تجلی عشق و همنوع دوستی در اردوی جهادی بسیج جامعه پزشکی دانشگاه علومپزشکی اراک در روزهایی که سرمای هوا بسیاری را خانه نشین کرده بود بار دیگر به بار نشست.
به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛ ساعت 9 صبح چهارشنبه سوم آذرماه، هوای بسیار سرد پائیزی هم مانع عدم برگزاری اردوی جهادی بسیج جامعه پزشکی نشد.
یک تیم متشکل از دو پزشک، دارویار و مسئول بسیج جامعه پزشکی ساختمان شماره 2 دانشگاه جهت ویزیت بیماران و توزیع رایگان دارو به سمت یکی ازمناطق محروم استان در 50 کیلومتری اراک به راه افتاد.
مدرسه روستای چنگزین اولین وعدهگاه خدمت گروه بسیج جامعه پزشکی به ولینعمتان خود بود. از کوچههای خاکی و خانههای بیآلایش روستا گذشتیم تا به دبستان سلمان چنگزین رسیدیم.
سوز و سردی پائیز خشک روستا چون شلاقی بر صورتم میخورد اما وقتی چشمان منتظر مردمانی ساده، صمیمی، با اصالت و فرهنگ چند هزارساله ایرانی را دیدم که با تنی رنجور و دلی به وسعت دریاها به استقبالمان آمدند در حرارت و گرمی وجود و حضورشان سرمای پائیزی چون نسیم خنک بهاری نوازشگر روح و جانم شد.
گروه به گرمی به ویزیت بیماران پرداخت، معاینه و تجویز رایگان دارو در جمع هم، روزگاران پاک نیت سرزمینم گذشتِ زمان را بیمفهوم کرده بود. پس از ویزیت آخرین نفر، روستا را ترک کرده و راهی روستای نیستان شدیم.
مسجد روستا آخرین مقصد خدمتگزاری تیم اعزامی بسیج جامعه پزشکی اراک بود....... الله اکبر.... الله اکبر.... ، صدای مرحوم موذنزاده بود که از منارههای مسجد روستا نوازشگر روح و جانم گشته بود.
حی علی خیرالعمل موذن را که شنیدم اشک از چشمانم سرازیر شد. چشمان دخترکان معصوم روستا، چین و چروک صورت مادربزرگ با فشار خون بالا و قد خمیده ی زیر بار مشکلات زندگی پیرمرد که از کمر درد و دیابت می نالید، همه و همه به من می گفتند که بهترین عمل در تخصص بهداشت و درمان، همان خدمت رایگان به هم وطنان با شرف تهی دست سرزمین مادری است.
به شکرانهی این توفیق که روزیم شده بود، سجده ی شکر به جا آوردم و پس از ویزیت قریب به دویست نفر و توزیع رایگان دارو به ارزش 20 میلیون ریال، با بدرقه و دعای خیر مردم شریف روستا گروه عازم اراک شد.
در بازگشت یاد 5 آذر 1358 افتادم که با بصیرت پیر و مُرشد انقلاب، حضرت امام(ره) اساس و شالوده بسیج پیریزی شد، رشادتهای کادر بهداشت و درمان در زمان جنگ برایم تداعی شد و تصویر دهها تَن از همکاران شهیدم چون شهید دکتر رهنمون و شهید دکتر مجید بقایی از خاطرم گذشت، بر عظمت و بزرگی آنان درود فرستادم چرا که شادی امروزم را مدیون و مرهون جانفشانی دیروز آنان میدانم و هستیم.
آرزو کردم در سرزمینم هیچ دردمندی وجود نداشته باشد چرا که: چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار... .
(سعید عباسپور)
انتهای پیام/
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار