خبرهای داغ:

چشم هایی که برای ادای تکلیف بسته شدند

کرم رضا اعظمی جانباز ۷۰ درصد شهرستان سنقروکلیایی است که در 22 سالگی از ناحیه دو چشم جانباز شده است. وی به روایت ایام جانبازی‌ و رزم و همچنین مشکلات جانبازان هم کیش خودش می‌پردازد.
کد خبر: ۸۵۲۲۹۴۶
|
۰۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۱
خبرگزاری بسیج کرمانشاه، کرم رضا اعظمی جانباز ۷۰ درصد شهرستان سنقروکلیایی است که در 22 سالگی از ناحیه دوچشم جانباز شده است.

 

این جانباز روشندل به روایت ایام جانبازی‌، لحظه ادای تکلیف و مشکلات جانبازان هم کیش خودش می‌پردازد.

 

آقای اعظمی از جبهه رفتنتان بگویید.

 همانطوریکه جمهوری اسلامی ایران، ناجوانمردانه در سال 1359 هدف حمله نظامی دنیای استکبار قرار گرفت و هر ایرانی احساس شرعی و ملی می کرد که به جبهه برود و از حریم ایران اسلامی دفاع کند من نیز احساس کردم که باید به سهم خود در این امر خطیر سهیم باشم و دین خود را به نظام اسلامی ادا کنم هر چند که هدفم شهادت بود اما با مصلحت خداوند متعال به افتخار جانبازی نائل آمدم از آنجا که جانبازان با شهدا بودند باید به شهدا ملحق شوند شهادت انتهای تکلیف و جانبازی ابتدای تکلیف است.

 

چگونه مجروح شدید؟

 14 اسفند 63 در منطقه عملیاتی قصرشیرین شب هنگام در سنگر مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفتم و از ناحیه سر و صورت مجروح و بیهوش شدم به وسیله امدادگران به پشت جبهه منتقل و از آنجا به بیمارستان 520 ارتش کرمانشاه و سپس به بیمارستان امام خمینی(ره) تهران منتقل و تا تاریخ 26 فروردین 64 بستری بودم. چون بینایی دیدگانم را از دست داده بودم به بیمارستان های لبافی نژاد و فارابی هم اعزام شدم و چون پزشکان از مداوای من نا امید شدند جهت مداوا به کشور آلمان اعزام شدم اما از نظر بهبود چشمانم نتیجه ای گرفته نشد و در تاریخ 5 اردیبهشت 64 به ایران بازگشتم.

 

چگونه با مجروحیت خود کنار آمدید؟از دست دادن مهمترین عضو بدن برایتان سخت نبود؟

 آن لحظه ای که مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفتم بلافاصله باور کردم که تکلیف خود را انجام داده ام و به هدفم رسیده ام هر چند زیباترین عضو چشم است، چون زیبائی ها با چشم دیده می شود، با روشنایی دنیا وداع کردم به حضرات معصومین علیهم السلام متوسل شدم و آرامش و امید جایگزین دیدگانم شد، چون انسان با توکل به خدا و توسل به معصومین علیهم السلام سخت ترین امتحانات را پشت سر می گذارد و صبر و امیدواری توشه زندگی می شود با وجود اینکه بیش از سی سال مجروحم انگار تا دیروز سالم بوده و تنها امروز نابینا و فردا شفا پیدا می کنم.

 

در حال حاضر مشغول به چه فعالیتی هستید؟

 در حال حاضر با توجه به اینکه شغلی مناسب با وضعیت جسمی بنده در این شهرستان وجود ندارد لذا برای غنی سازی اوقات خود به طور مستمر و جدی حضور در مراسمات، برنامه های مذهبی، فرهنگی، سیاسی و عمومی، استماع تولیدات مختلف قرآنی، تفسیر، تاریخ، احکام، ورزش و پیاده روی همیشگی و مداوم و هدفمند، سخنرانی در مساجد و مدارس دانشگاه ها، کانون ها و منازل و ادارات به طور مستمر را در دستور کار خود قرار داده ام.

 

زمانیکه مجروح شدید تا پایان جنگ چند سال باقی مانده بود؟ بعد از مجروح شدنتان چقدر با فضای جبهه ارتباط داشتید؟

 زمان مجروحیت بنده تا پایان جنگ، بیش از سه سال یعنی چهل ماه باقی مانده بود، هر چند که با توجه به وضعیت جسمی ام توان رفتن مجدد به اصل جبهه ها را نداشتم اما مدام با رزمندگان در تماس بودم بدین صورت که برای تشویق و ترغیب مردم به جبهه،به طور انفرادی با بستگان و... ارتباط داشته و در مراسمات سالگرد دفاع مقدس شرکت و سخنرانی می کردم و برای تسلای خاطر خانواده های معظم شهدا به دیدار آنها می رفتم و لحظه ای از ارتباط با جبهه و جنگ غافل نبودم.

 

از خاطرات بیاد ماندنی جبهه بگویید.

 هشت سال دفاع مقدس کلا خاطره بود، خاطرات ماندگار و فراموش نشدنی ازهمفکری، همدلی و همراهی و از رزمندگانی که تنور جنگ را گرم کرده بودند بدان معنا که از در و دیوار ایران اسلامی معنویات می بارید.

برای نمونه در سال 1362 در منطقه عملیاتی سردشت و بانه بودیم منطقه کوهستانی زمستانی با هوای سرد، آسمان بارانی بود روبروی ما نیروی بعثی و در پشت سر ما ضد انقلاب، پس از یک شب بارانی به همراه 15 تن از همرزمان در حال عزیمت به بانه بودیم در مسیر ما به سمت شهر بانه یک برکه آبی وجود داشت که دو طرف برکه آب مقداری شن و ماسه ریخته شده بود تا خودرو مجبور شود از میان آب عبور کند.در صدد تصمیم گیری بودیم و به این وضعیت مشکوک شدیم خود به خود بادی وزیدن گرفت که باعث شد سطح آب جا به جا شود...

یکی از همرزمان گفت من یک شیئی در داخل آب دیدم بلافاصله با دستگاه مین یاب متوجه شدیم که یک عدد مین خطرناک در آنجا تعبیه شده است،مین را درآوردیم و سپس به سلامت عبور کردیم در غیر این صورت حدود پانزده نفر که بودیم جان همه در خطر بود و این رخداد به نظرم چیزی جزء امداد غیبی و معجزه نبود.

 

از رسیدگی مسئولین و بنیاد شهید رضایت دارید؟

 هر جند که خود مسئولین و کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران بهتر از ما می دانند که چگونه باید  به امور ایثارگران رسیدگی کنند،تا به حال در حد توان و در چهارچوب مقررات و قوانین تعیین شده خدمات رسانی کرده اند و در مناسبت ها،برنامه های ویژه و...  از جانبازان و خانواده هایشان دعوت به عمل می آورند و به وضعیت تحصیلی فرزندان جانبازان رسیدگی می کنند.

در مجموع  تلاش های فراوانی صورت گرفته است اما امروز در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن که هدف اصلی آنها هم جوانان بالاخص فرزندان ایثارگران به عنوان سرمایه های انقلاب است نیاز به فعالیت های اساسی و اثرگذار بیشتری از سوی این مسئولین حس می شود.

 

فکر می کنید عمده مشکلات جانبازان 70 درصد چیست ؟

 عمده مشکلات جانبازان 70 درصد را می توان به چند بخش تقسیم کرد اولا مسائل و مشکلات جسمی و درمانی مخصوصا جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی است که مدام نیاز به مداوا دارند و بایستی از عمیق شدن جراحت آنها پیشگیری شود و داروهای لازم که قیمت آنها زیاد است به سهولت تهیه و در اختیار جانبازان قرار گیرد.

ثانیا با توجه به وضعیت جسمی آنان بایستی امکانات لازم برای تحرک، تفریح و ورزش مناسب حال هر کدام از این جانبازان فراهم شود، ضمنا چون هر لحظه این جانبازان نیاز به همیاری و پرستاری همسر و فرزندان دارند باید برای جبران این زحمات تمهیدات لازم برای تقویت مبانی فرنهنگی این خانواده ها به طور صحیح فراهم شود. اشتغال و تحصیل و ازدواج فرزندان این گروه از جانبازان بایستی همواره مدنظر مسئولین گرانقدر باشد.


ارسال نظرات