شهید شیرودی شاگرد مکتب امام و انقلاب

«من علی اکبر قربان شیرودی هستم،فرزند دهقان زاده و روستا زاده ی تنکابنی.افتخار دارم که در خدمت شما باشم.اینقدر که از من تعریف میکنید میترسم خود را گم کنم.»
کد خبر: ۹۲۳۶۳۳۸
|
۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۳

به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران، این روزها مصادف شده با سالروز شهادت شهید خلبان علی اکبر شیرودی، به همین مناسبت از کتاب «برفراز آسمان زندگی نامه و خاطرات سرلشکرخلبان شهید علی اکبر» به قطره ای از دریای معرفت مالک اشتر جبهه ها می پردازیم.

 معرفی شهید شیرودی در سخنرانی در جمع مردم تنکابن:

«من علی اکبر قربان شیرودی هستم،فرزند دهقان زاده و روستا زاده ی تنکابنی.افتخار دارم که در خدمت شما باشم.اینقدر که از من تعریف میکنید میترسم خود را گم کنم.

خواهش میکنم من را بزرگ نکنید.من لیاقت این همه بزرگی را ندارم.اگر آقای رفسنجانی در این مورد چیزی فرمودند،نهایت لطف ایشان بود.من یک سرباز ساده ی مکتب اسلام هستم.باز میگویم شاگرد هیچ مکتبی ، جز مکتب اسلام نیستم و ملی گرا نیستم.من چون سخنران نیستم و سخنرانی هم بلد نیستم از شما پوزش میخواهم.اگر نمیتوانم خوب صحبت کنم،چون من یک نفر نظامی هستم و فقط در کار نظامی کمی تخصص دارم.

درجه تشویقی:

پادگان ابوذر در منطقه سرپل ذهاب که در آستانه سقوط حتمی بود نجات یافت.خسارات فراوانی هم بر نیروی بعثی وارد شد خلبانان ایرانی با سه بالگرد کبری بیش از 150 تانک دشمن را نابود کردند!!

این خبری بود که بلافاصله در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد...دو هفته از شروع جنگ گذشت بنی صدر که قصد داشت شیرودی را به خاطر حفاظت از پادگانه ابوذر دادگاهی کند با حجم وسیع حمایت مردمی از شیرودی موبود پرسید :«شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟»

شیرودی لبخندی زد سرش را بالا گرفت و گفت:«ما برای خاک نمی جنگیم،تا هرزمان که اسلام در خطر باشد... وما دست در دست همه ی مظلومان این کره خاکی ،به جنگ همه ی نامرد ها و ظالمان می رویم»

شیرودی در جواب خبرنگاری که از او خیلی تعریف و تمجید کرد گفت:
من علی اکبر شیرودی هستم من روستازاده هستم...من خواهش می کنم من را بزرگ نکنید،من لیاقت این همه بزرگی را ندارم.من یک سرباز ساده ی اسلام هستم که هنوز نتوانستم خودم را در حد کمال قرار دهم.

یک سرباز ساده،تا روزی که به شهادت برسم و در آن روز خداوند بزرگترین درجه ی افتخار را به ما عنایت می فرماید.تا آن روز ما سرباز ساده ای هستیم و بهتر هست که مارا بزرگ نفرمایید تا خودمان را گم نکنیم.

...خبرنگاران انگلیسی و آلمانی حیران ایستاده اند و به او خیره شدند!شیرودی آستین های پیراهنش را بالا زد چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: «کجا ،خلبان شیرودی کجا می رود؟هنوز مصاحبه تمام نشده.»

خبرنگاران با دوربین و سایر وسایل به دنبالش راه افتادند.شیرودی همانطور که می رفت برگشت و لبخندی زد و با صدای بلند به زبان انگلیسی گفت:«نماز!دارند اذان مغرب میگویند».

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار