دلش جنتی بود که ملائک به آن غبطه میخوردند شهادت معرج عروج او بود که از قید جان خود گذشت، کلامش گوهریست که از عمق اقیانوس دلش بیرون آمده بود.
کد خبر: ۸۸۷۶۸۱۵
|
۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۷
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، در هر عصر از زمان اندیشه و رفتار نخبگان آن دوره همچون رودی زلال آن عصر را بارور میسازد و تنها راه سعادتمندی بررسی زندگی و تجربیات آن اسوه ها هستند.
 
شهادت معرج عروج او بود که از قید جان خود گذشت 

ایران امروز با این همه افتخارات مدیون تفکرات برتر این بزرگان تاریخ و حماسه سازان دوران است.
 
دکتر چمران را همه میشناسند با آن عکس معروف ،آن کلاه و شلوار خاکی،عینکی بزرگ سلاحی در دست ،گامهایی مطمئن و نگاهی حاکی از تفکراتی ژرف.

در سال ۱۳۱۱ در سرپولک تهران بدنیا آمد، در سال ۳۲ در دانشکده فنی تهران در رشته الکترونیک پذیرفته شد و در سال ۳۶ با درجه شاگرد اولی فارغ التحصیل شد، فوق لیسانس خود را از دانشگاه تگزاس و دکترای خود د را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما با درجه عالی به پایان رساند.

در مدت زمان ۸ سال دفاع مقدس نیز توانست با فرماندهی جنگهای چریکی و نامنظم افتخارات و فتوحات بسیار ارزشمندی را با رزمندگان اسلام بدست آورد.

بعد از قضیه فراموش نشدنی پاوه که شجاعت و هوشمندی او بر همگان آشکار شد از طرف رهبر عالیقدر امام خمینی (ره) به وزارت دفاع منصوب گردید.

سخنش که تمام شد با همه رزمندگان خداحافظی کرد و در خط مقدم در نزدیک ترین منطقه به دشمن پشت خاکریزی ایستاد‌،به همه اطرافیانش گفت ازین خط جلوتر نروند و از او ۹فاصله بگیرند.
 
آتش خمپاره که از صبح شروع شده بود با اصابت یک خمپاره در اطراف و برخورد یک ترکش از پشت به سر او یکی از متواضعان راه حق و ادامه دهنده راه امام حسین (ع) و یکی از ارزشمندترین انسانهای آن زمان به ملکوت اعلی پیوست.
 
با تمام تلاشها فقط جسم بی جانش به اهواز رسید و روح سبکبالش با کفنی خونین که لباس رزم او بود به دیار ملکوتیان نزد خدای خود پرواز کرد.
 
 متن زير ، آخرين نوشتة دكتر چمران مي باشد كه چند دقيقه قبل از شهادت آن را نگاشته است .

« اي حيات ! با تو وداع مي كنم ، با همة مظاهر و جبروتت . اي پاهاي من ! مي دانم كه فداكاريد ، و به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حركت در مي آييد ؛ اما من آرزويي بزرگتر دارم ، به قدرت آهنينم محكم باشيد، اين پيكر كوچك ؛ ولي سنگين از آرزوها و نقشه ها و اميدها و مسئوليتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد .
 
دراين لحظات آخر عمر ، آبروي مرا حفظ كنيد ، شما سالهاي دراز به من خدمت ها كرده ايد، از شما آرزو مي كنم كه اين آخرين لحظه را به بهترين وجه ، ادا كنيد .
 
اي دست هاي من ! قوي و دقيق باشيد، اي چشمان من ! تيزبين باشيد ، اي قلب من ! اين لحظات آخرين را تحمل كن، به شما قول مي دهم كه پس از چند لحظه همة شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد .
 
من چند لحظة بعد به شما آرامش مي دهم ؛ آرامشي ابدي . چه ، اين لحظات حساس وداع با زندگي و عالم ، لحظات لقاي پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد »
 
دلش جنتی بود که ملائک به آن غبطه میخوردند شهادت معرج عروج او بود که از قید جان خود گذشت، کلامش گوهریست که از عمق اقیانوس دلش بیرون آمده بود.

ای سفیر عالم ملکوت دستی بدراز و این مرغان عاشق گرفتار را ازین متعلقات دنیوی برهان.

خوشا بحالت که پروازت اسیر هیچ قفسی نشد و هیچ بالی اسیر پروازت نکرد.

اما جنگ به پایان نرسیده همانطور که احد نیمه ای پنهان داشت.

صدای زمزمه می آید ..
صدای کمیل..
    صدای ندبه...
      صدای سمات....
باید ادامه بدهیم
جنگ به پایان نرسیده.

سالروز عروجت از معرج عشق گرامی 

نویسنده:محمد جواد کمالزاده
ارسال نظرات
پر بیننده ها