حضور کانکس در روستای الیاس احمد
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود،در بدو ورود آبادی 3 عدد کامیون 18چرخ مشاهده کردیم که تعداد زیادی کانکس حمل میکردند
و این به واقعیت پیوستن خبر خوش دیروز بود
اهالی جان گرفتند و ما خوشحال ...
دانشجویان دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام هم آماده بودند برای نصب
از طرف دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان سمنان تعدادی لوازم التحریر تهیه شده بود که بین دانش آموزان مدرسه روستا توزیع شد.
بچه ها نگران سلامتی آرزو و چرکی شدن پای سوخته او هستند
غم آرزو ، غم بچه های جهادی شده .
خانواده کاروان خدمت دیگر 40نفره نیست روز به روز بر جمعیتش افزوده میشود
مشارکت مردم خیلی بهتر شده
یکی از جوانان روستا بعد از مشاهده زخم یکی از دوستان بلافاصله برای او از منزل خودشان باند و چسب آورده بود
دیگر همدیگر را به اسم کوچک هم صدا میکنیم
آقا فرامرز ،پیمان ، فیض الله ، عثمان،ناصر و پرویز علی ،سلمان ،صابر و باز هم حافظ
امروز در مدرسه بعد از توزیع بسته های لوازم التحریر
تنها حافظ بود که با طبع بزرگش برای بازکردن بسته عجله نداشت .
او با این سن کوچکش هر وقت جهادگران را میبیند می گوید : "چیزی لازم ندارید"
غروب ،موقع خروج از روستا اهالی سر پل خروجی روستا جمع بودند
فرصتی بود برای عکس یادگاری ،البته نه مثل روز های اول ، بلکه خیلی صمیمی تر و دوستانه تر
شاید برای اولین بار بود که جوانان روستا هم از ما عکس می گرفتند .
و اما سومین گروه جهادی
عمو اکبر خنجری که استاد و بنای این تیم است .پرتلاش ، دقیق ،صبور و متواضع
دلسوز است و در کار سختگیر
تا آنجا که بتواند کار ها را خودش انجام میدهد .
ابوالفضل خنجری جوانی است 23 ساله با بدنی درشت و ورزشکار. بر خلاف ظاهرش خیلی مهربان است و احساسی
آلبومی دارد از عکس با بچه های روستا.
و ادبی نسبت به بزرگتر های خودش
حیدر عرب زینعلی دیگر عضو این گروه است . بانشاط و با روحیه و از دوستان ابوالفضل . دوست دارد بعد از اتمام ماموریت کاروان_خدمت باز هم بماند
حسین عجم پیمانکاری است که عزم سفر برای کمک به هموطن خود کرده است
متواضع و نفر دوم تیم است
علی نصرتی جوانی است مجرد با بدنی نحیف و.لاغر ولی عزمی محکم و استوار
شوخ طبع و بابا همت
امروز به علت افتادن از روی بلوک نتوانست تیم را همراهی کند.
و این به واقعیت پیوستن خبر خوش دیروز بود
اهالی جان گرفتند و ما خوشحال ...
دانشجویان دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام هم آماده بودند برای نصب
از طرف دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان سمنان تعدادی لوازم التحریر تهیه شده بود که بین دانش آموزان مدرسه روستا توزیع شد.
بچه ها نگران سلامتی آرزو و چرکی شدن پای سوخته او هستند
غم آرزو ، غم بچه های جهادی شده .
خانواده کاروان خدمت دیگر 40نفره نیست روز به روز بر جمعیتش افزوده میشود
مشارکت مردم خیلی بهتر شده
یکی از جوانان روستا بعد از مشاهده زخم یکی از دوستان بلافاصله برای او از منزل خودشان باند و چسب آورده بود
دیگر همدیگر را به اسم کوچک هم صدا میکنیم
آقا فرامرز ،پیمان ، فیض الله ، عثمان،ناصر و پرویز علی ،سلمان ،صابر و باز هم حافظ
امروز در مدرسه بعد از توزیع بسته های لوازم التحریر
تنها حافظ بود که با طبع بزرگش برای بازکردن بسته عجله نداشت .
او با این سن کوچکش هر وقت جهادگران را میبیند می گوید : "چیزی لازم ندارید"
غروب ،موقع خروج از روستا اهالی سر پل خروجی روستا جمع بودند
فرصتی بود برای عکس یادگاری ،البته نه مثل روز های اول ، بلکه خیلی صمیمی تر و دوستانه تر
شاید برای اولین بار بود که جوانان روستا هم از ما عکس می گرفتند .
و اما سومین گروه جهادی
عمو اکبر خنجری که استاد و بنای این تیم است .پرتلاش ، دقیق ،صبور و متواضع
دلسوز است و در کار سختگیر
تا آنجا که بتواند کار ها را خودش انجام میدهد .
ابوالفضل خنجری جوانی است 23 ساله با بدنی درشت و ورزشکار. بر خلاف ظاهرش خیلی مهربان است و احساسی
آلبومی دارد از عکس با بچه های روستا.
و ادبی نسبت به بزرگتر های خودش
حیدر عرب زینعلی دیگر عضو این گروه است . بانشاط و با روحیه و از دوستان ابوالفضل . دوست دارد بعد از اتمام ماموریت کاروان_خدمت باز هم بماند
حسین عجم پیمانکاری است که عزم سفر برای کمک به هموطن خود کرده است
متواضع و نفر دوم تیم است
علی نصرتی جوانی است مجرد با بدنی نحیف و.لاغر ولی عزمی محکم و استوار
شوخ طبع و بابا همت
امروز به علت افتادن از روی بلوک نتوانست تیم را همراهی کند.
راوی: مصطفی خانی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار
