دلنوشته ای ازخواهر بسیجی : جاماندگان غوغای جاده عشق ؛کربلا ،اربعین
این روزها پاها همه قلب شده اند و می تپند در جاده هایی گرم و می روند به سوی قلب گرما خورده ای که تنها مانددر صحرایی به نام کربلا.این روز ها تمام بند بند وجود دلدادگان حسینی به شور رسیدن به ایشان هر کدام به شکلی می تپند و حال و هوایی دارند. عده ای با پا به حضور آقامی رسند و عده ای با دل و عده ای با نگاه حسرت و منتظر .
آقاجان راه کربلا باز شده است ،آری باز شده است اما باز هم دیر رسیده ایم و چه دیرباز شد این راه و چه غربتی رقم خورد در تنهایی کربلایتان .
این روزها در جاده عشق غوغایی بر پا شده است. پاهای کوچک و بزرگی بسیاری راه عشق می پیمایند برای رسیدن به سرچشمه عشق و سیراب شدن از آن. آقاجان امسال هم من شده ام جامانده این راه و هنوز هم چشمانم مانده اند چشم انتظار دیدنتان و حضور در این شورحسینی یتان.
این روزها مسیر عاشقی رسیدن به شما آقا پُر شده است از سقا ، از سقاهای آب رسان که نمیگذارند دلدادگان شما لحظه ای تشنه بمانند و لبی بخشکد ، و پایی تاول بزند و یاکودکی از غربت و تنهایی اشک از دیده روان سازد. آقاجان می دانید این روزها مرهم برپای رهروان جاده عشق می گذارند و گرد از روی عاشقان تان می زدایند. اما واحسرتا که نبود کسی که خار از پای سه ساله یتان بر گیرد و مرهمی بر زخم های اسیران قافله یتان بگذارد. واحسرتا از غربت لبان خشک شش ماهه کوچکتان. واحسرتا به بدن هایی کهنه تنها گردی از رویشان زدوده نشد که پاره پاره شوند در زیر سم اسبان.
آقاجان عاشقان تان درجاده عاشقی خیمه علم کرده اند برای علمداریتان و من باز هم جامانده ام در این مسیر؛ آقا جان نظری هم بیانداز به این جاماندگان و طبق رسم همیشگی تان دستار بر روی بیندازید و چشم بپوشید بر گناهانمان و گذرنامه این سفرعشق را برایمان امضا کنید.
انتهای پیام/گ