خبرهای داغ:
الگو باشیم؛

هیچ قاب دوربین و قلمی نمی‌تواند روایتگر زحمات مرزبانان غیور کشور باشد

امروز به سراغ مستندسازی رفتم که چند ماه را در سرمای زیر صفر در نقطه صفر مرزی گذرانده است. خودش را برایمان معرفی می‌کند و اینکه هدفش از تهیه این مستند چه بوده، چه چیزی اورا بر این داشته تا در سرمای زیر صفر و در کنار مرزبانان زندگی کند، هم پای آنان مرزبانی کند، علت حضورش در سفیدی برفها ودر سرما چه بوده است؟
کد خبر: ۹۵۳۶۷۲۰
|
۰۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۵

وقتی باب گفتگو را باز می‌کند انگار کسی برایم از دور دست‌ها سخن می‌گوید از سفیدی پاکی، از تنهایی غربت از دلتنگی‌ها و... و من قدم به قدم همگام می‌شوم با او تا بشنوم چگونه در آن شرایط سخت چند روزی زندگی کردن را دیده و غربت و مظلومیت مرزبانان را لمس کرده است. کسانی که برای امنیت ما از مال جان، خانواده خود گذشتند تا ما آسوده بخوانیم و آسوده بخوابیم.

لطفاً خودتان را معرفی و کمی از رزومه مستندسازیتان را برای مخاطبین ما بیان کنید:

محمدرضایی متولد شهرستان سواد کوه پل سفید هستم، از سال ۸۱ در حوزه عکاسی مستند کار خود را شروع کردم و با خبرگزاری فارس، جام جم، ایرنا و... در حوزه عکاسی مطبوعات و مستند فعالیت داشته‌ام، همزمان با صدا و سیما نیز همکاری داشته‌ام.
سال ۸۹ به عنوان تصویربردار وارد دنیای مستند شدم در پروژه‌های متعددی با صدا و سیما همکاری داشتم؛ اما از سال ۹۲ به صورت مستقل در حوزه عکاسی مستند، شروع به کار کردم و هنوز فعالیت دارم.

چه چیز باعث شد از عکاسی مستند پا به عرصه فیلم مستند بگذارید؟

اکثرعکاسی‌های من در طول یازده سال قالبی از فعالیت‌های من در تشییح شهدای گمنام بود از سال ۸۳ و ۸۴ در جا‌های مختلف حضور داشتم که همچنان ادامه دارد و اکثر فعالیت‌های من در حوزه اجتماعی است که مشارکت داشتم؛ همچنین به علت علاقه‌مندی در حوزه عکاسی مطبوعات؛ درگیر اتفاقات مأموریت‌هایی مثل سیل، کرونا بودم که در این فاصله با خیلی از بچه‌های بسیجی آشنا شدم که در کنار مردم خدمت‌رسانی می‌کردند؛ مخصوصاً در سیستان، گلستان که سنی مذهب بودند، مشاهده کردم چه وحدتی در بین این‌ها وجود دارد؛ درنتیجه تصمیم گرفتم مردم این حقایق را ببینند.

هدف شما از ساخت این مستند چه بود؟

هدفم شناساندن نیرو‌های بسیجی بود که به مردم خدمت می‌کردند. بعد از کرونا هدفم را جدی‌تر ادامه دادم چراکه دوستان هم ماسک تولید می‌کردند، هم سم‌پاش بر دوش داشتند و... در حوزه تغسیل کرونایی‌ها هم فعالیت داشتند در این زمان بود یک روز یکی از بچه‌ها به من گفت: آیا از حوزه مرزبانی خبر داری، گفتم دورادور فعالیتشان را دنبال می‌کنم گفت: چرا در این رابطه مستند تولید نمی‌کنی گفتم محدودیت‌هایی وجود دارد، خلاصه گفت: ما محدودیت‌ها را انجام می‌دهیم درنتیجه استارت کار مستند از مرزبانان در سال ۹۸ زده شد و کار را شروع کردم.

 

از همراهی خود با لشکر ۲۵ کربلای مازندران در نقطه صفر مرزی برایمان بگویید:

در مناطق مختلفی که لشگر عملیاتی ۲۵ کربلا عهده‌دارش بود وارد شدم منطقه سیلوانا در ارومیه پیرانشهر، شمال غرب کشور. دوره‌های تخصصی آموزشی را دیدم؛ چرا که باید قبل از حضور در منطقه دوره‌های تخصصی مرزبانی را دیده باشید، زیرا شما جایگزین یک فرد می‌شدید که نوبت آخر نوبت زمستان بود که من حضور پیدا کردم؛ برای یک دوره ۱۷ روزه رفتم، اما، چون ارتفاع بود و تمام انتقالات به صورت هوایی است آنجا شرایط جوی به هم خورد و ما تا ۴۱ روز در منطقه ماندیم، یعنی پتانسیل ۱۷ روزه را باید به ۴۰ روز تبدیل می‌کردیم. این یک بخشی از آن نیاز معیشتی بود، اما بخش عمده آن روحیه بود و پشت ماجرا خانواده، کار، دوستان، همه را باید به این ۴۰ روز تبدیل می‌کردید.
از اینجا به بعد وارد داستان چگونگی ساخت مستند می‌شویم، وارد دنیای مرزبانی دنیایی که سراسر است از فراز و فرودها، دلتنگی‌ها و گاه شهادت در آخرین خط مرزی. این‌جا را با دقت گوش می‌دهم می‌خواهم بدانم آنجا چطور بوده، چگونه مرزبانان شرایط دوری از خانواده و نبود امکانات را تحمل می‌کنند.

 

لطف خدا بود تا من نیز تجربه کنم مرزبان بودن را

لطف خدا شامل حالم شد تا زندگی را کنارمرزبانان تجربه کنم که در مرز‌ها در شرایط آب و هوایی و اقلیم خاص منطقه تلاش می‌کنند.
ما مجبور شدیم عید را در منطقه بمانیم و ۱۵ فروردین برگشتیم. می‌گفتند دلتنگی، برای خانواده یک جور دیگر است، اگر خانواده دلتنگ ما شوند پدر، مادر، خواهر، برادر، در کنارشان هستند، به آنان سر می‌زنند دلتنگی رفع می‌شود؛ اما در این سرزمین برهوت که فقط سفیدی مطلق است هیچ رنگی وجود ندارد، حتی یک درخت دیده نمی‌شود، حتی در اقلیم منطقه بسیار پیش می‌اید که نمی‌توانید ارتباط بگیرید، ما اگر دلتنگ شویم هیچ کسی را نداریم.
چه چیزی باعث شده تا مرزبانان به خانواده وابسته نشوند؟
آنجا با کسانی مواجه می‌شوید که به شدت عاشق خانواده‌هایشان هستند، اما ایمان باعث شده تا وابسته به خانواده نباشند.
عشقی که از خانواده در وجودمان است و ایمان به خداوند است که سبب شده ما وابستگی پیدا نکنیم که اگر زمانی قرارشود انتخاب کنیم انتخاب ما الهی باشد نه انتخابی مادی. من به آنان می‌گفتم همه چیز شما سفید است
اگر قرار باشد تصویری از شما نشان دهم یک صفحه سفید را به بینندگان نشان می‌دهم؛ چراکه منطقه آنجا تا چند ماه سفیدی مطلق است فکر کنید یک دیده‌بان هر روز باید سفیدی ببیند درست است که شیفت عوض می‌شود، اما از صبح تا غروب چشمان شما فقط سفیدی را می‌بیند چقدر انسان می‌تواند این را تحمل کند شمال غرب در زمستان این شرایط را دارد.


آیا فکر می‌کنید حقیقت زندگی این آدم‌ها را بتوانید به تصویر بکشید؟

هیچ قاب دوربین و قلمی نمی‌تواند روایتگر اتفاقاتی که در این این‌جا رخ می‌دهد باشد و آن به را به تصویر بکشد؛ چراکه آن اتفاقات از جنس مادی نیست معنوی است به قول یکی از دوستان تک تک پایگاه‌های سپاه در قله‌ها شبیه امام زادگانیست؛ وقتی شب را نگاه می‌کنی که بچ‌ها در انجا نجوا می‌کنند و نماز شب می‌خوانند، به قول حضرت آقا رفتن به ان‌جا اختیاری نیست جبریست، برای رسیدن به خدا است.

 

حضور مرزبانان برای کشور چه ضرورتی از دید مستندساز دارد؟

تابستان نیز در مناطق مختلف و منطقه‌ای؛ من با بچه‌های لشگر ۲۵ کربلا به منطقه سیلوانا در مرز ترکیه رفته بودم، تابستان آنجا شرایط خاص خود را داشت حضور عشایر و مردم در منطقه و مردم در نقطه صفر مرزی نه مرکز شهر تهران که همه چیز در دسترس است ... در آخرین روستا که می‌تواند هر اتفاقی رخ دهد، مشاهده می‌کنید که مردم دست فرزندانشان را گرفتند و به پارک می‌روند خانواده‌ها با چه ارامشی نشستند خرید می‌کنند این‌ها را که از نزدیک لمس می‌کنی می‌فهمید حضور بچه‌های مرزبان برای امنیت کشور چقدر اهمیت دارد.


چه مطلبی از خدمات نیرو‌های مرزبانی در نقاط صفر مرزی برای گفتن دارید؟

نیرو‌های مسلح ما در لباس نظامی به مردم خدمت می‌کنند. به قول یکی از بچه‌ها که می‌گفت ما فعلاً مرزبان هستیم، اما اگر فردا در کشور سیل، زلزله، کرونا شود به ما مأموریت دهند که باید بروید. ما حضور می‌یابیم و این حضور را من نیز بار‌ها دیدم که بچه‌ها با لباس مرزبانی در سیل حضور داشتند کمک می‌کردند، مردم لباس آنان را برای تبرک می‌شستند؛ این اتفاقات را در هیچ جای دنیا نمی‌شود تعریف کرد. جا‌های دیگر دنیا نیروهایشان، برای هجوم و تعرض به کشور‌ها و مردم می‌روند؛ اما این‌جا نیرو‌های ما وقتی لباس نظامی می‌پوشند برای خدمت به مردم می‌روند. اثر آن در حوزه انتشار انقلاب اسلامی همین است، محبوبیت پیدا می‌کند هرکجا صحبت از زحمات این بچه‌ها است؛ برای این است که این‌ها با خداوند معامله کرده‌اند تمام دغدغه آن‌ها خدمت به خلق خدا است.


از سوژه‌های ناب در میان لشگر برایمان بگو:

نوبت تابستانه که در منطقه پیرانشهر حضور داشتیم، باز هم همین تلاش را مشاهده می‌کردیم بچه‌ها باید می‌رفتند و از چشمه‌هایی که وجود داشت برای بچه‌هایی که در این‌جا در زمستان حضور دارند آب را ذخیره کنند؛ چرا که در آن زمان هیچ آبی وجود ندارد، دسترسی به آب نیست یا باید برف‌ها را آب کرده استفاده کنند یا از آب‌هایی که در نوبت تابستان در مخزن‌های مخصوصی توسط دوستانشان ذخیره شده یخ زده در زمستان خارج کرده استفاده کنند، آن‌جا یک فضای جذابی وجود دارد، از نظر معرفتی و اینکه می‌توان بدنبال سوژه‌های ناب که در این لشگر وجود دارد بود.


چه جمع‌بندی‌ای از فعالیت پاسداران در این نقاط دارید؟

تصور مردم از اینان یک فعل نظامی است در صورتی که رسالت بچه‌هایی که در سپاه تلاش می‌کنند در لشگر عملیاتی، کاملاً متفاوت از یک فعالیت نظامی است بلکه یک فعالیت دفاعی است من همیشه به آنان می‌گویم شما مدافع هستید، چه در مرز‌ها چه در حوادث طبیعی، در تمام بخش‌ها شما حضور دارید، حتی در امنیت اغتشاشات سال گذشته که یکی از آنان می‌گفت، وظیفه برای ما معیار نیست معیار برای ما تکلیف است؛ چرا که وقتی وظیفه باشد ما بدنبال تعریف وظیفه آن و الگوی ترسیم شده هستیم که چقدر حقوق می‌گیرم و... چه کار باید کرد و می‌گوییم وظیفه بوده انجام داده‌ایم؛ اما وقتی هدف ما ادای تکلیف است برای ما الگویی ترسیم نشده بلکه الگوی ما الگوی الهی است که امام و شهدا آن را برایمان ترسیم کردند.


بخش بزرگی از فعالیت آنان در لباس نظامی خدمت به انقلاب، اسلام، مردم است

شهید برسنگی شهید مدافع حرم اهل زیر آب سواد کوه در ایام کرونا که برای تهیه مستند رفته بودم او را دیدم سم پاش بر دوش داشت گفتم اینجا؟! گفت وظیفه من است بعد از چند ماه در سوریه به شهادت رسید، امثال این عزیزان در بخش‌های مختلف حضور دارند؛ برای من جالب است آن شاخه نظامی فعالیت آنان به نظر من بخش کوچکی از عمق حقیقت است رفقا در لشگر‌های عملیاتی فعالیت می‌کنند و بخش بزرگ فعالیت و خدمتشان دغدغه؛ برای خدمت به انقلاب و نظام، اسلام، مردم، است.

 

مستند شما چند قسمت دارد آیا منتشر شده یا خیر؟

یک مستند تک قسمتی است که مربوط به بخشی از زندگی مرزبانان لشگر ۲۵ کربلا مازندران در مناطق عملیاتی شمال غرب کشور است. دوست دارم مرز‌های آبی را نیز ببینم در انجا چه اتفاقاتی رخ میدهد، ماموریت‌های طولانی مدت و چالش آنان شما از بلندای شمال غرب سفیدی برف، برسی به خلیج فارس دوباره بچه‌ها را میبینی به نظرم وقتی مردم با این حقایق اشنا می‌شوند، با سختی‌ها نه بلکه با حقایق اشنا شوند مردم آگاه‌تر می‌شوند، سختی از جنس دنیاست و گذرا است، اما آن چیزی که مردم باید بدانند، حقیقت این بچ‌ها است مردم باید ببینند.

 

مستند ما برای هفته دفاع مقدس آماده می‌شود.

مستند در مرحله تدوین و صدا گذاری است. چرا که به علت حفاظت نباید چهره این بچه‌ها دیده شود، این نیز یکی دیگر از مظلومیت آنان است و سخت‌تر اینکه به عنوان مستندساز، باید جایی بروی که چهره نباید نشان داده شود چگونه خط این روایت را انجام دهی که چهره بچه‌ها دیده نشود، این مستند برای هفته دفاع مقدس اماده می‌شود.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار