یادداشت به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع)؛

شرایط و رمز و راز صلح امام حسن (ع) چه بود؟

شیعه در عصر امام حسن(ع) با وجود سرکوب و خفقان شدید به رشد خود ادامه داد و همان طور که علامه طباطبایی خاطرنشان می‌کنند با همه تاریکی‌ها و تردیدها شیعه در گفتار، عقاید و رفتار خود راسخ‌تر شد.
کد خبر: ۹۲۸۵۷۵۴
|
۲۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۰

 

به گزارش خبرگزاری بسیج، متن زیر یادداشتی از محمد اصغری استاد دانشگاه تهران است که در ادامه می‌خوانید؛

پیشنهاد صلح از سوی معاویه نیرنگ بسیار پیچیده و مزورانه ای بود. پیشنهادی که گاه عناصر خالص و آگاه را بر دو راهی خطرناک تردید و حیرت کشاند و افکار عمومی را پس از جنگ‌ها به شدت تحت تأثیر قرار داد. جز شیعیان فهیم و مخلص اهل بیت (ع) که تعداد آنها نسبت به لشکر عراق اندک می‌نمود، گروه‌های پرشماری به ورطه تردید افتادند و گروه‌های دیگری پیشنهاد صلح را پذیرفتند. [۱]

نیرنگی که همانند نقشه شوم قرآن بر فراز نیزه‌ها در روان ساده لوحان خسته از جنگ نقش مؤثری داشت و روشن است که حیرانی و تردید، در جبهه نبرد به سان سم مهلکی پیکره مجاهدان را متلاشی و اراده مبارزه و جنگیدن را از بن ویران می‌کند.

پیشنهاد چنان صلح؟! مرموز و مزورانه ای، پاسخ به بیعت عراقیان با امام حسن (ع) بود. پس از بیعت بود که معاویه از رؤیای خلافت بیدار شد و خود را در موقعیتی لرزان و خطرناک دید و دانست که هنوز مسلمانان تسلیم کرس خلافت اللهی! او نشده‌اند و با همه رنگ‌ها و نیرنگ‌ها، محبت اهل بیت (ع) و منزلت امام حسن (ع) ریحانه رسول الله (ص) همچنان بر دل‌ها و جان‌ها حکومت می‌کند و او به تلاش سخت برخاست تا آنجا که می‌تواند با رشوه و ریا و وعده و وعید جان‌های مردد و اراده‌های سرگردان را در پنجه تدبیر و فریب خود گیرد و تا جایی که ممکن است، جبهه عراق را پراکنده سازد. پیشنهاد رشوه‌های کلان به فرماندهان و سران قبایل از یک سو و پیشنهاد صلحی سراسر نیرنگ از سوی دیگر، نائره های اختلاف و پراکندگی را در جان‌های مردد شعله ور ساخت.

امام (ع) همه جوانب صلح را به دقت بررسی کرد، بدین صورت که: اگر فرمان جنگ دهد و در این نبرد شکست بخورد، هر شنونده‌ای او را مقصر قلمداد خواهد کرد و هر گوینده‌ای خواهد گفت که با پراکندگی و تردید در درون ارتش عراق، چرا پیشنهاد صلح را نپذیرفتی و یاران و همراهان خود را به مهلکه انداختی؟! و اگر در این نبرد به فرض پیروز شود، با وجود پیشنهاد صلح از سوی معاویه، او خود را مظلوم نشان می‌دهد و امام را مسبب خون ریزی ها معرفی می‌کند و تازه در صورت کشته شدن معاویه هم «پیرهن عثمان» دیگری در چنگال خونین بنی امیه بهانه‌ای برای تمرد می‌شود و موقعیت خلافت امام را هدف تیرهای پریشانی و دشمنی قرار می‌دهد.

از سوی دیگر خوارج که اکثریت لشکریان عراق را تشکیل می‌دادند و حتی اشراف القبایل که همانند نبرد صفین نه پیروزی معاویه را می‌خواستند و نه پیروزی کامل حسن بن علی (ع) را به فرض شکست قطعی معاویه سر طغیان بر می‌کشیدند و این بار هم درست مانند عرصه غم انگیز صفین امام می‌شوریدند. گروهی که ظاهراً در درون ارتش امام جای گرفته‌اند، تا در موقعیت مناسب بر آن حضرت حمله ور شوند، همان گونه که بر آن بزرگوار شوریدند و امام مظلومانه مضروب و مصدوم ساختند.

در چنین اوضاع پریشانی، امام همان صلح پیشنهادی تحمیلی را می‌پذیرد و میدان را برای رقیب حیله گر خالی می‌کند و صلح نامه را امضاء می‌نماید، صلح یا در حقیقت آتش بس موقتی که آزمایش بسیار پیچیده برای افشای ماهیت معاویه و دار و دسته اموی است. شرایط صلح هر چند تحمیلی و اضطراری اما بسیار حساب شده و تیزبینانه رقم خورده بود. از جمله شرط‌ها این بود که:

معاویه هیچ گاه حق تعرض به شیعیان امیرالمؤمنین (ع) را ندارد.

پس از معاویه، خلافت به عهده حسن (ع) و سپس حسین (ع) دو سرور جوانان اهل بهشت است و فرزند ابوسفیان حق انتخاب جانشین بعد از خود را ندارد.

سب علی (ع) و بد گفتن به امیرالمؤمنین (ع) باید منسوخ و ممنوع گردد و …. [۲]

امام حسن (ع) با این مصالحه موقت، رقیب مکار و حیله گر خود را به همگان معرفی کرد. عنصر پلیدی که آمده بود تا با سلطنت کسرایی و قیصری از اسلام محمدی (ص) انتقام بگیرد و جاهلیت تیره و تاریک را از نو زنده کند و بر کشته‌های مشرک بدر سوگواری نماید و اگر ممکن و مقدر شد، نام محمد (ص) را از صفحه تاریخ محو و معدوم نماید و اشرافیت قریشی و اموی را از نو حیات بخشد. دیدیم که پس از صلح، چگونه نهاد ناپاک معاویه، ماهیت خود را نشان داد و در جمع مسلمانان گفت که: من با شما نجنگیدم تا نماز بخوانید و روزه بگیرید و …. آیت الله محمدحسین کاشف الغطاء در همین مورد می‌نویسد: «… دشمنی و بی شرمی و بی ظرفیتی و سیه رویی این مرد را نگاه کنید، به خدا قسم، اگر قبول پیشنهاد صلح نتیجه‌ای جز همین سخنان نداشت، برای رسوایی معاویه دلیل کافی بود که مردم به میزان کفرش آگاهی یابند. اکنون دیگر درباره او چه گمان خوبی می‌توان داشت که او همین روش کفرآمیز و گناهان پیاپی و دشمنی علنی خود را با اسلام و کوشش برای ویرانی ارکان آن را همچنان ادامه داد.» [۳]

زنده یاد کاشف الغطاء اضافه می‌کند: در چنان موقعیتی قبول صلح برای امام حسن (ع) واجب و متعین بود، همچنان که جنگ و انقلاب بر ضد یزید در شرایط بعدی بر برادرش حسین (ع) واجب و لازم بود و این دو روش به ظاهر متضاد، پدیده اختلاف دو روزگار و موقعیت دو فرمانروا بود.

معاویه [۴] پ س از به اصطلاح صلح با امام حسن (ع) هم آرام نگرفت. مواد صلح را زیر پا نهاد و آن بزرگوار را به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس کندی مسموم کرد … معاویه وعده رشوه ای کلان و ازدواج با پسرش یزید را به جعده داد، اما در این قول و قرار هم، وعده و تعهد خود را نادیده گرفت و در پاسخ جعده که گویا منتظر ازدواج با یزید بود، گفت: «… أنا نحب حیاة یزید و…: … ما زندگی یزید را دوست داریم…» [۵]. امام در سال ۴۹ هجری قمری در ۵۵ سالگی مظلومانه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

معاویه پس از تسلط بر عراق و کوفه، جمعی از شیعیان اهل بیت را از شهر کوفه تبعید کرد و در برابر، گروه‌هایی از یاران خود را از شهرهای شام و بصره به کوفه آورد. [۶] هرچند این جایگزنی در کوتاه مدت به نفع تبار اموی بود اما در درازمدت موجب گردید که شیعیان وفادار علی (ع) در اقصای امپراتوری اسلامی منتشر گردیده و حقانیت آل علی را به کرانه‌ای دور برسانند و اهالی شهرهای دیگر را از حقیقت امر آگاه سازند و ….

شهادت حسن بن علی (ع) در عصر حیات معاویه در بیعت ستاندن از مردم برای یزید، هر گونه مانع را از میان برداشت و همان گونه که اشاره شد معاویه همه شروط صلح نامه را نادیده انگاشت و با بیعتی که به هر وسیله و با هر ترفندی برای فرزند خود گرفت، رژیم خلافت را برای نخستین بار در نظام اسلامی به سلطنت و وراثت تبدیل کرد.

به نظر برخی از نویسندگان مهمترین واقعه در تاریخ تکوین احساسات عمیق شیعیان انتصاب یزید به جانشینی پدرش معاویه بود. او بلافاصله پس از شهادت امام حسن (ع) با تمام قدرت و توان به تلاش برخاست و در آستانه مرگ به فرزندش گفت: همه مقدمات و پیش زمینه‌های کار را برای او آماده کرد و دشمنان را منکوب و گردن کشان عرب را به خضوع و تسلیم کشاند و از مال و منال دنیا چنان برای یزید جمع و ذخیره کرد که احدی به چنان کاری نپرداخته بود.

همین سفارش را با وصایای امیرالمؤمنین (ع) مقایسه کنید تا آرمانهای حزب علی (ع) با خواستها و آرزوهای حزب اموی سنجیده شود. رژیم سلطنت و وراثت و جانشینی یزید حادثه یا فاجعه‌ای نبود که امت اسلام و صحابه یا تابعین پیامبر (ص) آن را نادیده انگارند و نسبت به آن بی تفاوت باشند. خصوصاً در حجاز که نخبگان شرافت اسلامی در آن شهرها زندگی می‌کردند و یزید را می‌شناختند. امر جانشینی یزید در حجاز چنان شگفت آور می‌نمود که معاویه با هزاران تن از سران عرب و شام به مدینه رفت تا با وعده و وعید و رشوه و ارعاب و تهدید، بزرگان صحابه را به هر تقدیر و با هر شیوه ممکن برای بیعت با یزید تسلیم یا دست کم به سکوت وادارد و چنین نیز شد.

جز از چند تن انگشت شمار، و در پیشاپیش همه امام حسین بن علی (ع) مخالفتی دیده نشد و شمشیر تیز استبداد و استحمار از یک سو و دنیادوستی و مال اندونزی اشراف القبایل از سوی دیگر و سکوت و گوشه گیری برخی که به بهانه عبادت و زهد دامن خود را از جمع و جامعه برچیده بودند، صحنه را برای انحراف بزرگ آماده کرده و تردید و دودولی گروه‌های پرشماری از مردم در زمان امام حسن (ع) به گونه‌ای از بی ارادگی و حیرت بدیل گردید که جز با عاشورا و جان بازی‌های بی نظیر امام حسین (ع) و یارانش آن بیماری مهلک و انحراف عظیم درمان شدنی نبود. روانهای پریشان و جان‌های مرده و افسرده ای که به تکانی سخت و بیدارگر نیاز داشتند.

معاویه در سال ۶۰ هجری در حالی که ۷۷ یا به قولی ۷۵ سال از زندگی اش را پشت سر نهاده بود، مرد و دوران خلافت یا سلطنت یزید آغاز گردید.

نفش بیعت با حسن بن علی (ع) در حالی که معاویه خود را نه فقط خلیفه پیامبر (ص) که خلیفة الله می‌پنداشت، به هر تقدیر معاویه را لرزاند و دژخیمی را که جز قدرت، مقصد و مقصودی نداشت و جز تزویر و فریب و کشتار مخالفان، سیاستی را نمی‌شناخت وادار به نیرنگ صلح و پیشنهاد مصالحه کرد. صلحی که ماهیت او را برملا و نهایتاً توده مردم را آگاه کرد.

سب علی (ع) نیز هر چند روشی برای شناسایی و نابود کردن یاران مخلص و با وفای علی (ع) بود، در نهایت مظلومیت آل علی (ع) و دژخویی های معاویه و بنی امیه را بر همگان معلوم کرد، همان طور که صلح حسن بن علی در رسوایی معاویه نقش تمامی ایفا نمود و عنصری چون معاویه که بی دینی را در زیر نقاب ریا و اسلام خواهی و تزویر پوشیده می‌داشت، استواری شیعیان وفادار علی (ع) او را به مرحله‌ای رساند که همه ملاحظات و تظاهر به مسلمانی را به یک سو زد و به کارگزاران خود در قالب بخشنامه‌ای دستور داد که: «اقتلوا من کان علی دین علی: هر که بر دین عل ی و محب و شیعه آل علی (ع) است باید نابود گردد.» [۷]

این فرمان نشان می‌دهد که به رغم نظر برخی از تاریخ پژوهان، معاویه عنصری با درایت و تدبیر نبوده. این فرمان نشان از نوعی عصیان و ستم و نابردباری دارد و همان گونه که خود معاویه گفت: روشن می‌کند که مشاور و نصیحتگر خردمندی نداشته است. بیعت ستاندن از مردم برای عنصری چون یزید هم نشان از بی درایتی و ولع و قدرت زدگی داشت. بدعتی که به هر راه و با هر حیله انجام گردید، اما فرجام تلخ و نامطلوبی را به بار آورد.

شیعه در عصر امام حسن (ع) با وجود سرکوب و خفقان شدید به رشد خود ادامه داد و همان طور که مرحوم علامه طباطبایی خاطر نشان می‌کنند با همه تاریکی‌ها و تردیدها، جنایات معاویه و دست و پا بریدن‌های زیاد بن ابیه، شیعه در گفتار و عقاید و رفتار خود راسخ‌تر کرد و به همان نسبت که ستم و درنده خویی‌های بنی امیه خشن‌تر و گسترده‌تر می‌شد خشم و نفرت شیعیان و توده‌های مردم نیز با وجود همه فشارها و کشتارها افزایش می‌یافت، هر چند شکستن آن همه رعب و وحشت و تردید و ظلمت به جرقه‌های ایثار و فداکاری و از جان گذشتگی، نیاز سخت داشت و هزینه‌های سنگینی را می‌طلبید.


[۱] خیانت شکننده سرداری چون عبیدالله بن عباس برادر عبدالله که فرمانده دوازده هزار تن از لشکریان عراق بود، خیانت خردی نبود. مردی که در برابر درخشش سیم و زر، دین و تعهد خود را به معاویه فروخت … چه باید گفت؟! ببینید که عمق و پهنای مظلومیت، گاه تا کجا پر و بال می‌گسترد و خدا می‌داند که امام حسن (ع) با چنین سرداران دین فروش چه غم و مظلومیت سنگینی را تحمل کرده است! اندوه خیانت‌هایی که چون پاره‌های تاریک شب سیاه بر قلب پاک امام سرازیر می‌شد و....

[۲] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۴۰۳ و بعد و طبری، ج ۷، ص ۲۷۱۶

[۳] قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی (ع)، ج ۲، ص ۳۰، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت، ۱۳۵۳ ش.

[۴] مروج الذهب، همان، ج ۳ و ۴، ص ۵.

[۵] مسعودی می‌نویسد: و قد کان معاویة دس علیها

[۶] دکتر محمدجعفری، همان، ص ۱۸۸

[۷] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص ۴۳ ۴۵، دار احیاء المکتب العربیة قاهره، ۱۹۶۱

ارسال نظرات
آخرین اخبار