از قدیم الایام «سر» نزد مردم ایران زمین حرمت داشته، زنان که جای خود داشتند مردان هم برآن بودند که با پوشاندن سر خود حرمت آن را نگه دارند.
بسیج اشکذر:از دورههای پیش از اسلام داشتن پوشش روی سر، به صورتهای عمامه، دستار، کلاه و تاج در بین مردان و روسری، چارقد، چادر، مقنعه و لچک در بین زنان، متداول بود. البته در هر دوره، شکل و نوع این پوشش تغییر کرد. (کتاب کلید دانش ص. ۱۹۶ – ۱۹۷
با ورود دین اسلام به ایران حجاب و پوشش سر علاوه بر سنت به یک تکلیف دینی و شرعی تبدیل شد، در اهمیت پوشش سردر اسلام همین بس که پیامبر اسلام ارزش آن را بالاتر از دنیا و هرچه در آن است میداند
نصیف المرأه علی رأسها خیر من الدنیا و ما فیها: آن هنگام که پوشش، سر زنی باشد ارزش آن از دنیا و آنچه در آن است بیشتر است (نور الشافی فی الفقه الشافعی)
فرمان کشف حجاب به دستور رضاشاه در تاریخ هفدهم دىماه سال ۱۳۱۴ هجرى شمسى سرآغازی شد بر رشادتهای همراه با سختی و مشقت غیور زنان ایرانی که از آن دوران پر درد و رنج حکایتها و داستانهای افسانه وار بجای مانده است.
از آیت الله غیوری، امام جمعه شهرری شنیدم که ایشان میگفتند یک روز من در سن نوجوانی بودم و درب مغازه پدرم مشغول کار بودم که متوجه سر و صدا در محل شدم. رفتیم ببینم صدا از کجا میآید. دیدیم یکی از ماموران به زور میخواهد چادر از سر زنی بردارد، ولی این زن مقاومت میکند. ایشان میگفتند من با چشم خود دیدم وقتی ماموران نتوانستند چادر را بردارند آن زن را زنده زنده به آتش کشیدند
مهدی عبدخدایی از اعضای فدائیان اسلام میگوید نامادری من داستانی را تعریف میکردند که همین داستان را علی آقا ضیاء هم تعریف میکنند که من یکساله بودم که مادرم از حمام بازمی گشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده، پاسبان اداره ثبتی بوده که میبیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی میکنند. حمله میکند چادر مادر مرا از سرشان میکشد. مادرم فرار میکند و خود را به آستانه خانه همسایه میاندازد در همانجا سقط جنین میکند و خونریزی شدیدی میکند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او بصورت یک تبعیدی و فراری بوده و یکسال بعد از آن ماجرا باز میگردد) نمیتواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از شانزده روز میمیرد در حالی که بیست و یکساله بوده است.»
سختگیرهای ماموران رضا شاه چنان عرصه بر زنان متدین یزد تنگ کرده بود که شکوایهای به نمایندگان مجلس نوشتند و ستمهایی که بر آنان میرفت را شرح دادند: «متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و روزنامهها مطالعه میشود، هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محلهها حتی از خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم میشد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به اسمی و رسمی گرفته شده. خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میکردند. بهترین رفتار آنها با ماها همان چکمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمیشدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر میبردند اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر…» (خبرگزاری تسنیم)
آن روی سکه مردان و زنانی بوده و هستند که با کشف حجاب، بدحجابی وهرزه گی حرمت سر وپوشش آن را نگه نداشته و نمیدارند، اخیراً هم شاهدیم دختران به اصطلاح خیابان انقلاب در اقدامی سخیف و بچه گانه به نشانه اعتراض به حجاب روسریهایشان را از سر بر میدارند و آن را به سر چوب میکنند در حقیقت با این عمل نامعقول روسرهای خود را بر باد نمیدهند بلکه ناآگانه تمدن و میراث ارزشمند خود که حاصل مجاهدتها و رنجهای یک ملت است بر باد میدهند حسین دهقانی
بسیج اشکذر:از دورههای پیش از اسلام داشتن پوشش روی سر، به صورتهای عمامه، دستار، کلاه و تاج در بین مردان و روسری، چارقد، چادر، مقنعه و لچک در بین زنان، متداول بود. البته در هر دوره، شکل و نوع این پوشش تغییر کرد. (کتاب کلید دانش ص. ۱۹۶ – ۱۹۷
با ورود دین اسلام به ایران حجاب و پوشش سر علاوه بر سنت به یک تکلیف دینی و شرعی تبدیل شد، در اهمیت پوشش سردر اسلام همین بس که پیامبر اسلام ارزش آن را بالاتر از دنیا و هرچه در آن است میداند
نصیف المرأه علی رأسها خیر من الدنیا و ما فیها: آن هنگام که پوشش، سر زنی باشد ارزش آن از دنیا و آنچه در آن است بیشتر است (نور الشافی فی الفقه الشافعی)
فرمان کشف حجاب به دستور رضاشاه در تاریخ هفدهم دىماه سال ۱۳۱۴ هجرى شمسى سرآغازی شد بر رشادتهای همراه با سختی و مشقت غیور زنان ایرانی که از آن دوران پر درد و رنج حکایتها و داستانهای افسانه وار بجای مانده است.
از آیت الله غیوری، امام جمعه شهرری شنیدم که ایشان میگفتند یک روز من در سن نوجوانی بودم و درب مغازه پدرم مشغول کار بودم که متوجه سر و صدا در محل شدم. رفتیم ببینم صدا از کجا میآید. دیدیم یکی از ماموران به زور میخواهد چادر از سر زنی بردارد، ولی این زن مقاومت میکند. ایشان میگفتند من با چشم خود دیدم وقتی ماموران نتوانستند چادر را بردارند آن زن را زنده زنده به آتش کشیدند
مهدی عبدخدایی از اعضای فدائیان اسلام میگوید نامادری من داستانی را تعریف میکردند که همین داستان را علی آقا ضیاء هم تعریف میکنند که من یکساله بودم که مادرم از حمام بازمی گشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده، پاسبان اداره ثبتی بوده که میبیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی میکنند. حمله میکند چادر مادر مرا از سرشان میکشد. مادرم فرار میکند و خود را به آستانه خانه همسایه میاندازد در همانجا سقط جنین میکند و خونریزی شدیدی میکند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او بصورت یک تبعیدی و فراری بوده و یکسال بعد از آن ماجرا باز میگردد) نمیتواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از شانزده روز میمیرد در حالی که بیست و یکساله بوده است.»
سختگیرهای ماموران رضا شاه چنان عرصه بر زنان متدین یزد تنگ کرده بود که شکوایهای به نمایندگان مجلس نوشتند و ستمهایی که بر آنان میرفت را شرح دادند: «متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و روزنامهها مطالعه میشود، هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محلهها حتی از خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم میشد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به اسمی و رسمی گرفته شده. خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میکردند. بهترین رفتار آنها با ماها همان چکمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمیشدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر میبردند اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر…» (خبرگزاری تسنیم)
آن روی سکه مردان و زنانی بوده و هستند که با کشف حجاب، بدحجابی وهرزه گی حرمت سر وپوشش آن را نگه نداشته و نمیدارند، اخیراً هم شاهدیم دختران به اصطلاح خیابان انقلاب در اقدامی سخیف و بچه گانه به نشانه اعتراض به حجاب روسریهایشان را از سر بر میدارند و آن را به سر چوب میکنند در حقیقت با این عمل نامعقول روسرهای خود را بر باد نمیدهند بلکه ناآگانه تمدن و میراث ارزشمند خود که حاصل مجاهدتها و رنجهای یک ملت است بر باد میدهند حسین دهقانی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار