خبرهای داغ:
مادر شهید حسین رحیم خانی؛

خوشحالم که فرزندم در راه اعتلای انقلاب شهید شد

خوشحالم که فرزندم در راه اعتلای انقلاب شهید شد
مادر شهید رحیم خانی می‌گوید: از شهادت پسرم پشیمان نیستم برعکس خوشحالم که در راه خدا و اهل‌بیت(ع) به شهادت رسیده و توانسته به سهم خود در اعتلای انقلاب اسلامی نقش‌آفرینی کند.
کد خبر: ۹۵۴۴۲۵۷
|
۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۳

 

قزوین_ به گزارش بسیج، مادران شهدا اسطوره های واقعی صبر و نماد گذشت از دارایی های خود هستند که دو اصل ولایت مداری و حضور به موقع را که نیاز جامعه امروز است به درست ادا کردند.

مادران شهدا، جان بر کفان حقیقی انقلاب هستند که روزگاری از بدو تولد، شب را بر بالین فرزند دلبند خود بیداری کشیدند تا دردهای فرزند را تسکین دهند و روزگاری دیگر شبها، روزها، هفته ها و ماه ها و سالها بی‌خواب بودند تا بلکه سفر کرده اشان از سفر باز گردد و فقط یک مادر می تواند این درد سخت را درک کند که یک مادر از فرزند خود، عزیزترین دارایی خود می گذرد برای مسیر نورانی حق و اعتلای وطن عزیز.

به گزارش بسیج، طاهره قراگوزلو مادر شهید حسین رحیم‌خانی از ویژگی‌های اخلاقی فرزندش می‌گوید: صاحب پنج فرزند دو دختر و چهار پسر هستم. فرزند شهیدم که پسر اولم و مجرد بود هفدهم اسفند ماه سال ۱۳۴۸ در روستای رودک از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. ایشان مقید به انجام مسایل دینی از جمله نماز و روزه بود و در عزاداری‌های ائمه‌اطهار(ع) بویژه امام حسین(ع) شرکت می‌کرد و در پایگاه انجمن اسلامی و در مراسم تشییع شهدا حضور فعال داشت.

وی اضافه می‌کند: فرزندم خوش اخلاق و با همه همسایه‌ها و فامیل‌ها مهربان و رئوف بود. در رفاقت با دوستانش بامعرفت بود و در انتخاب دوستانش ملاک‌های ویژه‌ای از جمله اینکه مقید به انجام احکام الهی باشد را انتخاب می‌کرد و با هر کسی دوست نمی‌شد.

پسرم همیشه به فکر هم‌کلاسی‌هایش بود

قراگوزلو با اشاره به خاطرات تحصیل فرزندش می‌گوید: یادم است دانش‌آموزان مقطع پنجم ابتدایی روستای رودک باید امتحان نهایی می‌دادند اما در این روستا این امتحان برگزار نمی‌شد به همین دلیل باید برای دادن امتحان به روستای ابراهیم‌آباد می‌رفتند.

این مادر شهید بزرگوار اضافه می‌کند: پسرم همیشه به فکر هم‌کلاسی‌هایش بود. یادم است فرزندم و دیگر دانش‌آموزان بعد از دادن امتحان نهایی هنگام بازگشت از روستای ابراهیم‌آباد به رودک هر وسیله نقلیه‌ای مانند نیسان و پیکان سوار می‌شدند اما پسرم به همراه پسر دایی شهیدش به فکر بازگشت دختران روستا بودند به همین دلیل در فاصله 20-30 متری از دخترها می‌ایستادند و تا همه آنها سوار وسیله‌نقلیه‌ای نمی‌شدند و از برگشت‌شان به روستا خیال‌شان راحت نمی‌شد خودشان بازنمی‌گشتند.

وی با اشاره به دوران قبل از انقلاب اسلامی می‌گوید: ایشان در این دوران، 10-12 سال بیشتر سن نداشت که فعالانه در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌کرد.

قراگوزلو با اشاره به دوران هشت ساله دفاع مقدس ابراز می‌کند: فرزندم در این دوران از سوم راهنمایی تا دیپلم مدام در حال رفت وآمد به جبهه بود، چند ماه به جبهه می‌رفت مجدد بازمی‌گشت درس می‌خواند دوباره به جبهه می‌رفت، سرانجام در سالی که موفق به اخذ دیپلم شد به شهادت رسید.

جبهه را به تحصیل کردن ترجیح داد

این مادر شهید از خاطرات رفتن فرزندش به جبهه می‌گوید: فرزندم دانش‌آموز چهارم متوسطه در رشته اقتصاد بود. برای رفتن به جبهه‌ها از پدر و مادرش اجازه می‌گرفت اما به ایشان پیشنهاد کردیم ابتدا درسش را به اتمام برساند و سپس برود اما جبهه را بر تحصیل کردن ترجیح داد و از پدرش هم برای رفتن به جبهه رضایت نامه کتبی گرفت.

وی اضافه می‌کند: فرزندم می‌گفت: مادر جان اجازه بده به جبهه بروم تا فدای دین بشوم و تو هم مادر شهید شوی گفتم حالا میخوای بروی برو. اما حرفی از شهادت نزن. نگو شهید می‌شم و از این حرفا نزن.

قراگوزلو ادامه می‌دهد: از زمان اعزام به جبهه تا شهادتش چند بار به جبهه رفت و برگشت، در آخرین اعزامش به جبهه به من گفت مادر از رفتنم ناراحت نشو 15 روزه برمی‌گردم اما روز شانزدهم جنازه‌اش را برایم آوردند.

از شهادت پسرم خوشحالم

این مادر شهید از خاطرات مطلع شدن خبر شهادت فرزندش می‌گوید: همسایه‌ها منزل ما آمدند گفتند فرزندت و پسر دایی‌اش به نام شهید قاسم قراقوزلو زخمی شدند چند تا عکس از آنها می‌خواهند برای بیمارستان که بعدآ فهمیدیم این عکس‌ها را برای بیمارستان نمی‌خواستند بلکه برای چاپ اعلامیه شهادت آنها می‌خواستند.

وی اضافه می‌کند: فرزندم با پسر دایی‌اش از سوی بسیج با هم به جبهه رفته بودند در عملیات والفجر 8 پسر دایی‌اش زخمی می‌شود و به شهادت می‌رسد در کاغذی با این مضمون نوشته بود «تا زمانی که من برنگشتم جنازه پسر دایی را نبرید زیرا من نمی‌توانم دست خالی برگردم و جواب دایی‌ام را بدهم صبر کنید من زود برمی‌گردم» و آن متن را روی سینه پسر دایی‌اش گذاشته بود.

قراگوزلو ادامه می‌دهد: نزدیک به سه ساعت بعد از شهادت پسر دایی‌اش، فرزندم بیست و چهارم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت می‌رسد و پیکر مطهر هر دوی آنها را به روستا آوردند و طی مراسم باشکوهی تشییع و به خاک سپردند.

وی می‌گوید: از شهادت پسرم پشیمان نیستم برعکس خوشحالم که در راه خدا و اهل‌بیت(ع) به شهادت رسیده و توانسته به سهم خود در اعتلای انقلاب اسلامی نقش‌آفرینی کند.

این مادر شهید در پایان از مسئولان خواست حافظ خون شهدا باشند و با ادامه دادن راه شهدا و حراست و احیای ارزش‌های اسلام و آرمان‌های انقلاب، خون شهدا را پایمال نکنند.

 

انتهای پیام/۱۰۱۰

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار