زنده بودن شهدا و البته تلاش آنان برای محبت آفرینی در زندگی خانوادگی، دو درس بارزی است که میتوان از سردار عشق و فرمانده دل ها، یعنی سردار شهید مهدی زین الدین گرفت.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، امروز سی و چهارمین سالگرد شهادت شهید زین الدین و همچنین بیست و پنجمین یادواره ۶ هزار شهید استان قم در مجتمع فرهنگی امام خمینی (ره) گلزار مطهر شهدای امامزاده علی بن جعفر (ع) قم و همزمان با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء گرامی داشته میشود.
درباره سردار شهید آقا مهدی زین الدین؛ او که بچههای لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) قم و بسیاری دیگر از بچه بسیجیها، «فرمانده دلها» میخوانندش خاطرات زیادی وجود دارد که شاید دو مورد زیر، بخشی از مهمترین این خاطرات درس آموز باشد.
سلام؛ من در جمع شما هستم ...
یکی از این خاطرات به روایت سردار حاج قاسم سلیمانی؛ فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در دوران دفاع مقدس و فرمانده فعلی سپاه قدس نقل شده است؛ وقتی که آن شهید والامقام را پس از شهادتش در خواب میبیند و چنین روایت میکند:
«هیجان زده پرسیدم: آقامهدی مگه شما همین چند وقت پیش شهید نشدی؟ حرفم را نیمه تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: من در جمع شما خواهم بود و در جلسهها شرکت میکنم. مثل اینکه هنوز باور نکردهای شهدا زنده هستند!
عجله داشت و میخواست برود. یک بار دیگر چهره درخشانش را کاویدم.
کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید:
پس حالا که میخواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچهها برسانم.
گفت: قاسم، من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه میگویم زود بنویس.
سریع دنبال یک کاغذ گشتم و برگه کوچکی پیدا کردم. خودکارم را هم از جیبم در آوردم و گفتم: بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم.
گفت: بنویس سلام، من در جمع شما هستم.
همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم: بی زحمت زیر نوشته ر. ا. هم امضا کن.
برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت: سید مهدی زین الدین.
نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش انداختم و با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی.
گفت: اینجا مقام سیادت هم به من دادهاند.
از خواب پریدم. موج صدای آقا مهدی هنوز توی گوشم هست:
سلام، من در جمع شما هستم.»
ناگفته پیداست که این اتفاق، بیش و پیش از آن که یک رؤیا باشد؛ یک واقعیت است. این واقعیت به وضوح در آیاتی مانند آیه ۱۵۴ سوره مبارکه بقره و آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران مورد اشاره قرار گرفته که خداوند از ما میخواهد تا شهیدان را نه در ذهن و نه در گفتار، مُرده نپنداریم؛ چراکه آنان رزق و روزی دارند و البته این حقیقت ممکن است در درک و فهم ما نگنجد.
بر این اساس میتوان چنین گفت که گرچه حیات برزخی برای همه انسانها است، ولی کسانی که در راه خدا به شهادت میرسند مرحله بالاتری از این نوع زندگی را تجربه میکنند و میتوانند از احوال اهل دنیا و حتی دیگر عوالم کسب خبر کنند و بر آنها اشراف داشته باشند.
ما بر همین مبناى قرآن که شهیدان را زنده مى داند، به شهداى راه اسلام و به ویژه شهداى کربلا سلام میکنیم، با آنان حرف مى زنیم و توسل مى جوییم و در حقیقت، شهادت را باختن و از دست دادن نمیدانیم؛ بلکه آن را نوعی از یافتن و به دست آوردن میشماریم.
یادداشتهای روزانه خانوادگی و پراکندن محبت در خانه
یکی از نکاتی که درباره سیره عموم شهدا کمتر مورد اشاره قرار گرفته و میگیرد سیره زندگی اجتماعی آنان به ویژه در رفتار با خانواده و همسر است. آنان اگرچه به مقتضای حضور در جهاد و مبارزه، کمتر فرصت میکردند که با خانواده و در خانه باشند، اما در همان ساعتها و روزهای اندک حضور در خانه و در جمع اعضای خانواده، تلاش میکردند تا جبران روزهای دیگر را هم داشته باشند.
و، اما این خاطره از همسر گرامی شهید زین الدین، یکی از شاهدهای این مدّعاست:
«روی کاغذ آیه یا حدیث مینوشت و میزد به دیوار تا جلوی چشم باشد. هرچند روز یک بار هم آن را عوض میکرد. میگفت:
اینها را به این نیت مینویسم که با دیدنشان به یاد هم باشیم.
بعد سفارش میکرد که آیهها یا روایتها را بخوانم و معنی اش را یاد بگیرم.
البته پایین این کاغذها هم سفید بود و مدتی که میگذشت، تبدیل میشد به محلی برای نوشتم یادداشتهای کوتاهمان.
از راه هم که میرسید حتی اگر خسته بود و نای نشستن نداشت و یا حتی خواب، پشت پلکهایش جا خوش کرده بود باز هم خنده رو کنارم مینشست و از روزهایی میپرسید که نبوده است و میخواست تا اتفاقات را برایش تعریف کنم. همین کافی بود تا همه آن چه را که در نبودنش اتفاق افتاده بود مو به مو شرح دهم. او هم خوب ِخوب گوش میداد. البته گاهی هم خمیازه میکشید که نشان دهنده خستگی اش بود؛ اما به زور هم که شده، خودش را نگه میداشت تا حرفهایم تمام شود.»
این خاطره هم به وضوح نشان میدهد که اهالی جبهه و جنگ و حتی فرماندهان و سرداران – که بیشتر در جبهه بودند و کمتر در خانه – باز هم از خانواده غافل نبودند و حتی از زمانهای کوتاه مدت حضور در خانه، به بهترین شکل استفاده میکردند و تلاش داشتند تا محبت خویش را برای اطرافیان به یادگار بگذارند؛ و امروز در سالگرد عروج آن فرمانده شهید به روحش درود میفرستیم و از وی استمداد میجوییم تا هم درک و فهم نکته نخست و هم توفیق عمل به سیره اشاره شده در خاطره دوم را به همه ما عنایت کند تا بدانیم که توجه به این نکتهها و تلاش برای عملی ساختن آنها در زندگی امروزی، امری رؤیایی نیست و میتوان آن را به وقوع رساند.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار