به گزارش خبرنگار سپاه سیدالشهدا خبرگزاری بسیج، سرهنگ صمد سلطانی فرمانده سپاه شهرستان قرچک خطاب به دانش آموزان عازم مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس در جنوب کشور، اظهار داشت: قطعا شما از سوی شهدا دعوت شد اید، از شهدا مدد بجویید، از این سفر معنوی نهایت استفاده را ببرید، چرا که سوغات این سفر با بقیه سفرها فرق می کند.
کاروان راهیان نور دانش آموزی شهرستان قرچک، با سلامت به اردوگاه شهید رستگاری اندیمشک رسید.
...قرعه که بنام ما افتاد آمدیم راهی شدیم
کسی چه می داند در دل آن دیگری چه می گذرد
اما شهدا می دانند، آن ها از دل تک تک ماخبر دارند، آنگاه که دل را به جاده زدیم تا بیاییم،
بیاییم و از بغض های کهنه حرف بزنیم، بیاییم و از حرف های نگفتی اشک بریزیم تا خالی شود این دل دنیایی ما و مملو شود از آن هایی که رنگ و بوی خدایی دارند ....
دل را به جاده زدیم من، تو، ما
دعوت شده ایم به سرزمین عشق
به نور به روشنایی...
فتح_المبین
حضور کاروان دانش آموزی در یادمان فتح المبین
در شیارهای فتح المبین که پا گذاشتی، پا برهنه شو، بسم الله بگو و آرام قدم بردار.
سرت را پایین بینداز.
وجب به وجب این پیچ و خم ها شهدا نظاره گرت هستند.
تو را نگاه می کنند و خوش آمد می گویند و در اینجا گوش دلت شنوای حرفرها می شود.
برادران شهیدت خم می شوند و خاک چادرت را می بوسند و از تو تشکر می کنند بابت امانت داری مادرشان زهرا(س).
هویزه
کاروان راهیان نور دانش آموزی قرچک در حال عشق بازی در یادمان هویزه
در یادمان هویزه که ساکن شدی یک به یک سر مزار شهدا برو دستت را روی سینه ات بگذار و سلامی عرض کن؛
منتظر سلام نباش چون آنها جواب تو را با دعوتشان داده اند.
اصلا سلام اول را خودشان کرده اند، طبق معمول یک قدم جلوتر از تو...
معراج_شهدا
در معراج_شهدا شهر اهواز نائب الزیاره همه دوستان
بالاخره به معراج شهدای اهواز رسیدم.
کوله بار سنگینم را مقابل درب زمین میگذارم و از عمق جان نفس میکشم. انگار تا این لحظه کسی راه تنفسم را بسته بود. شاید هم واقعا بسته بودند و من حتی در شلوغیهای شهر متوجه بسته شدن راه تنفسم نبودهام و تصور میکردم که زندهام و نفس میکشم...
آهسته حرکت میکنم. اما انگار دیگر کوله بارم سنگین نیست. قدمهایم سبک شدهاند. راه نمیروم؛ پرواز میکنم. نفس میکشم، عمیق و بلند. انگار که سال هاست هوا وارد ریه هایم نشده است.
میچسبم به ضریح و پاهایم سست و بی رمق میشوند. مینشینم و زل میزنم به آرام گرفتگان سفید پوش داخل ضریح...
کاروان راهیان عشق قرچک در اروندرود
اینجا اروند است، رودی خروشان و نا آرام، رودی که تنها افرادی می توانستند از سیم خاردارها و موانع خورشیدی تعبییه شده در ساحل آن عبور کنند؛ که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده بودند؛
اینجا اروند است، رودی که هر چیزی را که در مسیرش باشد می برد، حتی دل را...
شلمچه
امان از غروبش...
کاروان راهیان نور دانش آموزان قرچک به کرب و بلای ایران رسید
چه بگویم برایت از شلمچه که خود به تنهایی کربلایی ات می کند... چرا که در مسیر جاده کربلای سیدالشهدا قرار دارد... اصلا شلمچه شروع غم کربلاست...
ادب کن و ادامه راه را پابرهنه قدم بردار...
با شهدای شلمچه رفاقت کن...
شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت...
کاروان راهیان نور دانش آموزی قرچک بعد از چهار روز، اردوگاه شهید رستگاری را به سمت مقصد ترک کرد.
این آه حسرت و سوز دل است که مرا میسوزاند؛ گاهی خیلی زود دیر میشود، طوری که فکر میکنی خواب بودهای ، بساط سفر برچیده میشود و فقط حسرت است که باقی میماند...
این سفر هم می گذرد و به پایان می رسد اما دل من هنوز جا مانده؛ نمی دانم چرا نتوانستم وجودم را کامل با خود بیاورم؟!....
اختتامیه
مراسم اختتامیه راهیان نور دانش آموزی شهرستان قرچک در هتل آفتاب اراک با سخنرانی آقای علیزاده مدیر کاروان، حاج آقا مرادی کارشناس تربیتی و روایتگری حاج آقا کهزادی ار رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و تقدیر از فعالین ؛ فرهنگیاران، معلمان و طلبه ها و امدادگران اردو به پایان رسید.
به_روایت_اتوبوس_شماره_۵_شهید_میرسیار
/انتها پیام
خبرنگار: ف. خانی