شکست طرح کمونیست‌ها توسط مردم آمل در ششم بهمن ماه سال 60

کمونیست‌ها آنقدر از پیوستن مردم به خود مطمئن بودند که در میان سازماندهی‌های خود در حمله به شهر یک اکیپ را مأمور کرده بودند تا با مردم آمل صحبت کنند و آنها را در قیام دخالت دهند ولی مردم آمل با تمام توان‌شان با کمونیست‌ها به مبارزه پرداختند و طرح‌های آنها را خنثی کردند.[1]
کد خبر: ۸۹۷۹۴۶۰
|
۰۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۶

به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با جنگ تحمیلی کمونیست‌ها به این نتیجه رسیدند که باید با نظام جمهوری اسلامی برخورد مسلحانه کنند.

آنها این اقدام خود را تحت عنوان «قیام فوری» طراحی کردند تا بدون از دست دادن فرصت، هر چه سریع‌تر در یک نقطه، شورش مسلحانه به راه بیندازند و مردم را به یک قیام و انقلاب علیه جمهوری اسلامی دعوت کنند.

قاعدتاً شهری مانند تهران، که مرکز سیاسی کشور است و به‌طور مستقیم تأثیر می‌پذیرد، می‌توانست بهترین گزینه باشد ولی اتحادیه کمونیست‌ها ضمن ارزیابی به این نتیجه رسیدند که در تهران هیچ شانسی ندارند.

لذا با ذهنیتی که از جنگ‌های چریکی و دهقانی داشت، آمل را برای «قیام فوری» مناسب یافت؛ مخصوصاً که آمل از لحاظ جغرافیایی هم به کشور شوروی سابق به‌عنوان قطب اصلی کمونیسم نزدیک‌تر بود.

ساعت 23:45 شب 5 بهمن 1360، آخرین ساعات روز دوشنبه، گروه اتحادیه کمونیست‌ها به آمل حمله کردند.

اعضا و کادرهای اتحادیه کمونیست تحت نام «سربداران جنگل» شبانه وارد آمل شدند تا این شهر را با استفاده از اصل غافلگیری با لباس‌های نظامی، تحت عنوان طرح عملیاتی «اسب تروا» تسخیر کنند.

20 تیم بیست‌نفره مأمور حمله به آمل و تصرف آن شدند که تیم «هـ» به فرماندهی «کاک رشید» می‌بایست ضمن گرفتن محله «اسپه کلا»، مردم را جذب قیام کنند.

کمونیست‌ها آنقدر از پیوستن مردم به خود مطمئن بودند که در میان سازماندهی‌های خود در حمله به شهر یک اکیپ را مأمور کرده بودند تا با مردم آمل صحبت کنند و آنها را در قیام دخالت دهند ولی مردم آمل با تمام توان‌شان با کمونیست‌ها به مبارزه پرداختند و طرح‌های آنها را خنثی کردند.[1]

«غلامرضا سپرغمی» یکی از اعضای کمونیست‌ها که خود اهل آمل بود و افراد را می‌شناخت و می‌توانست با آنها به خوبی صحبت کند، اعتراف می کند که : «.... از اول درگیری تا ظهر روز بعد (6بهمن) نتوانستم [حتی] یک نفر را جذب کنم».

سپرغمی، به در خانه دو نفر رفت که آنها جواب مساعدی ندادند؛ سپرغمی خود در مورد این قضیه گفت:«من در ابتدای شب به محله رضوانیه رفتم و در دو خانه را زدم که اولی بدون اینکه حتی در را باز کند، همان پشت در با ناسزا از ما پذیرایی کرد، خانه دوم تنها فقط در را باز کرد ولی هیچ کس بیرون نیامد».[2] و این آغاز شکست تئوری‌های کمونیست‌ها در آمل بود.[3]

کمونیست‌ها ساختمان‌های فرمانداری و اطراف آن را به محاصره کرده و منتظر سقوط شهر بودند که بلافاصله، نیروهای نظامی برای مقابله با تهاجم کمونیست‌ها عازم آمل شدند.

آقای میرزامحمدی، فرمانده قرارگاه ابوالفضل(ع) در چالوس، آقای نیاز، معاون اطلاعات و آقای بهنام، معاون عملیات، به‌سرعت به طرف آمل حرکت کردند و از شهرهای دیگری چون بابلسر، محمودآباد، لاریجان و بابل، افراد سپاه و بسیج را به سمت آمل حرکت دادند.

مردم هم تحت فرماندهی قرارگاه حضرت ابوالفضل(ع)، بسیج  شدند تا از شهر خود دفاع کنند.

دستور مقاومت و فراخوانی نیروهای بسیج صادر شد، غیرت اسلامی مردم به آنها اجازه نمی‌داد که شهرشان حتی برای چند ساعت در اختیار کمونیست‌ها باشد.

با رسیدن نیروهای کمکی، مردم نیز، خود را به منطقه درگیری رساندند، در واقع مردم آمل کاری کردند که نیروهای مسلح فقط تیراندازی کنند و سایر کارها از جمله سنگرسازی، تدارکات، امدادرسانی و شناسایی دشمن و همکاری‌های اطلاعاتی توسط مردم آمل انجام شد.

حجت‌الاسلام اصغری دادستان وقت دادگاه انقلاب آمل که در شب درگیری، مشغول کار در دادسرا بود می‌گوید: «حدود یک ربع به ۱۲ شب بود که کارم تمام شده بود، مشغول مطالعه کتابی بودم که صدای تک‌تیر به‌دنبال آن رگباری کوتاه به گوشم رسید... چند دقیقه بعد تمام آمل یکپارچه آتش شد، از هر طرف صدای رگبار به گوش می‌رسید... در همین اثنا  دادگاه انقلاب نیز مورد حمله شدیدی قرار گرفت... مردم از روستاها در اولین فرصت خود را به آمل رساندند، مردمی که عاشق اسلام و انقلاب اسلامی بودند، در طول کمتر از ۲ ساعت، تمام شهر سنگربندی شد، از بچه  ۸ ساله به بالا تا پیرمرد و پیرزن، سوار بر وانت می‌شدند تا کیسه‌های ماسه را به شهر حمل کنند و سنگر بسازند و من نمی‌دانم آن همه وانت بار کجا بود که در تمام خیابان‌های شهر، وانت‌بارهای پر از ماسه به چشم می‌خورد».[4]

یکی از ضدانقلاب‌ها به نام «بهروز فتحی» درباره همکاری مردم آمل با نیروهای سپاه می‌گوید: «در حین درگیری شدید وانت‌هایی که کیسه  شن حمل می‌کردند از جاده رد می‌شدند که ما ابتدا ایست می‌دادیم که آنها توجه نمی‌کردند، یک بار به یک وانت به‌منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند، یکی دو بار هم وانت‌ها را می‌گرفتیم و گونی آنها را خالی می‌کردیم...»[5]

به سرعت حدود ۳۰۰۰ سنگر شنی در تقاطع چهارراه‌ها و حاشیه خیابان‌ها توسط مردم آمل ساخته شد، حسین کاظمی‌جویباری، دادیار دادگاه انقلاب، اشاره می‌کند که برخی بچه‌های زیر ۱۰ سال با کف دست شن می‌آوردند و گونی‌ها را پر می‌کردند تا در سنگرسازی از آنها استفاده شود، شاید یکی از زیباترین شکل‌های حضور مردم در سنگرسازی، وجود یک خانم حامله بود که با این وضعیت، گونی‌های شن را بلند و جابه‌جا می‌کرد و با اصرار دیگران که از او می‌خواستند این کار را ترک کند، در او تأثیری نداشت.[6]

بدین ترتیب با همکاری مردم و سپاه، تا ساعت ۱۰ صبح، دشمن در بسیاری از حمله‌ها عقب‌نشینی و در منطقه «اسپه‌کلا» تجمع کرد تا اینکه با انتشار خبر کشته شدن کاک اسماعیل، فرمانده کلی عملیات، سازمان دشمن به هم ریخت و شکست خورد، با مقاومت نیروهای نظامی و انتظامی و با حمایت مردم، ۳۲ نفر از مهاجمان به هلاکت رسیدند.

بدون شک مهم‌ترین علت شکست دشمن همکاری مردم با نیروهای سپاه بود، مردم که از عمق فاجعه خبر یافته بودند، از روستاهای اطراف و جاده  چمستان امامزاده عبدالله(ع) و چال‌سر، خود را به‌سرعت به شهر رساندند و گروه دیگری هم از شرق آمل با عبور از پل، خود را به شهر رساندند.

[1] - پیشین صص14الی15

[2] - مقاومت مردمی در حماسه آمل، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی

[3] - آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،پرونده شماره24142

[4] - نشریه پیام انقلاب ، شماره 52، اول اسفند سال 1360

[5] - مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده شماره،24144

[6] - روزنامه اطلاعات 6بهمن 1361

 

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها