سیدعلی مومنی:

اولین منبرم دوش پدرم بود/ سید ذاکر می‌گفت با من بخونی خرابت می‌کنند/ خیلی‌ها گفتند که از سیدصادق میلیاردی پول گرفته‌ام

سیدعلی مومنی، از مداحان جوان و پرآوازه کشور، در گفت و گویی صمیمی و صریح به شایعاتی که پیرامون وی مطرح است پاسخ داد.
کد خبر: ۸۶۵۵۷۴۸
|
۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۹
به گزارش سرویس بسیج مداحان خبرگزاری بسیج،کربلایی سیدعلی مومنی در گفت‌وگوی صمیمی و بی‌پرده به مسائلی که در مورد وی مطرح است پاسخ داد که متن این مصاحبه را در ادامه خبر می‌خوانید.
سید علی مومنی هستم. متولد سال 1361. در روز عید غدیر به دنیا آمدم و به خاطر همین اسمم را علی گذاشتند. هم اینکه روز عید غدیر به نام حضرت علی (ع) هست و دلیل دیگر هم این است که نام پدربزرگم نیز سیدعلی بود. امیدوارم این لیاقت را داشته باشم که بتوانم اسم و رسم ایشان را زنده نگه دارم. 5 یا 6 سال داشتم که دسته‌ زنجیرزنی در حال رد شدن از میدان خراسان بود.
در مداحی خیلی زرنگ و پررو بودم. در همان جا عبای پدرم را کشیدم و گفتم که بابا! من می‌تونم این طوری بخونم. پدرم گفت: سبکت را در گوش من بخون و خوندم و پدرم هم راضی شد که من در دسته بخوانم.
یادت هست که چه سبکی را خواندی؟ بله. «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را ...».

اولین منبرم روی دوش پدرم بود. در هیئت صنف بزازهای تهران هم که هیئت رسول ترک بود، امسال قسمتم شد که بعد از 18 یا 19 سال به آن جا رفتم. بزرگان زیادی در آن جا بودند. روز دوازدهم محرم بود و در حضور پیشکسوتان، به من گفتند که نوحه را بخوان. آدم به یه جایی می‌رسه نباید گذشته‌اش را فراموش کنه. چند سالی در هیئت یازهرا (س) مداحی می‌کردم. آن زمان که در این هیئت می‌خوندم، حاج محمود کریمی، حاج سید مجید بنی‌فاطمه و حاج محمدرضا طاهری هم در آن جا می‌خواندند.
یکی از دوستانم کاشانی بود. آمد و فیلمی آورد و گفت که این شور حضرت رقیه (س) را سیدجواد ذاکر خونده. ما آن فیلم را دیدیم و واقعا زیر و رو شدیم. وقتی این فیلم را دیدیم، با رفقامون برهنه شدیم و سینه زدیم.
چند خواب عجیب و غریب دیدم که باید به کاشان می‌‌رفتم. میشه تعریف کنی؟ نمیشه چون جزو اسراره. شاید بعضیا بگن داره بزرگنمایی می‌کنه اما چند وقتی به دلم افتاده بود که به کاشان بروم. به من گفتن که باید به این دیار بیای. 7 یا 8 ساعت به عروسی‌ام مونده بود که به کاشان رفتیم تا خانه پیدا کنیم! دوباره برای مراسم جشن عروسی به تهران برگشتیم و سپس برای زندگی کردن به کاشان رفتیم. به نیت آشنایی با سیدجواد ذاکر یا یادگیری مداحی از ایشان به کاشان رفتی؟ خیر. چند تا خواب دیدم و استخاره هم گرفتم و با بزرگان زیادی هم مشورت کردم. بر اثر اتفاق با سیدجواد ذاکر آشنا شدم. شاید حدود 40 درصد به خاطر سیدجواد به کاشان رفتم اما بیشتر به خاطر خواب‌هایی که دیده بودم رفتم.
در برهه‌ای خیلی اذیت شدم. همین الان هم اذیت میشم اما شکر می‌کنم. گاهی اوقات که با رفقامون به کاشان میریم، وقتی می‌خواهیم به تهران برگردیم از مقابل منزلی که در آن سکونت داشتیم رد می‌شیم.
آن دوران آن قدر سخت بود که به نظرم جزو عمرم حساب نمی‌شد! خیلی شب‌ها پتو در دهانم می‌کردم و اشک می‌ریختم. چرا؟ به خاطر این که در آن شهر غریب بودیم. مواقعی که پدرم تماس می‌گرفت، می‌گفتم که همه چیز خوب و عالی است و نمی‌توانستم بگویم که چه وضعیتی داریم. شب‌هایی بود که شام نداشتیم و چای شیرین می‌خوردیم و می‌خوابیدیم. شب‌هایی بود که میوه نداشتیم.
برای مداحی کردن خیلی سختی کشیدم و اذیت شدم.
در آن زمانی که با سید جواد بودم، سید به من گفت: با من نخون. با من بخونی خرابت می‌کنند. منم گفتم: عشقه. سید هم مثل خودم آشنایان زیادی را نداشت. اگر به گذشته برگردی همین کار را می‌کنی؟ آرزومه که به گذشته برگردم. آرزومه که سید دوباره برگرده و برم پیش سیدجواد. پدر و مادرم هر کدام مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان را کنار گذاشته بودند تا بعد از فوتشان برای آن‌ها نماز قضا خوانده شود. پدر و مادرم این 3 میلیون را به من دادند و یک سیستم و چهار باند برایم خریدند.
آن‌ها پول را به من دادند و گفتند که این پول را بگیر ولی از تهران نرو. در همین تهران بمان که ما هم استارت جلسه را زدیم و آغاز کردیم. روضه‌خوان‌های قدیمی رسمی داشتند که فینه نجفی بر سرشان می‌گذاشتند.
پدربزرگم در باغ طوطی حرم سیدالکریم (ع) دفن‌اند. روز تاجگذاری فرا رسید و به ما گفتند که سیدعلی مومنی باید راه پدربزرگش را ادامه بدهد و من خودم تعجب کرده بودم. کل فامیل گریه می‌کردند و من خودم بهت زده شده بودم. من را به ایوان سیدالکریم (ع) بردند، روضه‌ خوان‌ها دم می‌دادند و فینه را بر روی سر من گذاشتند. این ماجرا مربوط به چه سالی است؟ اگر اشتباه نکنم سال 80 یا 81 بود.
پیغمبر (ص) می‌فرمایند که «خوبی‌ سادات را به خاطر خودشان بخواهید و بدی‌هایشان را به خاطر ما تحمل کنید».
پشت سر سیدجواد خیلی حرف زدند. سیدجواد من رو به طور ویژه‌ای دوست داشت. وقتی به هم می‌ریخت، برای او هر کاری می‌کردم تا حالش خوب بشه. وقتی که می‌خندید، حالش خوب می‌شد و به من می‌گفت: تو به من روحیه میدی.
الان زمانه‌ای شده که متاسفانه برخی‌ها پشت سر فردی حرف می‌زنند و حکم اعدام را هم صادر می‌کنند و نمی‌گذارند که آن فرد حتی یک کلمه حرف بزند. الان همین قضیه برای شخص بنده هم پیش آمده است.
اما این چیز مسئله در رابطه با شما فکر کنم که دیده شده؟ هم تصاویر و هم فیلم‌های این جریان وجود دارد. شاید کمتر کسی که به پیکره مداحی آسیب رسانده است، من باشم. این حرفم را با سند و مدرک ثابت می‌کنم. 
عکس شما با کسی پخش شده که خیلی پشت آن حرف و حدیث وجود داره. نظر شما در این موضوع چی هستش؟ این موضوع دقیقا برای 7 سال پیش است. من را به مجلسی دعوت کرده بودند و به قم رفته بودم. چکی هم به ما دادند و چک نیز برگشت خورد (باخنده). بانی آن هیئت آمد و گفت که من نوه سیدصادق شیرازی هستم و اگر مایل باشید، به حسینیه پدربزرگم برویم. من را به آن جا بردند و کتاب‌های ایشان را برایم معرفی کردند.
چند روحانی در آن جا حضور داشتند و خیلی هم به ما احترام کردند. ایشان فقط 10 دقیقه برای من درباره امام حسین (ع) صحبت کردند و هیچ چیز دیگری بین ما رد و بدل نشد. حتی اگر در تصاویر دقت کنید، می‌بینید که سر من دائم پایین بود. بعد از آن جریان ملاقات مجددی هم داشتید؟ خیر. تمامی مداحانی که به دیدار مراجع می‌روند روضه می‌خوانند و من هم طبق معمول روضه‌ای از امام حسین (ع) برای ایشان خواندم.
 هر کدام از مراجع عظام، مداحی دارند که برای آن‌‌ها روضه می‌خواند. به عنوان مثال سیدمجید بنی‌فاطمه به دفعات برای آیت‌الله وحید روضه خوانده‌اند. در جامعه ما پیچیده که سیدعلی مومنی، مداح روضه‌خوان جلسات سیدصادق شیرازی است. خیلی از حرف‌ها را نمی‌توان گفت. اصلا چنین چیزی نیست. عکسی هم که گرفته شد از طرف ما نبود و در همان تک دیدار ما گرفته شد.
به خود حضرت زهرا (س)، آن روزی که در آن دیدار روضه خواندم، ایشان به من پاکتی داد و من هم بر این مبنا گرفته بودم که مبلغ بالایی در پاکت وجود دارد. به حضرت معصومه (س) قسم که در آن پاکت یک 50 هزار تومانی وجود داشت.
خیلی‌ها می‌گفتند که سیدعلی مومنی از شخص سیدصادق به طور میلیاردی پول گرفته است! من مقلد آیت‌الله سیستانی هستم و این را همه هم می‌دانند و چندین بار هم در جلسات اعلام کرده‌ام. حدود 12 سال است که ایشان را انتخاب کرده‌ام. چرا هیئت زوارالحسین (ع) را تعطیل کردید؟
جا نداریم. پول نداریم. خیلی دوست داشتم که سند خانه و دو تا از دفترچه‌های قسطم رو برایتان بیاورم. باید بابت وام دریافتی 300 میلیون به یکی از بانک‌ها برگردانم. این را همه می‌دانند.
در صفحه شخصی خودم اینستاگرام هم این مطلب رو قرار دادم. هم اکنون هم ماهی 2 میلیون و 600 هزار تومان قسط می‌دهم. من برای هیئت خرج می‌کنم. از اجاره فرش روضه، سیاهی، کتیبه و  سیستم صوتی گرفته تا هر چیز که فکرش کنید را خودم هماهنگ می‌کنم. صفر تا صد مخارج جلسه زوارالحسبن (ع) دست خودم است. من حتی محرم امسال به جایی نرفتم که بخواهم مبلغی را دریافت کنم و الان واقعا تحت فشارم. از هیچ کسی هیچ پولی دریافت نکرده‌ام. اولویت اول و آخرم روضه است. 



ارسال نظرات