار مرگ بر آمريكايتان را بصورت عمل درآوريد در آخر همگي شما را وصيت ميكنم به اطاعت از ولايت فقيه از خميني كبيرمان واي اگر قدر رهبر را ندانيد بترسيد از آن روز.

در پايان از همه حلاليت مي طلبم و اميدوارم كساني كه از من ناراحت هستند مرا ببخشند حلالم كنند.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها