هادی ابراهیمی خطاب به محمد مهاجری:

چرا می‌خواهی نقش چوپان دروغگو را داشته باشی؟

امثال محمد مهاجری باید بدانند، قلم زمانی به صاحبش اعتبار می‌دهد که دامنه مطالعه اش وسیع، حجم اطلاعات آن مفید و صحتش بالا باشد نه اینکه با وارونه نگری بر خلاف عقل و عدل و انصاف زخم پنداری کرد
کد خبر: ۹۵۴۶۶۶۱
|
۲۱ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲

به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران، هادی ابراهیمی کیاپی در یادداشتی نوشت: رسانه ملی در ادوار مختلف به دلایل متعدد از جمله استقرار در جبهه ولایت و اصرار بر دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌ها و ایستادگی بر اصول اعتقادی و تقابل با ابررسانه‌های غربی و عبری و آلودگی زدایی از حضور و مانور پادو‌های رسانه‌ای آن‌ها در فضای مجازی و سایر فضا‌های رسانه ای، همواره آماج باج اندیشان کج رفتار بوده و به لطایف الحیل تلاش کرده و می‌کنند تا با پیش فرض‌های غلط مثل بحران مخاطب و یا شکاف‌های درونی و غیره، خدمات ارزشمند و هدفمند آن را زیر سوأل برده و با طرح مسائل غیرواقع و توهمات غیرمستند، این مجموعه بزرگ و تأثیرگذار را به حاشیه بکشانند

داستان این یاوه سرایان، همانطوری که شخص آقای دکتر جبلی ریاست رسانه ملی در همایش اخیر افق تحول اشاره کرده، چیزی شبیه داستان چوپان دروغگوست، با این تفاوت که چوپان در اولین دروغش رسوا شد، اما این دروغگوها، با اینکه بار‌ها و بار‌ها دروغ هایشان برملا می‌شود، همچنان مثل سنگ پای قزوین از رو نمی‌روند

رسانه ملی تنها ارگانی است که همزمان از چند جهت مورد تهاجم است و بزرگترین وجه این تهاجم مختص جبهه استکبار جهانی است که ریاست رسانه ملی را در سه ماه، پنج بار تحریم کرده و هر بار هم به بهانه‌ای اقدام به تخریب عملکرد و وجهه این رسانه موجه و مدیران و برنامه سازان خدوم آن می‌کند.

احزاب غیرخودی و عمدتا متصل به بیگانگان طرف دیگر این تهاجم هستند که می‌بینند صدا و سیما یک تنه در برابر تمام تهاجمات با تنوع‌گرایشات از منافقین گرفته تا کمونیست‌ها و سلطنت طلبان و لیبرال‌ها و تجزیه طلبان و هم جنس گرایان و ... ایستاده و اقدام به روشنگری افکار عمومی کرده و پا پس نمی‌کشد

ابررسانه‌ها یا همان رسانه‌های غول پیکر فارسی زبان، در جبهه‌ای دیگر به جنگ با رسانه ملی مشغول هستند و صدا و سیما با طمأنینه خاصی در خط مقدم این جبهه به موضعگیری و افشاگری و پاسخگویی مبادرت ورزیده و سپر بلای نظام شده تا تیر‌های رسانه‌ای قلب نظام را هدف نگیرد و ریزش نیرو از بدنه نظام را رقم نزند.

بعضی ازجناح‌های سیاسی تندرو در داخل کشور نیز که تا دیروز عنوان خودی‌های نظام را یدک کشیده و با ظاهرسازی، چهره خود را به پوزوسیون بزک‌کرده بودند، اما باطن و افکارشان را بعنوان اپوزوسیون طراحی می‌کردند نیز طرف دیگر این تخریب محسوب می‌شدند

متخلفان، مجرمان، منحرفان، طردشدگان و ... بخاطر عدالت خواهی نظام و رسانه ملی به همه از جمله رسانه ملی تاخت و تاز کرده و می‌کنند، اما نکته آزارنده این مسئله، به تیتر‌ها و پردازش‌های کینه ورزانه‌ای مربوط می‌شود که در یک فرایند فریبنده، بنام یک اصولگرای سابق علیه اصولگرایان از جمله علیه ریاست رسانه ملی شلیک می‌شود و با توجه به پوشش متخذه یعنی انتساب نامیمون و غیرمستند فرد به اصولگرایی، آزارندگی مضاعفی را از خود بجا می‌گذارد.

از سایر جبهه‌های مهاجم به ولایتمداران، انتظاری جز همین تحریم‌ها و تهدید‌ها و تخریب‌ها و تحریف‌ها نیست، اما، چون این یقین وجود دارد که جبهه اصولگرایان در متن واقعه حضور داشته و از نزدیک شاهد این رزم آفرینی‌های رسانه‌ای تیم حاضر در عرصه مدیریت رسانه ملی هستند، هرگز در دام چنین مواضعی گرفتار نمی‌شوند، حتی برخی از اصلاح طلبان منصف نیز از عملکرد بیطرفانه رسانه ملی در مواجه با مسائل مختلف کشور و جهان اظهار رضایت می‌کنند، نمی‌دانم به مواضع ناسالم و فاقد حسن نیت این آقایان و مشخصا به قلم مسموم معلوم الحالی بنام محمد مهاجری بپردازم که فقط از دیدگاه غیرخودی ها، اصولگرای سابق معرفی می‌شود در حالیکه از همان اول ایشان مطرود اصولگرایان بوده است

یک بار پاسخ محمد مهاجری را با عنوان " پشت پرده حمله سریالی به رسانه ملی؛ محمد مهاجری و سه احتمال، فتنه افروز جدید، ناکام سیاسی یا دگردیس فرهنگی " به صراحت داده ام دروغی به بهانه واگذاری نظارت بر عملکرد پلتفرم‌های نمایش خانگی به رسانه ملی.
بیشتر بخوانید:
پشت پرده حمله سریالی به رسانه ملی؛ محمد مهاجری و سه احتمال، فتنه افروز جدید، ناکام سیاسی یا دگردیس فرهنگی.
اما تکرار موضعگیری نفرت آلود، متوهم و دروغ پایه که با هدف گیری تخریب انجام می‌پذیرد، هیچ نسبتی با انتقاد سازنده ندارد و ادعای نقد، فقط جنبه فریب مخاطبان خاص و یا فرار حقوقی خواهد داشت.

متن‌های ایشان اگر چه بدلایل متعدد از جمله غیرمستند بودن و غیرمعتبر بودن ارزش مطالعه ندارد، اما حقیر بخاطر اثبات اصولگرا نبودنش، چندبار خواندم و هر بار بخاطر حقارت فکری و لجاجت بی مورد، بیشتر متأسف شدم که انسان چقدر باید کوته نظر و کج اندیش باشد که بخاطر دنیای دیگران، دین خود را بفروشد

کسی که می‌نویسد و حرمت قلم را نمی‌شناسد، طبعا به کژراهه خواهد رفت و اگر جلوی چنین انجرافی را در مراحل پیشین نگیرد قطعا در مراحل پسین قادر به مهار قلم افسارگسیخته اش نخواهد بود

نکته تأسف انگیز ارزیابی‌ها و قضاوت‌های ایشان، استناد به نامه مجعول عده‌ای مجهول الهویه است که بصورت شبنامه مطالبی را سرگشاده کرده اند که نه هویتشان معلوم است و نه جرأت عرض اندام آشکار را داشته و نه اینکه مطالب و ادعاهایشان از صدر تا ذیل قابل اعتنا و قریب الصحة بود و چقدر زشت و ناپسند است که فردی با این سطح از ادعا، مطالبی را مستند شمارد که بیشتر شبیه به یک عقده گشایی فردی است که نام یک جمع را آنهم فقط در آن شب نامه یدک می‌کشد!
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد

قلم سالم، قلمی واقع بین است، سوگیری ندارد، یعنی نه خوش بینی مطلق دارد و نه بدبینی مطلق، اما قلم آقای محمد مهاجری که با پیش فرض‌های غلط مثل ناکامی سند تحول، نارضایتی کارکنان، اختلاف مدیران رسانه و … شروع به اظهار نظر و قضاوت می‌کند، فقط و فقط نشانه‌ای از کیش شخصیت اوست که تنها راه مطرح شدنش را در یقه گیری از بزرگان می‌بیند همانگونه که امام راحل می‌فرمود: کسروی دلش می‌خواست پیمبر شود، چون نتوانست، شروع کرد به پائین آوردن شأن پیامبر

جهت مزید آگاهی جناب مهاجری بایدعرض کنم که سند تحول با اقتدار در مسیر تحقق است و استمرار دارد و آثار این تحول را در تولیدات فاخر، در روایتگری اول، در عزل و نصب ها، در تحلیل ها، در بازگشت مرجعیت رسانه ای، در نظارت بر عملکرد پلتفرم‌ها و شبکه‌های خانگی، در دفاع از ارزش‌ها و آرمانها، در رهایی از سیطره‌فرهنگی سلبریتی‌های غرب گرا و در بسیاری از موارد دیگر به راحتی می‌توان نگریست و در مورد مخاطب، بطور علمی بار‌ها و بار‌ها مخاطب سنجی بعمل آمد و علیرغم جوسالاری‌های امثال ایشان و با بوق و کرنا‌های ابررسانه‌های معاند، آمار مخاطبین بسیار بالا بوده و بجز بحران‌های ذهنی خودشان، بحران مخاطبی وجود ندارد.

بحث انحصار رسانه‌ای نیز در اصل بحث مخالفت با قانون اساسی است و رسانه ملی نقشی ندارد مثل نظارت بر پلتفرم‌ها که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است و باز هم صدا و سیما نقشی ندارد و اینکه با چه منطقی همه این فعل و انفعالات منطقی و قانونی باید تعبیر منفی شده و مثل پتک بر رسانه ملی فرود بیاید جای سئوال است البته کسی می‌تواند اینگونه بنویسد که دچار اعوجاجات فرهنگی باشد و یا اینکه‌از فراز و فرود‌های سیاسی و فرهنگی بخاطر عدم بی اطلاعی، بی خبر و جا مانده باشد

امثال مهاجری باید بدانند، قلم زمانی به صاحبش اعتبار می‌دهد که دامنه مطالعه اش وسیع و حجم اطلاعات آن مفید و صحتش بالا باشد و کلمات قلمبه و سلمبه به تنهایی نمی‌توانند کسی را بزرگ و یا سوژه‌ای را تحقیر کنند
بقول شاعر باید گفت:‌ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما میداری

در فراز پایانی این یادداشت باید گفت که وارونه نگری بر خلاف عقل و عدل و انصاف است و نباید با مگس صفتی، دنبال زخم‌ها گشت و یا حتی بدتر از آن، زخم پنداری کرد که این حالت را حالت بیمارگونه اطلاق می‌کنند که باید برای مبتلایانشان طلب شفا کرد، چرا که بیش از همه خودشان را شکنجه می‌کنند.

در پایان اضافه می‌کنم که همه این نوشته‌ها به معنی فقدان انتقاد‌ها و ایراد‌ها نیست، بلکه این نوشته به منظور تقبیح عقده گشایی و عمدتا تخریب نگارش شده، وگرنه رسانه ملی همواره از انتقاد‌های سازنده استقبال می‌کند و آن را به عنوان هدایا با آغوش باز می‌پذیرد.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها