به گزارش خبرنگار بسیج، شاعر و رزمنده بسیجی پایگاه عاشورا حوزه بسیج مساجد و محلات خاتم الانبیا (ص) شاهرود شعری با عنوان مناجات بسیجی سروده است که در ادامه میآوریم:
من از کاری که دشمن را کنم دلشاد میترسم
از آن اشکی که ویران میکند بنیاد میترسم
خداوندا تو برکت ده به باقی مانده عمرم
از آن وقتی که در قبرم زَنَم فریاد میترسم
بتابان بر دل تاریک من از نور بی پایان
ز شیطانی کُند هر فتنه را ایجاد میترسم
به جانِ من بده فرمان رهایم تو مکن هرگز
به جهل خود گرفتم از کسی ایراد میترسم
توانم ده که از شوقَت زَنَم فریاد بر ظالم
از این که با سکوتم میکنند اِفساد میترسم
خداوندا تو قُوَّت دِه به خدمتکاریِ دینم
از اینکه رهبرم را من نبینم شاد میترسم
ِ بهایِ عزتِ امروز برایِ رنجِ دیروز است
از آنهایی ندارند از تو استمداد میترسم
نرفتم راه همواری که استادم نشانم داد
من ازنفس چَمُوشَم که نشد ارشاد میترسم
به حال خود نظر کردم، ندیدم حاصلِ آنرا
از این عمری نکردم من دلی آباد میترسم
ضعیفی را اگر دیدم، نکردم مُشکلی را حَل
اگر بی شام، سَر را بر زمین بنهاد میترسم
ببخشا غفلتم را تو، همانا بُرده از من هوش
ضعیفی را نکردم من، اگر امداد میترسم
به عفو توامیدوارم، ز حق الناس میترسم
از آن روزی که گیرند راه من افرادمیترسم
ندارم من امیدی جز خداوند و رسول الله
بدون توشه در محشر ز عدل و داد میترسم
مرا گیر در پناه خود، ز نیرنگهای این دنیا
از آن روزی که ایمانم رود بر باد میترسم
نگهدارِ من و یاران، توییای اول و آخر
از آمالی که بر پا میکند بیداد میترسم
تمامِ عمر بودم من، مُحِبِ عترتِ خاتم (ص)
از آن روزی که عترت را بَرَم از یاد میترسم
تمام امت اسلام، بدهکارِ شهیدانیم
به تکلیفی از آنها، گردنم افتاد میترسم
قلم کش نامه ام را تو، امان از روزِ حسرتها
از آن روزی فراموشم کُند اولاد میترسم