به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج زنجان، بازي جزئي تفكيكناپدير از زندگي كودكان است، كودكان بيش از هر امر ديگر وقت خود را به بازي اختصاص ميدهند.
البته بازي مختص كودكان نيست، بلكه بازي در تمام طول زندگي انسان مشاهده ميشود منتهي نوع بازي و مدت زماني كه افراد در سنين مختلف به آن اختصاص ميدهند، متفاوت است .
*اهميت و ضرورت بازي براي كودكان
بازي وسيلة طبيعي كودك براي بيان و اظهار «خود» است. آلفرد آدلر، روانشناس معروف، ميگويد كه «هرگز نبايد به بازيها بهعنوان روشي براي وقتكشي نگاه كرد». كاينست اظهار ميدارد كه بازي كردن براي كودك مساوي است با صحبت كردن براي يك بزرگسال.
بازي، روش طبيعي شركت كودكان در فعاليتهايي است كه سرانجام سبب كسب مهارت و ورزيدگي براي مقابله با مشكلات زندگي ميشود كودكان از طريق بازي احساسات، ناكاميها و اضطرابهاي خود را بيان ميدارند. همة كودكان فارغ از رنگ پوست و مو يا تعلق به نژاد و قوم خاص در هر كجاي دنيا كه باشند، بازي ميكنند. فعاليت بازي در واقع تلاش كودك براي كنار آمدن با محيط است كه از اين طريق او خود را مييابد و دنيا را درك ميكند.
پياژه به اين نكته اشاره ميكند: «بازي اساساً يكي ساختن واقعيت با خود است. اگر بتوانيم بازي كودك را درك كنيم مسلماً قادر خواهيم بود كه افكار و عواطف آنها را بشناسيم. بازي وسيلة خوبي براي درمانگر است براي درك بيشتر دنياي كودك.
بهخاطر اهميت بازي در زندگي انسانها، بهويژه كودكان، روانشناسان از ديرباز آن را مورد توجه قرار دادهاند، ولي به سبب ماهيت پيچيدهاي كه دارد هنوز كاملاً شناخته نشده است و در مورد تعريف آن بين روانشناسان اختلافنظر وجود دارد. لذا هر يك از آنان بازي را از جنبههاي مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاكهاي متفاوتي را براي تعريف بازي بهكار بردهاند.
*تعريف بازي
روانشناسان اصل لذّت را بهعنوان ملاك تعريف بازي قبول دارند ، اصل لذّت را در برابر اصل واقعيت قرار ميدهد. بدين معني كه كودك در ابتداي مسير تحول خود از اصل لذّت پيروي ميكند و بعدها از اصل واقعيت تبيعيت ميكند، بدون آنكه اصل لذّت كاملاً از بين برود. پياژه، روانشناس سوئيسي، بازي را تحت عنوان يكي ساختن واقعيت با خود تعريف ميكند و براي شناخت بازي آن را با كار مقايسه كرده و براي تميز اين دو نوع فعاليت انساني ۵ ضابطه برشمرده است:
بازي فعاليتي است كه هدفش در خود آن نهفته است، در حالي كه هدف كار در خارج آن قرار دارد.
بازي فعاليتي است كه انجام آن موجب خشنودي و خوشحالي بازيكننده ميگردد، در حالي كه كار ضرورتاً خوشايند نيست.
بازي فعاليتي است كه فرد آن را اختيار ميكند، در حالي كه كار خاصيتي اجباري و الزامي دارد.
بازي از قيد سازمان آزاد و رهاست، در حالي كه كار معمولاً با سازماندهي همراه است.
بازي از كشمكش و پرخاش دور است، در حالي كه ماهيت كار گرايش آشكاري بهسوي كشمكش و پرخاش است.
*نقش بازي در رشد شخصيت كودكان
- رشد هوشي:
يكي از فرضيههاي روانشناسي اين است كه بازي رشد هوشي را تسريع ميكند. در تأييد اين فرضيه نتايح پژوهشها نشان ميدهد كودكاني كه فاقد هرگونه اسباببازي هستند و يا امكانات اندكي براي بازي دارند، به لحاظ شناختي از همسالان خود عقبتر هستند. علاوه بر اين، فرزندان خانوادههاي كمدرآمد نسبت به كودكان طبقة متوسط كمتر در بازيهايي كه به شكل «نقش بازي كردن» انجام ميشود شركت ميكنند. بنابراين بعضي از روانشناسان معتقدند يكي از دلايلي كه كودكان طبقة كمدرآمد پس از ورود به مدرسه با مشكلات يادگيري روبهرو ميشوند، اين است كه كمتر بازي ميكنند، بازيهاي آنان چندان پيچيده نيست و نسبت به بازيهاي كودكان طبقة متوسط از تنوّع كمتري برخوردار است. اگر بپذيريم كه بازي براي رشد هوشي اهميت دارد، در اين صورت آشنا كردن كودكان با بازي يكي از عواملي است كه رشد شناختي را تسهيل ميكند.
«فيليپس لون استيامن» كه يكي از مبلغان مزاياي بازي است، برنامههايي ترتيب داد تا كودكان خانوادههاي كمدرآمد به اسباببازي دسترسي پيدا كنند. به مادران نيز آموخته شد كه چطور با فرزندانشان و اسباببازي آنها بازي كنند. در اين برنامه اسباببازي وسيلهايست براي تحريك كلامي و روابط محبتآميز رشد شناختي را تسهيل ميكند. شايد نتايج مؤفقيتآميز اين برنامه بيشتر ناشي از اين جنبه باشد تا صرف وجود اسباببازيها.
بهطور كلّي، كودكان پيشدبستاني بيشتر از راه حواس و يا بهتر بگوييم توسط ارگانيسم (خود) ياد ميگيرند تا از تفكر منطقي. هر چند حواس مبناي فيزيولوژيك دارند، اما بازي بهترين مربي كودكان بهشمار ميرود. بعلاوه، بازي مهارتهاي كودكان را در نگاه كردن، انطباق چشم و دست، شناختن اشياء، درك فاصلهها - فهميدن مفاهيم مربوط به خود، بوها و مزهها و مانند آن را افزايش ميدهد. تمامي اين فعاليتها ميبايد ضمن بازي بهگونهاي غيرمستقيم آموخته شوند.
عملكرد كودكان از طريق اعمال رواني - حركتي براي رشد و تكامل ذهني آنان امري حياتي است. كودك يك گيرندة طبيعي جستجوگر و كاشف و يك پردازشكنندة اطلاعات است. اما بايد امكاناتي برايش فراهم شود تا بتواند به اعمال يادگيري بپردازد. با اشياء تعامل كند و حواس خود را ورزش دهد تا بتواند بر اساس تواناييهاي بالقوه و قابليتهاي خود براي سازمان دادن به تجاربش، دنياي خارج را در ذهن خود بسازد. بنابراين، هرچه كودك يادگيرنده فعالتر باشد بيشتر ياد ميگيرد و هر اندازه بيشتر ياد بگيرد، هوش او بيشتر رشد ميكند و هر اندازه كه هوش او بيشتر رشد كند، بيشتر ياد خواهد گرفت. بازي واسطة يادگيري است. كودك در هنگام بازي، آزادانه آزمايش ميكند و بر اساس نتايج آزمايش خود تجربه كسب ميكند و از طريق بازي تجربيات خود را دروني ميكند. براي مثال، كنجكاوي دربارة آهنربا در پنج سالگي نگرش علمي را براي سالهاي بعد ميپروراند.
*كودك از طريق بازي به ۳ نوع يادگيري اساسي دست مييابد
۱. يادگیري دربارة خود به انضمام رشد خودپندارة مثبت و احساس شايستگي.
۲. يادگیري دربارة ديگران و جهان پيرامون و توانايي توسعة آگاهي خود نسبت به ديگران.
۳. يادگيري حلّ مسائل: كودك نياز دارد اظهار نظر كند و كاوش نمايد.
براي مثال، هر كودكي نياز دارد كه از چگونگي كار آنها آگاهي يابد و زماني كه به كمك نياز دارد، ميتواند از ديگران كمك بگيرد. بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت كه دو عامل استعداد (فرصت و امكان يادگيري) و راهنمايي درست براي خوب ياد گرفتن ضرورت دارد؛ در بازي كودك فرصت پيدا ميكند تا نيروهاي بالقوه خود را به نيروهاي بالفعل تبديل كند و تحت راهنماييهاي مناسب بر يادگيري خود بيافزايد.
بازيهاي ذهني مثل شطرنجبازي، حلّ جدولها و يا مسائل سادة حساب كه باعث رشد هوش، استدلال و شخصيت اطفال ميگردند. در بازيهاي ذهني كودك مجبور به فكر كردن، استدلال كردن و حلّ كردن مسائل هستند.
بهطور كلّي مي توان گفت كه نخستين پيروزي بزرگ انسان در يادگيري، كسب مهارت در بهكار بردن حواس ميباشد و كودك در بازي از طريق لمس كردن، دست ماليدن، بهكار انداختن حواس بخصوص بساوائي، چشايي و بويايي حواسش را رشد و توسعه ميدهد.
كودك از طريق بازي در واقع ميتواند خود را بشناسد كه نقاط ضعف و قوت او چيست؟ آيا فرمانده است يا فرمانبر؟ تابع است يا متبوع؟ آرام است يا شلوغ؟ حالت تهاجم دارد يا تسليم؟ همچنين، بسياري از صفات و خصوصيات كودك مثل شجاعت يا ترس يا مهر و خشم و ابتكار از طريق بازي است كه كشف ميشوند.
*رشد اجتماعي
بازي در رشد اجتماعي كودكان تأثير چشمگيري دارد. كودكان اغلب براي اوّلينبار از راه بازي گروهي به ارزش كوذكان ديگر كه بدون آنان بازي مقدور نيست پي ميبرند. آنان ياد ميگيرند كه چگونه از طريق بازي يكديگر را قبول داشته باشند. دربارة قوانين بازي توافق كنند و گروهي به بازي بپردازند. مفهوم همكاري، پيروزي بر گروه رقيب، شكست، همچشمي و برتريطلبي اغلب در بازيهاي جمعي و گروهي به رشد لازم ميرسد. از طرف ديگر، كودك در ضمن بازي با رفتار بزرگسالان و نقشي كه خود او در آينده بايد ايفا كند آشنا ميشود و قدرت جسماني-كلامي، ذهني و استعداد خود در برقراري ارتباط با ديگران را گسترش ميدهد.
در بازيهايي كه داراي مقررات و قواعدي هستند، بازيگر بايد ياد بگيرد كه به قواعد بازي، حتّي زماني كه انگيزههاي آني او را بهسوي يك رفتار كاملاً متفاوت سوق ميدهد، تسليم شود.
كودك در بازي ياد ميگيرد كه چگونه در بين جمع زندگي كند. چه ضوابطي را براي زندگي در نظر داشته باشد. در درگيريها، در معركة زندگي چه موضعي و چه راه و روشي را در پيش گيرد. بازيها افراد را به مقررات و ضوابط زندگي آشنا ميكنند، روح سازگاري را در افراد پديد ميآورند، فنون زندگي جمعي را عملاً به طفل ياد ميدهند. كودك در ساية بازي درمييابد كه هميشه نميتواند از طريق اعمال خشم به پيش برود. در همهجا نميتواند عصباني شود و نظرات خود را اعمال نمايد. همهگاه نميتواند ديگران را وادار به تسليم خواستههاي خود كند، بلكه در مواردي كه لازم است تسليم خواستههاي ديگران باشد بخصوص كه آن خواستهها بهحق باشند.
*رشداخلاقی
بازي يكي از مهمترين عواملي است كه در تربيت اخلاقي كودك نقش مهمي ايفا ميكند. كودك هنگام بازي درمييابد كه اگر بخواهد فرد قابل قبول به حساب آيد، بايد درستكار، راستگو، عادل و ... باشد. كودك هنگام بازي پي ميبرد كه خوب يا بد بودن يك عمل چگونه است و ديگران چگونه با او برخورد ميكنند. براي مثال، در بازي دزد و پليس كودك متوجه ميشود كسي كه دزد است عمل بدي انجام داده كه منجر به تعقيب او بهوسيلة پليس شده است و درنهايت با دستگير شدن و پذيرش تنبيه به زشتي و غيراخلاقي بودن دزدي صحه گذاشته و بر عدالت اجتماعي احترام ميگذارد و در عين حال صفات و خصايلي كه كودك در تعاملات روزمره با همسالان و بزرگسالان كسب ميكند، در بازي تكامل مييابد. از طريق بازي ميتوان نقايص فردي، اخلاقي و شخصيتي او را اصلاح كرد و فكر و انديشة او را رشد داد. كودكي كه ترسو و بزدل است از طريق بازي ميتواند شجاع و باشهامت باز آيد. مثلاً بازي قايم با شك آن هم در شب خود ميتواند ترس او را از تاريكي تعديل كند و يا از بين ببرد، زيرا طفل ناگزير است به گوشهاي بخزد، در تاريكي قرار و آرام گيرد. در ضمنِ بازي ميتوان كودك بدخوه را از اين حالت بدخواهي بهدرآورد. حسّ برابري، تعاون، نوعدوستي و برادري را به او ياد داد.
*رشد حسّي
فعاليتهاي اطفال در بازي باعث تقويت عضلات اعصاب و قلب آنها ميشود. اطفال به بازي مبادرت ميورزند زيرا كه آنها از لحاظ بدني سالمند. به عبارتي ديگر، فعاليت كودكان در بازي نشانة سلامت آنهاست و به حدّي اين موضوع طبيعي است كه چنانچه كودكي بازي نكند، ما به اين فكر ميافتيم كه بايد اتفاق ناگواري رخ داده باشد. اگر كودكان را از بازي كردن محروم سازيم، به احتمال قوي از آنها خوشي را دور ساخته و بالطبع رشد آنها را مختل نمودهايم. رشد ذهني تا اندازهاي به رشد جسمي بستگي دارد.
بهطور خلاصه، بازي بهترين فرصت را براي پرورش بدن، ذهن، شخصيت و منش آدمي فراهم ميآورد.
با توجه به اهميت بازي در رشد شخصيت و درمان مشكلات عاطفي و رواني اجتماعي و كودكان به اين نتيجه ميرسيم كه كودكان سخت به بازي نياز دارند و ضرورت ارضاء اين نياز حتمي به نظر ميرسد. در بيانية جهاني حقوق كودكان كه از سوي سازمان ملل متحد تنظيم يافته است و نيز اعلامية حقوق رواني كودك كه از سوي انجمن بينالمللي و روانشناسي آموزشگاهي به تصويب رسيده، حقّ استفاده از فرصتهاي كامل براي بازي، تفريح و تخيل آزاد از جمله حقوق مسلّم كودكان شناخته شده است. بنابراين، براي ارضاء نيازها بر تمام والدين واجب است ضمن تدارك امكانات بازي براي كودكانشان خود نيز در بازي آنها شركت داشته باشند.
منبع: اداره مشاوره و مددکاری اجتماعی فا.ازنجان