رمزگشایی از خانواده بر پرده سینما
به گزارش سرویس جامعه زنان کشور خبرگزار بسیج، مقتضیات زندگی شهری و صنعتی و تحول در ساختار معیشتی و خانوادگی باعث شده تا شاهد تغییر و جابهجایی در نقش زن و مرد در جامعه باشیم و مادرانی را ببينيم که به دلیل تأمین هزینههای زندگی و شاغل بودن، نقششان از مادری به نانآوری تغییر یافته است. کاهش میل به بچهدار شدن یا تک فرزندبودن نیز به ایجاد معضلاتی از جمله فرزند سالاری دامن زده یا شاهد افزایش میزان طلاق در جامعه هستیم. بدیهی است، یکی از وظایف مهم دنیای تصویر مثل تلویزیون و سینما این است که به این موضوع بپردازد و آن را مورد واکاوی آسیبشناسانه قرار دهد.
نسبت بین خانواده و سینما به ویژه در فرهنگ ایرانی نسبتی چند بعدی و پیچیده است. به این معنی که همیشه سینما به عنوان یکی از مکانها یا سرگرمیهای خانوادگی شناخته شده که خانوادههای ایرانی چه آنها که صرفا به زن و مرد محدود میشوند و چه خانوادههای گستردهتر که با چند فرزند تعریف میشود یا برای سرگرمی خود یا تفریح اعضای خانواده، سینما را انتخاب میکردند.
از سوی دیگر به واسطه ارزش و منزلتی که نهاد خانواده در فرهنگ ما دارد فیلمها یا سریالهای خانوادگی، مخاطبان زیادی داشته و همواره یکی از ژانرهای سینمایی پرطرفدار در ایران، ملودرامهای خانوادگی بوده است. اگر به فیلمهای پرفروش سینمای ایران نیز نگاهی بیندازیم، متوجه ميشويم که تعداد قابل توجهی از آنها فیلمهای خانوادگی بوده است. مثلا «گلهای داوودی» یا «بگذار زندگی کنم» در دهه 60 و یا «آتش بس» و «چهارشنبه سوری» در دهه 80 نمونههايی از این دست فیلمها هستند.
حتی امروزه که آثار طنز و کمدی با استقبال بیشتری مواجه میشود، قصه خود را در بستر یک فضا و ساختار خانوادگی روایت میکند.
پیچیدگی مفهوم یا منزلت خانواده در سینمای ایران ابعاد دیگری هم دارد. علاوه بر جایگاه فرهنگی و سنتی نهاد خانواده در ایران، آسیبها و معضلات خانوادگی نیز در واقعیت اجتماعی، قضیهاي پردامنه بوده و به عنوان یک مسأله جدی فردی و اجتماعی با طیف زیادی از زنان و مردان جامعه در ارتباط است.
درست است که موقعیت خانواده از حیث سینمایی قابلیتهای درامپردازی بالایی دارد، اما وضعیت و شرایط نهاد خانواده در ساحت واقعی خود، دستمایه خوبی برای ساخت فیلم و سریال است. شاید علاقه و گرایش مخاطبان ایرانی به فیلمهای هندی یا استقبال از سریالهای ژاپنی و کرهای در ایران را بتوان در توجه به ارزشهای مشترک به ویژه خانواده و مسائل آن دانست. مثلا، سریال «سالهای دور از خانه» که به اوشین معروف بود، یک داستان کاملا خانوادگی داشت و بسیاری از مخاطبان ایرانی میتوانستند با آن همذاتپنداری بالایی داشته باشند. یا مثلا میبینیم که مسأله «ازدواج» در فیلم و سریالهای ایرانی چقدر پررنگ بوده و حضور مستمری دارد. همچنین در سالهای اخیر مسائل تازهتری مثل خیانت، ازدواج مجدد یا پنهانی به سوژه بسیاری از آثار سینمایی بدل شده است، اما واقعیت این است که با وجود این همه توجه و پرداخت سینمای ایران به مسائل خانواده و پر مخاطب بودن فیلمهای خانوادگی، خود نهاد خانواده و اهمیت و کارکردهای آن یا تاکید بر حفظ و صیانت آن کمتر در فیلم و سریالهای ایرانی مورد توجه قرار گرفته و به تصویر کشیده شده است.
در واقع آنچه در فیلمهای خانوادگی سینمای ما نمود بیشتری داشته، رویکردی آسیبشناسانه بوده است که شاید به دلیل قابلیتهای دراماتیک، بیشتر به سوژه بدل شده است، اما کمتر شاهد فیلمی بودیم که اهمیت خود نهاد خانواده و کارکردهای مثبت آن را به تصویر بکشد و مخاطب را متوجه این نهاد مقدس سازد. شاید یکی از فیلمهایی که در سال های اخیر تا حدودی به این موضوع توجه کرده و اهمیت خانواده و صیانت از آن را در مرکز پیام خود قرار داده، فیلم «به همین سادگی» سیدرضا میرکریمی باشد. چنانچه در این فیلم میبینیم، شخصیت اصلی یک قصه که یک زن است در نهایت، بر تردید خود از اینکه خانواده را ترک کند و بماند غلبه کرده و می ماند تا خانوادهاش از هم نپاشد. شاید به نوعی همین تصمیم را شخصیت زن فیلم «کنعان» با بازی ترانه علیدوستی نیز اتخاذ میکند او نیز در پایان قصه تصمیم میگیرد که خانواده را حفظ کرده و از متلاشی شدن آن جلوگیری کند. کاری که هانیه در فیلم «سنتوری» انجام نداده و با رهاکردن خانواده، آسیبهای زیادی به همسر و زندگی مشترکشان وارد ميکند.
واقعیت این است که مفهوم خانواده در سینمای ایران بیشتر به روابط و مناسبات زناشویی تعبیر و رویکردی فردی به آن شده است و خود خانواده به عنوان یک نظام عاطفی – اجتماعی، مغفول مانده و درباره اهمیت آن کمتر قصهای گفته شده است.
از جمله کارگردانهایی که شاید بیشتر با سینمای روشنفکری شناخته میشود، اما بیش از دیگران مفهوم و منزلت خانواده را در آثارش مورد توجه قرار داده است، داریوش مهرجویی است. مثلا او در فیلم «مهمان مامان» نقش همدلی و درک متقابل زن و شوهر را در حفظ نهاد خانواده و کارکردهای آن مورد توجه قرار داده است.
به ویژه اینکه در این فیلم بر تأثیر بیمسئوليتي و بیخیالی مرد را در فروپاشی یا تضعیف خانواده تأکید میشود. یا در فیلم «سارا» موقعیت زنی را نشان میدهد که چگونه با تلاش و کارکردن پنهانی، همسر و خانواده خود را حفظ و صیانت میکند. جالب اینکه اکثر فیلمهای ایرانی، خانواده را با محوریت نقش زن به تصویر کشیده و کمتر به مرد به عنوان مسئول خانواده نگاه شده است.
با این حال از جمله فیلمهای درخشانی که اهمیت خانواده و ارزشهای آن را نمایش میدهد، فیلم «زیر پوست شهر» رخشان بنیاعتماد است که مخاطب را متوجه اهمیت خانواده و ضرورت صیانت و اعتلای آن میکند. طوبی زنی رنجکشیده و مسئول است که با چنگ و دندان سعی میکند ستون خانواده را مستحکم نگه دارد و از فروپاشی آن جلوگیری کند.
واقعیت این است که اگر بخواهیم با محوریت فیلمهايی که به خانواده پرداختند یا قصه و درام آن در بستر و فضای خانوادگی و مناسبات آن شکل گرفته حتی در یک دهه اخیر را برشماریم درحوصله و مجال این مقال نمیگنجد و این خود نشان میدهد هم فیلمسازان و هم مخاطبان به فیلمهای خانوادگی علاقه و گرایش وافری دارند.
در مجموع می توان گفت که نهاد خانواده و مفهوم و کارکردهای آن به ویژه در جامعه امروز که خانواده های ایرانی به ویژه طبقه متوسط با چالشها و تهدیدهای بیشتری مواجه هستند و تضاد سنت و مدرنیته نیز بیش از هر چیز، کانون خانواده را آماج مناقشات خود قرار داده، ضروری است که سینمای ما در عین توجه به وجوه سرگرمی یا دراماتیک نهاد خانواده به برجستهسازی آن و آگاهیبخشی به مخاطب درباره اولویت و ضرورت صیانت و پاسداری از خانواده، توجه بیشتری داشته باشد.