شهید آیت‌الله بهشتی معتقد بود کسانی می توانند پا به میدان اجتماعی بگذارند که در درون خانواده توفیقی داشته باشند.نوع رفتارشان به قدری حساب شده است که می‌تواند الگویی جامع برای ما در تربیت فرزندان‌مان باشد.
کد خبر: ۹۵۲۳۱۶۴
|
۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۰۰:۵۱

به گزارش خبرگزاری بسیج گیلان، توفیق حضور نداشتن و هم زمان نبودن در دوره زندگی برخی بزرگان، از کم شانسی ماست یا رسم روزگار؟ نمی‌دانیم! هر چه هست مجبوریم به پذیرش. بزرگانی مانند شهید آیت الله بهشتی که یک کتاب پربار و مستند از مردانگی هستند. هر زمان که به یاد این قهرمان‌های اجتماعی می افتیم، با خودمان افسوس می‌خوریم که حیف! زود از دستشان دادیم و دنباله‌اش این افکار به سراغ‌مان می‌آید که «خدا آدم‌های خوب را زودتر میبرد»! اما آیا تا به حال به این فکر کردید که اگر ما هم در آن دوران بودیم، قدر این دُرهای گران‌بها را مانند برخی از هم دوره‌ای‌های شهید بهشتی بهتر و بیشتر می‌دانستیم؟ یا نه ما هم گهگاهی زود قضاوتشان می‌کردیم و به آنها پشت می‌کردیم؟!

به مانند امام حسین (ع) که بعد از شهادتش عزیز دل همه ما شد. ایشان حتی عزیز دلِ اهل کوفه هم بود، اما وقتی نیاز به کمک و پشتبانی آن‌ها داشت، تنهایش گذاشتند! گفتیم امام حسین، چراکه ایشان نماد مظلومیت هستند و شهید بهشتی هم به مانند اوست! امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی این چنین او را توصیف نمود: «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت. بهشتی به تنهایی یک ملت بود». 

به حتم با این چند خط، مغز گزارش‌مان دستتان آمده است؛ بله امروز یادآور همان روز تلخ است.هفتم تیری که شروع یک تاریخ و آغاز فاجعه از دست دادن شهید بهشتی نخستین رئیس قوه قضاییه انقلاب اسلامی است. همان روزی که ساختمان حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی و ۷۲ یار انقلابی دیگرش مورد هدف کینه منافقان قرار گرفت.


شخصیتی مجتهد، فیلسوف، سیاستمدار، اقتصاددان، مکتب‌شناس، جامعه شناس، سخندان و سخنران مدیر و مدبر، یک پدر خردمند، یک فرزند خَلَف، یک همسر محترم و یک قهرمانِ واقعی! اگر بخواهیم از شخصیت این مردِ مردان برایتان روایت کنیم، یک مثنوی هفتاد من می‌شود! شخصیتی که خانواده دوستی، صبوری، زندگی عزت‌مندانه و کاردانی‌اش را همه تاریخ می‌دانند. ما هم به نوبه خود در این گزارش به گوشه‌ای از سبک زندگی شهید مظلوم آیت‌الله «سید محمد بهشتی» می‌پردازیم تا از تربیت و سبک زندگی ایشان بهره بگیریم. 


شهید بهشتی به همراه امام خمینی‌(ره) و آیت‌‌الله خامنه‌ای

* شخصیتی که بعد از شهادت پررنگ‌تر شد! 

شخصیت شهید بهشتی در زمان حیات‌شان در اثر فشار روانی دشمن، غیر واقعی جلوه داده شده بود و به گواهِ تاریخ تا زمانی که در کنارمان بود، برخی‌‌ها آنطور که باید، قدرش را ندانستند. اما حالا که رفته است فهمیده‌ایم چه گنج با ارزشی را از دست دادیم، شخصیتی که الگویی برتر برای همه نسل‌هاست. شهادت، شخصیت او را تا درجه‌ای ارتقا داد که به او لقب «سید الشهدای انقلاب اسلامی» دادند. اما چقدر خوب است که قدر آدم‌های خوب را همان زمان که در کنارمان هستند، بدانیم! 

به گفته «ملوک السادات بهشتی» دختر اول شهید بهشتی، شایعات در باب شهید بهشتی زیاد بود، اما بازار شایعه در زمانی که ایشان به سمت دیوان عالی کشور رسیدند، به اوج خود رسید. 


شهید دکتر بهشتی و همسرش در حیاط منزل ایشان در سال۱۳۵۷.

* صبری که زبانزد است/ همسرِ خارجی شهید بهشتی! 

مناعت طبعِ شهید بهشتی به حدی بود که هر انسانی را به یک کتاب منحصر به فرد برای خودش می‌دانست. مهربانی، محبت و صمیمیت، سعه صدر بسیارش، صبر، بردباری و تحمل ناروایی‌ها زبانزد همه بود. اما بدبختانه ضد انقلاب‌ها و جریان‌هایی که قادر به تحمل راستی، درستی، اخلاص و معرفتش را نبودند، تهمت‌های زیادی به ایشان زدند و شایعات فراوانی نشر می‌دادند، از جمله آنکه بهشتی در کاخ زندگی می‌کند و اموال ملت را به حساب شخصی در بانک‌های خارجی ریخته است. 

حتی یکبار به شهید بهشتی تهمت زدند که همسرش و فرزندانش آلمانی هستند و نمی‌توانند فارسی صحبت کنند! این شایعه منجر به بدبین شدن رزمندگان و فرماندهان جبهه‌ها نسبت به شهید بهشتی شده بود. او برای رفع اتهام از خودش مجبور شد، همسرش را همراه خود به اهواز ببرد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند تا آن‌ها از نزدیک ببینند که همسرش آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است. اما باز هم کارساز نشد و تنها بعد از دو روز شایعه شد که بهشتی یک خانم دیگر را به عنوان زنش آورده است! در مقابل این همه تهمت فکر می‌کنید واکنش شهید بهشتی چه بود؟ فکر می‌کنید شهید بهشتی متانت و آرامش خود را از دست می‌داد؟ خیر

یکبار فرزندانش از ایشان پرسیدند که چرا به این سطح از هجمه‌هایی که به سمت شما وجود دارد پاسخ نمی‌دهید؟! او گفت: آنقدر زمان ما کم است که نباید فرصت را برای پاسخگویی به تهمت‌ها بگذاریم. شاید بتوان شهید بهشتی را مظلوم‌ترین مدیر جمهوری اسلامی نام نهاد. دشمنان و برخی از دوستانِ بدتر از دشمن تلاش زیادی کردند تا شهید بهشتی را در سطح جامعه و بین مردم تحقیر کنند. اما او عزیز کرده خدا بود و خدا برای همگان او را عزیز کرد. 


شهیدبهشتی در جمع خانواده و نوه‌هایش

*بهشتی به بچه‌ها میدان می‌داد

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و خصوصیات شهید بهشتی، خانواده دوستی ایشان است. این روحانی بلند مرتبه و قاضی‎‌القضات و مدیر ومدبر، یک پدر همه‌چیز تمام برای فرزندانش و یک همسر و فرزند عالی برای همسر و مادرش بود. او جوری فرزندانش را تربیت کرد که آن‌ها آزادانه حجاب را انتخاب کردند و پسرانش با اختیار خودشان انتخاب رشته تحصیلی انجام دادند. 

ملوک‌السادات بهشتی، فرزند شهید بهشتی می‌گوید: «من یادم هست که در آلمان یک لباس کاملا سفید خریده بودم و وقتی ایران آمدم همان لباس را پوشیدم و یک چادر هم رویش پوشیدم. همه دوستانم تعجب کرده بودند که تو چرا این مدلی آمدی؟ تو چرا کفش سفید می‌پوشی؟! می‌خواهم بگویم که این موضوع برای یک خانواده روحانی عجیب بود، اما تربیت شهید بهشتی باعث شد که من وقتی در آلمان به مقطع دبیرستان وارد شدم و کلاس‌هایمان هم مختلط بود، خودم انتخاب کنم که روسری بپوشم و سر کلاس بنشینم. 

ایشان با آگاهی دادن، تشویق به خواندن کتاب‌های مرتبط با موضوع حجاب و امکان مقایسه بین دین مسیحیت و اسلام، آزادی بیش از حد و در واقع بی‌بند و باری دختران در جامعه غربی و بیان وظایف و مسئولیت‌های دختران و زنان در اسلام و ارائه الگوهای زن مسلمان، سبب شدند که با آگاهی کامل و علیرغم دشواری‌های بسیار برای یک دختر نوجوان، حفظ حجاب و رعایت دستورات شرعی حتی در جامعه بی‌بندو بار غربی را انتخاب کنم.» 


مجسمه «شهیدبهشتی» و «محبوبه سادات بهشتی» دختر کوچک این شهید بزرگوار در خانه موزه دکتر بهشتی

«محبوبه سادات بهشتی» کوچکترین فرزند شهید بهشتی، هم در توصیف پدر می‌گوید: « برای شهید بهشتی بحث آزادی انسان و انتخابگر بودن بچه ها بسیار اهمیت داشت که این تفکر براساس مبانی اسلامی و دینی شکل گرفته ‌بود و خودشان هم در چنین فضایی بزرگ شده‌ بودند و همین تفکر را در خانه نیز پیاده می‌‌کردند. اصلا اهل تحکم نبودند و از موضع بالا به بچه ها نگاه نمی‌کردند، بلکه برای فرزندان و نظرات آن ها اهمیت زیادی قائل می‌شدند و اگر قرار بود در خانه برای موضوعی خانوادگی تصمیم گیری شود، به بچه‌ها میدان می‌دادند تا در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند.»

*خانواده دوستی او شُهره است! 

دکتر بهشتی حتی با وجود دغدغه‌های بسیاری که در کارش داشت، خانواده‌اش را در اولویت قرار داده بود. به گفته ملوک‌السادات بهشتی دختر ارشد این شهید بزرگوار، شهید بهشتی به تفریح همراه خانواده، همگام با فرزندان اهمیت می‌دادند و اعضای خانواده زندگی جدای از هم نداشتند تا همانند این دوران فرزندان خانواده از تفریحات سالم محروم بشوند تا جایی که هر کدام راه خود را انتخاب کنند و خدای ناکرده به بیراهه بروند. ایشان روزهایی را برای گردش، همراه خانواده به بیرون شهر می‌رفتند و به ورزش‌هایی چون کوهپیمایی و شنا و والیبال و پیاده روی می‌پرداختند. 

محمدرضا بهشتی پسر شهید بهشتی هم می‌گوید: «ایشان روز جمعه را مخصوص وقت گذرانی با خانواده قرار داده بودند. در روز جمعه به کارهای خانه مثل باغچه کاری مشغول بودند و البته پختن غذا هم در روز جمعه نوبت ایشان بود. حتی این موضوع باعث شده بود که عده‌ای گلایه کنند که چطور آقای بهشتی در روز جمعه تلفن خانه‌اش را می‌کشد! حتی این موضوع به یک روزنامه هم در اوایل انقلاب هم کشیده شد که یک شخصی گفته بود که این آقا اصلا انقلابی نبود! ما روزهای جمعه به ایشان زنگ می‌زدیم و جواب ما را نمی‌داد.» 

به اعتقاد شهید بهشتی، کسانی می‌توانند پا به میدان اجتماعی بگذارند که در درون خانواده توفیقی داشته باشند. نوع رفتار ایشان به قدری با حساب و کتاب است که می‌تواند الگویی کامل و گویا برای ما در تربیت فرزندان‌مان باشد. 


شهید بهشتی دُر گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد.

* از دامن مادری نیکو! 

اما تربیت چنین فرزند نیکو صفتی، قطعا حاصل دست‌رنج و زحمت مادری پاک و مراقب و باتهذیب نفس است. مرحومه «معصومه بیگم خاتون آبادی» مادر شهید بهشتی یکی از خاطرات جالب خود را در مورد فرزندش  شهید بهشتی این گونه تعریف می‌کند: «از اول که این بچه به‌وجود آمد، قرآن زیاد می‌خواندم، بعد از وضع حمل هم قرآن می‌خواندم و هنگام شیر دادن طفل هم قرآن می‌خواندم. همین‌طور که من می‌خواندم، بچه شیر می‌خورد. آن وقت این بچه خیلی علاقه‌مند شده بود به صوت قرآن. تا زمانی که شیر می خورد من قرآن می‌خواندم، وقتی قرآن را نمی‌خواندم، بچه ناراحت می‌شد و با سرش اشاره می‌کرد که بخوان، یعنی به این اندازه علاقمند شده بود به قرآن. وقتی که بزرگ‌تر شد، حواسم را برای مواظبت از او جمع کردم. در دوران حاملگی خیلی مواظب بودم و نماز اول وقت می‌خواندم و به نامحرم نگاه نمی‌کردم. در خانه چهار تا برادر شوهر داشتم، اما هیچ وقت با اینها رو به رو نمی‌شدم. او دُر گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد.» 

انتهای پیام/

ارسال نظرات