آرامش، صلح و زندگی و تمام واژههای زیبای امروز را مدیون دستان پاک و احساس ناب مادرانه مادران شهدا هستیم چرا که از دامان مادران شهید است که شهید به معراج میرود.
سالهای سال است که کوی و برزن شهر و روستای ما مزین به نام مبارک شهدا شده است. نام شهدایی که یادآور مقاومت و ایستادگی هستند. شهدایی که جانشان را نثار کردند، تا جان دیگران به خطر نیافتد. شهدایی که عزیزترین چیز خود را در راه عزیزترین دادند.
گرچه عنوان شهید بر تارک تمامی ارزشها میدرخشد، اما دیدن این قله نور نباید ما را از توجه به کسانی این نورانیت از آنها نشأت گرفته و بدون آنها و تأثیرگذاری بیبدیلشان، امکان بهوجودآمدن چنین نورانیتی وجود نداشت، غافل کند.
آری سخن از مادران شهداست، مادرانی که با وضو شیر به فرزندان خود دادند و با گریه بر امام حسین (ع) درس ایثار و وفاداری را به جگر گوشههای خود آموختند.
آرامش، صلح و زندگی و تمام واژههای زیبای امروز را مدیون دستان پاک و احساس ناب مادرانه مادران شهدا هستیم چرا که از دامان مادران شهید است که شهید به معراج میرود.
امروز برای دیدن یکی از مادران ۴۵۰ شهید والامقام بیجار راهی منطقه مرزبان شدیم، برای مصاحبه با مادر شهید وارد کوچهای شدیم که به کوچه شهیدان مزین است، اما دریغ از یک تابلو که این نام بر آن نگاشته شده باشد.
سربالایی کوچه شهیدان کوچهای که روزی قدمگاه شهیدان فیض اللهی، عیوضی، قاینی و فخیم زاده بوده طی کردم به درب منزل شهید فخیم زاده رسیدم.
با به صدا درآمدن زنگ خانه صدای لرزان آنطرف آیفون ما را به خانه پر مهر و محبتش دعوت کرد.
احیا فخیم زاده مادر شهید فرهاد فخیم زاده ۷۰ بهار از زندگیش را گذرانده بود، با لحنی آرام شروع کرد به سخن گفتن از فرزندش.
او بیان داشت: فرهاد در دی ماه سال ۵۱ متولد شد تا سوم دبیرستان درس خواند و همراه تعدادی از دوستانش تصمیم گرفتند به خدمت سربازی بروند.
مادر شهید از رفتار خوب فرزندش برایمان گفت: از مظلومیت و اینکه بیشتر به فکر افراد تنگدست بود.
خانم فخیم زاده چنین ادامه میدهد: فرزندم تا سوم دبیرستان درس خواند و علاقه شدیدی به سربازی و کار در نظام را داشت، یک روز مدیر مدرسه من و پدر فرهاد را به مدرسه فراخواند و بیان داشت: فرهاد تصمیم گرفته با چند نفر از دوستانش به خدمت بروند، هر چند راضی نبودم، اما با توجه به علاقه فرزندم نتوانستم مانع رفتنش شوم.
مادر شهید مکثی میکند و با نگاه به عکس فرزندش آهی میکشد، آهی از نبود فرزندش که شیره جانش بوده و الان دیگر نیست و میگوید فرهاد علاقه خاصی به درس خواندن داشت و تمام معلم هایش از دستش راضی بودند.
با همان آهی که در سینه داشت از آخرین دیدارش با فرزند شهید گفت که رفتنی که هیچوقت آمدنی نداشت و همان رفتن، رسیدن فرزندش به آرزوهایش بود.
مادر میگوید: فرهاد در روز شانزدهم شهریور در محور بیجار دیواندره در حین انجام ماموریت به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
وی با تاکید براینکه همه ما در برابر خون شهیدان مسئول هستیم و باب شهادت در انقلاب ما همیشه باز است، گفت: مسئولان باید بدانند که مدیون خون شهیدان هستند و انتظار ما خدمت بی منت و صادقانه برای مردم است.
انتهای پیام/۷۷۲۷
گرچه عنوان شهید بر تارک تمامی ارزشها میدرخشد، اما دیدن این قله نور نباید ما را از توجه به کسانی این نورانیت از آنها نشأت گرفته و بدون آنها و تأثیرگذاری بیبدیلشان، امکان بهوجودآمدن چنین نورانیتی وجود نداشت، غافل کند.
آری سخن از مادران شهداست، مادرانی که با وضو شیر به فرزندان خود دادند و با گریه بر امام حسین (ع) درس ایثار و وفاداری را به جگر گوشههای خود آموختند.
آرامش، صلح و زندگی و تمام واژههای زیبای امروز را مدیون دستان پاک و احساس ناب مادرانه مادران شهدا هستیم چرا که از دامان مادران شهید است که شهید به معراج میرود.
امروز برای دیدن یکی از مادران ۴۵۰ شهید والامقام بیجار راهی منطقه مرزبان شدیم، برای مصاحبه با مادر شهید وارد کوچهای شدیم که به کوچه شهیدان مزین است، اما دریغ از یک تابلو که این نام بر آن نگاشته شده باشد.
سربالایی کوچه شهیدان کوچهای که روزی قدمگاه شهیدان فیض اللهی، عیوضی، قاینی و فخیم زاده بوده طی کردم به درب منزل شهید فخیم زاده رسیدم.
با به صدا درآمدن زنگ خانه صدای لرزان آنطرف آیفون ما را به خانه پر مهر و محبتش دعوت کرد.
احیا فخیم زاده مادر شهید فرهاد فخیم زاده ۷۰ بهار از زندگیش را گذرانده بود، با لحنی آرام شروع کرد به سخن گفتن از فرزندش.
او بیان داشت: فرهاد در دی ماه سال ۵۱ متولد شد تا سوم دبیرستان درس خواند و همراه تعدادی از دوستانش تصمیم گرفتند به خدمت سربازی بروند.
مادر شهید از رفتار خوب فرزندش برایمان گفت: از مظلومیت و اینکه بیشتر به فکر افراد تنگدست بود.
خانم فخیم زاده چنین ادامه میدهد: فرزندم تا سوم دبیرستان درس خواند و علاقه شدیدی به سربازی و کار در نظام را داشت، یک روز مدیر مدرسه من و پدر فرهاد را به مدرسه فراخواند و بیان داشت: فرهاد تصمیم گرفته با چند نفر از دوستانش به خدمت بروند، هر چند راضی نبودم، اما با توجه به علاقه فرزندم نتوانستم مانع رفتنش شوم.
مادر شهید مکثی میکند و با نگاه به عکس فرزندش آهی میکشد، آهی از نبود فرزندش که شیره جانش بوده و الان دیگر نیست و میگوید فرهاد علاقه خاصی به درس خواندن داشت و تمام معلم هایش از دستش راضی بودند.
با همان آهی که در سینه داشت از آخرین دیدارش با فرزند شهید گفت که رفتنی که هیچوقت آمدنی نداشت و همان رفتن، رسیدن فرزندش به آرزوهایش بود.
مادر میگوید: فرهاد در روز شانزدهم شهریور در محور بیجار دیواندره در حین انجام ماموریت به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
وی با تاکید براینکه همه ما در برابر خون شهیدان مسئول هستیم و باب شهادت در انقلاب ما همیشه باز است، گفت: مسئولان باید بدانند که مدیون خون شهیدان هستند و انتظار ما خدمت بی منت و صادقانه برای مردم است.
انتهای پیام/۷۷۲۷
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار