برادر شهید مدافع حرم «محمدعلی قلی‌زاده»:
تهمت دریافت پول‌های کلان توسط مدافعان حرم برای تضعیف جبهه مقاومت است
برادر شهید مدافع حرم قلی زاده گفت:برخی از شهدای امروز جبهه سوریه،دوران دفاع مقدس را مشاهده کردند و اما بسیاری از شهدا، دوران دفاع مقدس را لمس نکرده بودند و تاثیر آن دوران را از اردوهای راهیان نور دریافت کرده اند.
به گزارش خبرگزاری بسیج در قم، شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام محمد علی قلی زاده مسئول نمایندگی ولی فقیه در یگان امنیتی سپاه استان قم در دی ماه سال 94 برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) عازم کشور سوریه شد و در بهمن ماه همان سال در عملیات آزادسازی دو منطقه "نبل" و "الزهرا" به شهادت رسید. پیکر حجت‌الاسلام محمدعلی قلی‌زاده در 18 بهمن در شهر "بروجن" تشییع و در زادگاهش شهر "نقنه" در سه کیلومتری مرکز شهرستان بروجن به خاک سپرده شده شد.
گفتگو با علی قلی‌زاده ، برادر این شهید بزرگوار که خود از ایثارگران و جانبازان دوران 8 سال دفاع مقدس در ادامه تقدیم می‌شود؛
قدری شهید قلی‌زاده را معرفی بفرمائید.
شهید محمدعلی قلی‌زاده، متولد سال 1339 از شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری بود. محمد دارای تحصیلات ارشد حوزوی و مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه امنیت استان قم بود. از این شهید یک دختر به نام فاطمه و یک پسر به نام حسین به یادگار مانده است. ایشان 28 دی ماه 94 به سوره عازم شد و در تاریخ 13 بهمن ماه 94 نیز به شهادت رسید.
شهید قلی‌زاده در خانواده هم از لحاظ اخلاقی، صله رحم و از هر موردی که بتوان فکر کرد، استثنایی و الگو بودند و حتی علی رغم اینکه سن کمتری نسبت به من داشت، شخصا وی را الگوی خود می دانستم و همیشه پشت سرش نماز می خواندم و در کارها با او مشورت می کردم.
خاطره‌ای از روزی که اعلام کرد بنای اعزام به سوریه و دفاع از حرم شریف حضرت زینب (س) دارد، به خاطر دارید؟
برای ذکر این مطلب باید به خاطرات زمان جنگ تحمیلی مراجعه کرد زیرا این شهید در آن سالها شرایط سنی نداشتند. من و برادر کوچکترم منوچهر هر دو در جبهه بودیم و شهید نیز تمایل بسیاری برای حضور در جبهه داشت و این موضوع را به خانواده ام گفته بود. پدرم به من گفت که با برادرم صحبت کنم و با توجه به شرایط سنی اش منصرفش کنم و من نیزه همین کار را کردم. به او گفتم با توجه به حضور دوتا برادر در جبهه، نیاز است که در خانواده در کنار پدر و مادر بمانی و تکیه گاه و کمک رسان آنها باشی.برادرم در نهایت به خاطر اینکه از او بزرگتر بودم، پذیرفت اما با اکراه؛ تا اینکه قطعنامه 598 پذیرفته شد و مشاهده کردم نوجوانانی برای اردو به مناطق جنگی آمده اند که در میان آنها، برادرم نیز حضور پیدا کرده بود و همیشه گلایه داشت که چرا به من اجازه ندادید که در دوران دفاع مقدس به مناطق جنگی بروم. به همین دلیل وقتی حس کرد که در سوریه نیاز به نیرو دارند، عزم سفر کردم و دیگر نتوانستیم مانع او شویم.
خاطره ای از روز رفتنش در ذهن دارید؟
ما در چهارمحال و بختیاری ساکن هستیم اما برادرم در قم ساکن بود و تماس گرفت و گفت که عازم سوریه است. من گله کردم که چرا این موضوع رو زودتر به ما نگفتی.شهید دو ماه مصرانه از مسئولان مربوطه خود خواسته بود که به سوریه اعزام شود و با مخالفت های آنها مواجه بود تا اینکه با اصرار زیاد، رضایت آنها را نیز کسب کرد..
از سوریه تماس هم می گرفت؟
دوبار در هفته با من تماس می گرفت و همیشه می گفت که به مادرم چیزی از رفتنش نگوییم و از موضوع رفتنش فقط من و برادرم مطلع بودیم و خواهر و مادرم چیزی نمی داستند.
آخرین باری که تماس گرفت یک روز قبل از شهادتش بود که پرسیدم ماموریتت تمام شده یا خیر؟گفت که جمعه بر می گردم و ماموریت 45 روزه ام تمام می شود که به قول خود عمل کرد و در همان روز جمعه پیکرش به میهن بازگشت.
چرا این همه اصرار داشت که به سوریه برود؟
او فرد علم و عمل بود و چیزی را که می گفت، عمل می کرد و همواره در تلویزیون و رسانه‌ها جنایات این تکفیری ها را می‌دید، می‌گفت که نمی توانم کشتار خانواده های مسلمانان و شکنجه آنها را ببینم و وظیفه خود می دانم که برای دفاع از آنها به سوریه بروم.
نحوه شهادت برادرتان به چه صورت بود؟
شهید با توجه به اینکه مسئول نمایندگی ولی فقیه بود نباید در نبردهای رزمی شرکت می کرد اما او حتی زمانی که در سیستان و بلوچستان هم حضور داشت، همواره در کنار نیروهای رزمی بود و همیشه برروی مباحث دینی آنان کار می کرد. در زمان عملیات در سوریه نیز علی رغم تمام مخالفت ها ، شهید تا ساعت 2 بامداد با اصرار و تلاش بسیار، فرماندهان را راضی کرد تا در خط مقدم عملیات حضور پیدا کند و این در حالی بود که نه شخصی او را اجبار کرد نه اینکه وظیفه ای داشت اما در خط حمله حضور پیدا کرد و در یک جابجایی به همراه همرزمش شهیدش به شهادت رسید.
خبر شهادت را چگونه به شما اعلام کردند؟
یک روز قبل از شهادتش، حالتی خاص به من دست داده بود و بی قرار بودم. شب در منزل یکی از دوستان بودم و اعلام کردم که در سوریه عملیات شده و برادرم هم در آنجاست ساعت 7 صبح بود، بعد از نماز در حال استراحت بودم که تلفن زنگ خورد.ابتدا اطلاع دادند که مجروح شده اما من اصرار کردم که واقعیت را به من بگویند.اعلام کردند که مبارک باشد...برادرتان به شهادت رسیده است.
این موضوع را به خانواده اطلاع دادم و به همراه همسرم و یکی از دوستان به تهران آمدیم و دو روز بعد پیکر شهید را به ما تحویل دادند.
متاسفانه در برخی رسانه‌ها تهمت‌هایی زده می‌شود که شهدای مدفع حرم برای پول به سوریه اعزام می‌شوند، جواب شما به این افراد چیست؟
اولا کاملا واضح است که برادر من مسئول نمایندگی ولی فقیه بود و اگر هدفش کسب پول بود ، کسی اجبارش نکرده بود که در خط مقدم حضور پیدا کند و می توانست در پشت جبهه ها حضور پیدا کند و به قول آنها پول را دریافت کند ، پس چرا به اصرار خود به خط مقدم رفت؟
ثانیا شخصی که برای پول می رود باید تلاش کند تا زنده بماند تا بتواند این پول را خرج کند و نباید جان خود را به خطر بیندازد.
محمد علی پیش از اعزام، عکسی از خود انداخته و گفته بود ، این عکس به شهید خیلی شبیه است و اگر من شهید شدم این عکس را نشان دهید که نشان می دهد که او خودش را برای شهادت آماده کرده بود. این حرف ها تهمتی بیش نیست و برای تضعیف خانواده شهدا و عزم ملت برای عدم رفتن به جبهه سوریه است و باید گفت چه کسی حاضر است میلیون ها پول دریافت کند و جانش را به خطر بیندازد و در نهایت سودی هم نبرد.
آیا آرمان و مسیر شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم را یکی میدانید؟
از سال 61 چندین بار به جبهه اعزام شدم و روحیات و معجزات آن دوران را بطور کامل مشاهده کرده ام . همواره گفته ام که معتقدم شهدا انتخاب شده هستند و انگار گویی آنها قبلا شهید شده اند و در دوران کودکی و نوجوانی خود به شهادت رسیده اند اما ما متوجه نمی شویم و زمانی که پیکر شهید را می بینیم، متوجه می شویم.
نظرتون درخصوص اردوهای راهیان نور چیست؟
اردوهای راهیان نور تاثیر بسزایی برروی روحیه جوانان این دوره کشور دارد و زمانی که فرزندانم و افراد دیگر به مناطق عملیاتی رفتند ، مشاهده کردم که تاثیر بسزایی داشته و روحیات آنها تغییر کرده است .
افرادی را سراغ دارم که به این اردوها رفتند و اهل نماز شدند زیرا تا پیش از آن خبر نداشتند که چه رویدادهایی اتفاق افتاده است و معتقد بودند یک مشت خاک است و برای چه حضور پیدا کنم اما زمانی که به این مناطق می روند و شرایط را می بینند و روایت ها را گوش می دهند و با شهدا و سن و سال آنها آشنا می شوند ، متوجه می شوند برای این آزادی و آسایش کنونی چه تلاش ها و ایثارهایی شده است.
اردوهای راهیان نور چه تاثیری در تربیت این رزمندگان امروز جبهه دفاع از حرم حضرت زینب داشته است ؟
برخی از شهدای امروز جبهه سوریه سن و سالشان به نوعی است که دوران دفاع مقدس را مشاهده کردند و برایشان ملموس بوده است اما بسیاری از شهدا، دوران دفاع مقدس را لمس نکرده بودند و تاثیر آن دوران را از اردوهای راهیان نور دریافت کرده اند.
بسیاری از این جوانان همیشه می گفتند که اگر در زمان واقعه عاشورا اگر بودیم ما هم در رکاب امام حسین (ع) بودیم و همچنین اعلام می کردند که اگر در زمان دفاع مقدس بودیم ما هم در جبهه ها حضور پیدا می کردیم و باید گفت امروز این جوانان از بسیاری از ما پیشی گرفته اند.
در پایان بگویید که آیا انتظاری از مسئولان دارید؟
خیر؛ هیچ درخواست و انتظاری نداریم و هیچ توقع وکمکی از آنها نمی خواهیم؛ فقط اینکه ادامه راه شهیدمان را بزرگترین وظیفه می‌دانیم.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار
