روابط عمومی ناحیه کوهبنان

شهید داوود فخارزاده کوهبنانی

شهید داوود فخارزاده اولین فرزند خانواده بود. او در سال 1346 در کوهبنان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در روستای شعبجره به همراه خانواده در شرایطی که ب ه دور از هرگونه امکانات رفاهی بود گذراند. خانواده وی میگویند: در کودکی به بیماری سیاه سرفه مبتلا شد و به دلیل عدم امکانات او را نتوانستند به درمانگاه ببرند. درد و ناراحتی زیادی را متحمل شد و برای شفای او به حضرت ابوالفضل )ع( متوسل شدند و او شفا یافت.
کد خبر: ۹۰۹۰۱۱۲
|
۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان, به نقل از سایت شهدای کوهبنان شهید داوود فخارزاده اولین فرزند خانواده بود. او در سال 1346 در کوهبنان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در روستای شعبجره به همراه خانواده در شرایطی که ب ه دور از هرگونه امکانات رفاهی بود گذراند. خانواده وی میگویند: در کودکی به بیماری سیاه سرفه مبتلا شد و به دلیل عدم امکانات او را نتوانستند به درمانگاه ببرند. درد و ناراحتی زیادی را متحمل شد و برای شفای او به حضرت ابوالفضل )ع( متوسل شدند و او شفا یافت.

 

از لحاظ درسی فردی باهوش و بااستعداد بود و تا دیپلم درسش را ادامه داد. در مدرسه دانش آموز منظّم و درس خوانی بود و به معلمین خود احترام میگذاشت. بسیار پرجنب و جوش و فعال بود و در فعالیتهای غیردرسی و فرهنگی از قبیل تئاتر هم حضور فعالی داشت. از سن ده سالگی شروع به نماز خواندن کرد و هیچ کاری را جز برای رضای خدا انجام نمی داد و از ریا متنفر بود. او فردی مهربان، مومن و باتقوا بود و معمولاً وقتی مشکلی در خانواده به وجود می آمد با صحبت و راهنمایی خود در رفع آن میکوشید. شهید داوود فخارزاده، رفتن به جبهه و جنگیدن را یک وظیفه الهی می دانست و معتقد بود باید به جبهه رفت و از انقلاب و دین اسلام دفاع کرد.

 

او در سن 19 سالگی در سال 1365 برای اولین بار به جبهه جنگ رفت و تنها 15 روز از رفتنش گذشته بود که در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

 

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

****

 

دست نوشته:

 

در اول مهر ماه 1353 در حالیکه چندان اطلاعی از وضع مدرسه نداشتم وارد دبستان گردیدم و درسم را با علاقه ای خاص آغاز نمودم دوران دبستان برای من خاطره ای بس غم انگیز دارد. با آنکه علاقه فراوانی به یادگیری دروس داشتم اما موقعیت اجتماعی باعث  می شد که انسان راه مدرسه را جز تفریح و بازی راهی دیگر نرود.

در آن زمان حکومت ظلم و ستم شاهنشاهی بر مردم حکمفرما بود و با دادن تغذیه ها و انواع وسایل تشریفاتی برای چهارم ابان و دیگر مسائل دیگر بچه ها را از فکر کردن باز می داشتند و تمام فکر و ذکر هر شخص آماده کردن وسائل راحتی و آسایش بود ود یگر متر کسی به فکر آموختن درس بود اما بار امتحان چون علاقه ای که به درس خواندن داشتم سال اول دبستان را با موفقیت به اتمام رساندم تعطیلات تابستان را با کارکردن در مغازه های صنعتی از قبیل جوشکاری، مکانیکی تا پنجم دبستان بپایان رساندم اما در این مدت مواقع مدرسه هم درسم را می خواندم تا اینکه کلاس پنجم ابتدایی را در خردادماه 1356 به پایان رساندم.

***

بسم الله الرحمن الرحیم

در سی و یکم شهریور سال 1346 در کوه بنان یکی از بخشهای استان کرمان که در قدیم روستایی بیش نبوده بدنیا آمده ام در حالیکه 5 سال بیش نداشتم والدین من مرا برای یادگیری قرائت قرآن به یکی از خانه هایی که در آن زمان بیشتر مرسوم بود و در آنجا اکثر پسر و دختر ها که بیش از هشت یا نه سال نداشتند برای یادگیری قرآن می آمدند و ماهیانه طبق قرارداد مقداری پول به یاددهنده که زن بود می دادند فرستادند در طول دو تابستان در آنجا حدود 20 جزء از قرآن را یاد گرفتم و خود را برای گذراندن تحصیلات ابتدایی آماده کردم.

 

 

ارسال نظرات