برگزاری یادواره اولین شهید روحانی کهگیلویه و بویراحمد در دهدشت/ شهید سید علی نورالدینی که بود؟

به گزارش خبرگزاری بسیج کهگیلویه و بویراحمد، این یادواره‌ " از ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ در "گلزار شهدای دهدشت" برگزار خواهد شد.

اگر امثال شهید نورالدینی‌ها نبود چهره رژیم شاهنشاهی هویدا نمی‌شد.
«روحانیِ شهید سید علی نورالدینی» پیشگام مبارزه با رژیم پهلوی بود.

مردم ایران مطالبات بر حقی داشتند که این مطالبات بعد از سال‌ها مبارزه و جانفشانی مردم در کنار روحانیت و امام راحل به حقیقت پیوست و انقلاب به پیروزی رسید.
از اهداف مهم انقلاب ترویج ارزشهای دینی و معنوی در جامعه، استقلال، آزادی و عدم وابستگی به دنیای غرب بود و این هدف مردم بعد از مبارزه با کمک روحانیت به بار نشست.
روحانی شهید سید علی نورالدینی تنها شهید انقلاب که قبل از انقلاب یکی از کسانی بود که همیشه در مخالفت با رژیم منحوس پهلوی پیش قدم بود در شهر بهبهان در مصاف با مزدوران رژیم شاهنشاهی به شهادت رسیدند.
این شهید همیشه در حوزه علمیه بهبهان آماده تبلیغ و مبارزه بر علیه حکومت سفاک و دست نشانده پهلوی بود.
این شهید روحانی بیشتر عمر خود را صرف خدمت به مردم و آگاه سازی آنها می‌کرد، به گفته بستگان و دوستان شهید نورالدینی ؛ ایشان همیشه سینه خود را نشان داده و می‌گفت این سینه باید در راه امام خمینی، آماج گلوله شود.

رشادت و فداکاری این شهید بزرگوار برای همگان به وضوح آشکار است.
جامعه روحانیت از سپیده دم تاریخ تاکنون همواره در جغرافیای ایران اسلامی تحولات اساسی و گام‌های مهمی برداشتند.
روحانیت علاوه بر اینکه در جامعه نقش بیداری اسلامی را ایفا می‌کنند در دیگر زمینه‌ها هم نقش خود را بهترین نحو انجام می‌دهند.
انقلاب‌های زیادی در طول تاریخ در دنیا به وقوع پیوست، اما انقلاب ایران اسلامی به عنوان انقلابی ماندگار در جهان نه تنها طاغوت را از بین برد بلکه استکبارستیزی را در دستور خود قرار داده است.

این شهید دو ویژگی بسیار مهم داشتند، یکی بحث ولایت پذیری ایشان که زبانزد خاص و عام بود و دیگری هم بعد روشنگری که در روستاهای محروم در زمینه هدایت جوانان و مردم در خصوص مسائل انقلاب تلاش‌های وافری داشت.

روحانی شهید سید علی نورالدینی تنها شهید انقلاب در تاریخ 8 دی ماه سال 1357 در شهر بهبهان در مصاف با عوامل رژیم پهلوی به شهادت رسیدند.
این شهید در روستای امازاده نورالدین دم عباس از توابع شهرستان کهگیلویه به خاک شپرده شده است.

رحمت خداوند بر آن سیدِ شهیدِ عزیز مدام، مستدام و جاودان باد.

روحانی شهید سيد علی نورالدینی
نام پدر : سید بیت الله
تاریخ تولد : 1332
محل تولد : روستای‌دم‌عباس_امامزاده نورالدین_بخش‌دشمن زیاری_کهگیلویه
تاریخ شهادت : 57/10/8
محل شهادت : بهبهان

زیارتگاه :روستای دم عباس_امامزاده نورالدین_دشمن زیاری
 

زندگينامه
ولاتحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون
گمان مبريد آنانكه در راه خدا كشته شدند مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند. با درود به روان پاك شهدا از صدر اسلام تاكنون و آينده و با درود به روان مطهر صلحا و علماءبالاخص روح پاك خميني بت شكن آن كسي كه دنياي خواب آلود را بيدار نمود.نداي لاشرقية و لاغربية بعد از پيغمبر اسلام سر داد ،كاخ ستمگران شرق و غرب را به لرزه درآورد.اسلام بر يگانه منجي انسانها مصلح كل آنكه همه موجودات به خاطر وجود او در حيات هستند،« امام‌عصر(عج)».

روحانی شهيد حجة الاسلام سيد علي نورالدينی هفتمين شهيد صدر انقلاب و اولين شهيد روحانيت استان كهگيلويه و بويراحمد و ایل محترم دشمن زیاری می باشد كه در اين بخش به شرح زندگانی آن روحانی شهيد راه خدای سبحان از دیدگاه دوستان و بستگان می پردازيم.

شهيد سيد علی نورالدينی از طايفه سادات امامزاده نورالدين(ع)_ ایل دشمن زیاری در جوار اين امامزاده با بركت در حومه شهرستان دهدشت در سال1332در يك خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. عشق به ساحت اميرالمومنين علی(ع) سبب گرديد كه نام فرزند عزيزشان را علی بگذارند. دوران رشد و نمو اوليه زندگي خود را در حال و هواي زندگي عشايری سپری نمود. سادات مذكور كه در محل زادگاه شهيد حدود سيصد خانوار بودند كه بر اثر بی توجهی رژيم منحوس و منحط پهلوی به مناطق عشاير در سن يازده سالگی راهی دبستان شد كه دبستان ياد شده در هفت كيلومتری زادگاه شهيد بود. حدود 2 كيلومتر آن سربالايی تندی بود و شهيد با علاقه فراوانی كه به علم داشت همه زحمت را با شوق ناديده می گرفت و با شور و اشتياق وافری مدرك ششم ابتدائی را در آخر سال 1348گرفت. وی چون عشق و علاقه زيادی به دين مقدس اسلام داشت به اطاعت از فرامين اجدادش (اطلبواالعلم من المهد الي الحد) راهی حوزه عليمه شهرستان بهبهان گرديد در آن زمان حوزه علميه كهن بهبهان همچون ديگر حوزه های علميه شيعه از پويايی و شور و نشاط خاصی برخوردار بود. لذا سيدعلی در اين حوزه مقدس بنا به ارشاد اساتيد و معلمين اخلاق سالهای نوجوانی را همراه تهذيب نفس و تحصيل علم به جواني رساند وی طلبه ای فعال، مهذب و سختكوش بارآمد. هماهنگ با درس به آرستن جان به زيورهای اخلاص پرداخت دوری از گناه وجه همت اين سلاله رسول (ص) بود. اخلاص و پاكی نيت از همان اوان طلبگی در اعمال و رفتار اين جوان وارسته متبلور بود اين دانشجوی مكتب امام صادق (ع) با نماز شب انس و الفت تماشايی داشت و از عبادات شبانه لذت می برد كه در آنجا مورد توجه مرحوم شهيد بخرديان كه اساتید حوزه علمیه بهبهان بود قرار گرفت و در سال 1351-1352 كه امتحان داد با معدل 17/46هفده و چهل و شش صدم مشمول جايزه گرديد. شهيد نورالدينی از نظر اخلاق طوری بود كه با هر كس كه نشست و برخاست داشت مجذوب ايشان می شد، زيرا خوش‌خلق و خوش‌رفتار بود، هميشه اين سخن اميرالمؤمنين ورد زبانش بود: ولايمكن الفرار من حكومتك و لاتي الامور اليك الشكور و هميشه به رفقايش توصيه می نمود كه به موقع نماز بخوانيد، اهميت به درس بدهيد و مستحبات را ترك نكنيد. وقتی مرحوم پدرشان نسبت به وضع زندگی صحبت نمود كه يك مقدار تلاش برای زندگيت كن، وی در جواب می گفت: پدر چيزی كه انسان را از ياد خدا باز می دارد به چه درد انسان می خورد به خدا هم همين زياد ماست اگر بخواهيم زندگی پيامبران را با خودمان مقايسه بكنيم. از نظر مبارزاتی شهيد نورالدينی هميشه و در هرجا تظاهرات به پا می شد عضوی از آن افراد بود و در جلو جمعيت بود و به نوكران و جيره خواران شاه آمريكايی و آمريكای جنايتكار لعن و نفرين می نمود و مرگ بر آنها می گفت. در محرم سال 57 كه نهضت اسلامی ايران به رهبری زعيم عاليقدر علم تشيع نايب الامام مرحوم امام خميني قدس الله روحه به اوج اعلا رسيده و پايه رژيم خون آشام شاه مخلوع به لرزه افتاده بود توسط گروه حزب الله اعلاميه با حلول ماه محرم رهبر انقلاب رسيد و مرحوم امام سفارش زيادی فرموده بودند كه طلبه ها به شهرستان‌ها و دهات بروند و جنايت اين پدر و پسر را كه به مردم و اسلام روا داشته اند افشا نمايند و مردم را روشن كنند كه در مملكت ما چه می‌گذرد. در محرم 1357 كه امام به همه روحانيون فرمان داد تا در وعظ و تبليغ خويش مردم را با فلسفه ی شهادت حضرت اباعبدالحسين (ع) و جنايات رژيم آشنا كنند، وی به روستاهای اطراف بهبهان رفت و بی مهابا و شجاعانه به افشای چهره رژيم پرداخت. در موقع برگشت در كنار پاسگاه ژاندارمری كه سر راه‌مان بود شعار مرگ بر شاه را سر می‌دادیم. سرباز نگهبانی كه بالای پاسگاه بود پايين رفت بنده به شهيد گفتم سرباز حتماً جريان شعار گفتن خودمان را به رئيس پاسگاه می گويد اگر رئيس پاسگاه فرستاد برای خودمان تكليف چيست؟پيشنهادش اين بود همين كه رئيس پاسگاه رسيد او را خلع سلاح كنيم و بكشيم چون در واقع خيلي ناراحت بوديم برای اينكه تازه از راديو شنيده بوديم كه آيت الله نوری را شهيد نمودند. ظهر بود كه پياده شديم برای ناهار يك سرباز آمد و با لحن تندی گفت رئيس پاسگاه گفت سادات نورالدينی بيايند پاسگاه ابتدا شهيد نوالدينی گفت: برو به او بگو ما نمی آييم چون دعوايی نكرديم كه كسی از دستمان شاكی باشد سرباز گفت: اتفاقاً رئيس پاسگاه از دستتان شاكی است! شهيد گفت: چرا؟سرباز گفت: برای اينكه توهين به شاه كرديد. شهيد گفت: همه مردم مرگ بر شاه گفتند ما هم گفتيم، برو رئيس پاسگاه غلط كرد. سرباز توهين نمود شهيد نورالدينی همچون شيری خشمگين شد دست بر چوبی برد و بر سر سرباز آمريكا فشرد.
گفت‌ای بی معرفت اين شاه خائن جانی است  
رهبر كل جهان روح خدا خمينی است
خلاصه سرباز كتك خورد فرياد زد كه سادات مرا كشتند به دادم برسيد. رئيس پاسگاه با حالت خشن و درحالیكه از بالای تپه دوان دوان سرازير شد و بطرف ما می آمد و يوزی را مسلح نموده بود داد می زد آزادم بگذاريد می خواهم اين‌ها را بكشم. مردم در بين آمدند و جريان را از ما سوال نمودند رئيس پاسگاه گفت چرا سربازم را كتك زديد شهيد گفت "چرا سرباز را بدون قانون فرستادی (ناگفته نماند كه رئيس پاسگاه هيچكس را نمی گذاشت نزديك خود برود و هنگامي‌كه ما به طرف او می رفتيم با آنكه او مسلح بود ولی عقب عقب می رفت و از نزديك شدن ما می ترسيد) به هر صورت رئيس پاسگاه گفت: دستور دارم كه هر كس توهين به شاه كند او را بگيرم. شهيد گفت از كی دستور داری. گفت از مقام بالا (شاه) درهمان حال شهيد فرمود: با هم بگوييد مرگ بر شاه. و صدای مرگ بر شاه بلند شد. رئيس پاسگاه سرباز را تهديد كرد كه جريان را به گروهان مخابره نمايد چون رئيس پاسگاه از سادات می ترسيد من هم به طرف محل روانه شده و او را تهديد نمودم مردم ميانجگری كردند و رئيس پاسگاه را به صلح ترغيب نمودند.

خاطره دوم :
-يك روز استادمان مرحوم شهيد عبدالكريم بخرديان اعلام كرد كه مي خواهم به گچساران بروم و به پشتيباني از مردم، كاركنان شركت نفت را كه در آن روز دست به اعتصاب زده بودند را تشويق و با آنها راهپيمايي راه بيندازيم به عنوان شوخي گفت در شهرستان گچساران امازاده نيست 2نفر سيد همراه من بيايد شايد آنجا شهيد شوند اولين كسي كه اعلان همراهي نمود شهيد نورالديني بود و بنده هم همراهشان بودم. شهيد نورالديني خيلي باوفا بود وقتي كه شهيد بخرديان سخنراني نمود در بين جمعيت موجي ايجاد شد و استاد از چشم ما ناپديد شد، چون در بين سخنراني پيام رهبر فقيه مان پخش شد مردم را متفرق نمود. به هر صورت شهيد به من گفت فلاني اگر آقا را بردند خودمان با چه رويي برگرديم داشتيم اظهار نظر مي كرديم كه چكار كنيم استاد كسي را دنبال ما فرستاده بود. با چنين روحيه اي شجاع و متهوري، در آن سالهاي هولناك او بي مهابا عليه دستگاه و سردمدارانش فرياد مي كشيد. می‌توان او را يكی از بنيان‌گذاران تظاهرات بهبهان دانست در همه تظاهرات و راهپيمای‌ها نقش فعال و موثری داشت. در محرم سال ۵۸گروهي از روحانيون براي تبليغ به منطقه ي كهگيلويه رفته بود؛ به وسيله مزدوران دربار خوانين خائن وابسته دستگير شد ولي توانست از حصار مأمورين بگريزد و خود را به بهبهان برساند. تا وقتي كه شهيد نورالديني شهيد شد تظاهراتي نبود كه در آن شركت نكرده باشد و سرانجام در روز 28 محرم روز جمعه ساعت 5/10 درحاليكه جلوي دژخيمان رژيم يكي از بچه ها به ضرب گلوله افتاد و به سر سپردگان نهيب زد كه چرا به خاطر يك نفر مردم را از بين مي بريد او نوكر بيگانه است و مرگ بر شاه و اربابانش مي گفت كه به فيض عظماي شهادت نائل آمد و بدن پاكش را با هزار زحمت شبانه از رژيم گرفتيم. خون پاك او كه به درياي جوشان خون سالار شهيدان حضرت اباعبدالله حسين(ع) متصل شده بود در رگهاي جوانان برومند آن سامان جاري شد بدين سان اولين شهيد شهرستان دهدشت بر فراز دستان غيرت و ديانت تشييع شد جسم او را به خاك و يادش به دلها سپرده شد.
از شهيد نورالدين يك دختر به جا مانده كه در آن وقت يك سال بيشتر نداشت.

روحش شاد و راهش پررهرو باد.

انتهای پیام