ذبح مقاومت و اعتبار بینالمللی ایران پیش پای برجام/سفر به آمریکای لاتین برای خالینبودن عریضه بود
این بیانات امام خامنهای (مد ظله) ناظر به تمرکز بیش از حد دستگاه دیپلماسی کشور به موضوع برجام است.
پیش از تشکیل دولت یازدهم و در ایام تبلیغات انتخاباتی، روحانی بر روی مسئله هستهای مانور بسیاری داده و یکی از اولویتهای خود را حل کردن این مسئله اعلام کرد، به نحوی که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد هم چرخ اقتصاد کشور.
بعد از پیروزی او در انتخابات و با تشکیل دولت، همانطور که پیش بینی میشد موضوع هستهای نه تنها تبدیل به مسئله اول دستگاه دیپلماسی که تبدیل به مسئله اول دولت شد و تمرکز بیش از اندازهای روی آن نهادند تا جایی که حتی آب خوردن مردم را به نتیجه برجام مربوط کردند و این در حالی بود که در این مدت حدودا سه ساله از تشکیل دولت یازدهم، از قبل تا پسابرجام و انتظار دولت برای انجام تعهدات امریکا، در جهان پیرامون ما اتفاقات مهمی رخ داد که متاسفانه دستگاه دیپلماسی ما آنگونه که شایسته بود به آنها نپرداخت.
مقاومت اسلامی اصلیترین مقولهای است که به نظر میرسد در دولت یازدهم مورد کم لطفی و بیتوجهی دستگاه دیپلماسی قرار گرفت. به عبارت دیگر، موضوع بسیار مهم مقاومت اسلامی را میتوان ذبح شدهی برجام در دیپلماسی دولت یازدهم دانست. امام خامنهای (مد ظله) چشم انداز مقاومت اسلامی را در سخنرانی 4 شهریور سال 94 به طور شفاف بیان کردند. آنجا که فرمودند: بعد از اتمام این مذاکراتِ هستهای، شنیدم صهیونیستها در فلسطین اشغالی گفتند فعلاً با این مذاکراتی که شد، تا ۲۵ سال از دغدغهی ایران آسودهایم؛ بعد از ۲۵ سال فکرش را میکنیم. بنده در جواب عرض میکنم اوّلاً شما ۲۵ سال آینده را نخواهید دید. انشاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت؛ ثانیاً در همین مدّت هم روحیّهی اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیستها را راحت نخواهد گذاشت؛ این را بدانند. ملّتها بیدار شدهاند، میدانند دشمن کیست؛ حالا دولتها و بوقهای تبلیغاتی و مانند اینها میخواهند جای دشمن و دوست را عوض کنند، [امّا] به جایی نمیرسد. ملّتها -ملّتهای مسلمان، بخصوص ملّتهای منطقه- حواسشان جمع است و میدانند.» (اینجا)
حال
باید پرسید وقتی امام خامنهای (مد ظله) چنین نهایتی برای یکی از شعب فعالیت
دستگاه دیپلماسی کشور متصور هستند، آیا وزارت خارجه ما توانسته در این مسیر حرکت
کند؟ وقتی به ماجرای یمن نگاه میکنیم – ماجرایی که در آن با نهیب جان کری، مانع رسیدن کشتی امدادرسان ایرانی به این کشور میشوند – وقتی به سوریه و عراق
و نقش داعش در تحولات منطفه نگاه میکنیم، وقتی کشتار مسلمانان مظلوم میانمار را
نگاه میکنیم، وقتی سرکوب شیعیان آذربایجان را از نظر میگذرانیم و یا به ماجرای مظلومیت شیخ زکزکی در نیجریه و سکوت تاسف برانگیز ظریف حتی در سفر به این کشور می نگریم و... میبینیم
که همه اینها، تحت تاثیر برجام، به چشم پوشی وزارت خارجه مواجه شده است.
از دیگر مقولاتی که در تعهدات و قول و قرارهای انتخاباتی این دولت مطرح شد، بازگشت اعتبار به پاسپورت ایرانی بود. حال، اینکه به چه دلیلی ما پیش از این دارای اعتبار بین المللی نبودهایم و قرار بود توسط این دولت کدام شق القمری صورت بگیرد که پاسپورت ایرانی در جهان معتبر باشد، سر جای خود بماند. اما وقتی به عملکرد وزارت خارجه در ماجرای فاجعه منا نگاه میکنیم، چیزی جز غفلت و لاپوشانی نمیبینیم. این غفلت تا جایی بود که آیت الله تسخیری در مورد این کم کاری وزارت خارجه مصاحبه کرد و گفت: «وزارت خارجه اصلیترین نهاد پیگیری برای فاجعه منا است و باید صدای مظلومیت شهدای فاجعه منا را به جهانیان و دادگاههای بینالمللی برساند؛ وزارت امور خارجه اقداماتی انجام داده اما این اقدامها هنوز به شکل منظم و قوی نبوده است.» (اینجا)
عدم توجه به کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای لاتین، از دیگر ایراداتی است که به عملکرد وزارت خارجه وارد است. وزارتی که به علت تمرکز بیش از حد به برجام، توجه چندانی به ظرفیتهای سیاست خارجی در دیگر نقاط جهان ندارد، عملا تمام تخم مرغهایش را داخل یک سبد گذاشته است و این سیاست یعنی فقدان آلترناتیو برای طرفهای مورد مبادله و معامله. در این شرایط، وقتی امریکا – همان طور که پیش بینی میشد – به تعهداتش عمل نمیکند، عملا ظرفیت دیگری برای انجام فعالیت در دستگاه دیپلماسی باقی نمیماند.
حتی وقتی به سفر اخیر دورهای ظریف به آمریکای لاتین هم نگاه میکنیم، نمیتوانیم نمره قابل قبولی به آنها بدهیم. چون اصل کارآمدی در این سفرها رعایت نشده و به نظر می رسد برای خالی نبودن عریضه چنین دیدارهایی صورت گرفته است. همانطور که امام خامنهای (مد ظله) در ادامه فرمایشاتشان در خصوص وزارت خارجه به این مقوله اشاره میکنند. معظم له با اشاره به لزوم استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای پیشرفت اقتصاد، به غیرقابل اتکا بودن رفتارهای ظاهری در فضای دیپلماسی، فرمودند: تنها چیزی که در دیپلماسی میتواند مورد اعتماد قرار گیرد، کار ثابت، مُسلّم، امضاشده و قابل احتجاج است. (اینجا)
اشاره به قابل احتجاج بودن فعالیتها در سیاست خارجی موید این نکته است که عمل سیاسی باید خروجی ملموس داشته باشد. اما وقتی به برجام و عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم نگاه میکنیم، میبینیم که اتفاق خاصی در زندگی مردم نیفتاده است و ماحصل سه سال تمرکز وزارت خارجه، همان واژه معروف "تقریبا هیچ" است. از سوی دیگر، سفرهای دورهای ظریف هم چندان قابل احتجاج نیستند و خروجی ملموسی از آنها نیز عاید مردم ما نشده است.
هرچند زمان زیادی از عمر دولت یازدهم گذشته است و فرصت چندانی برای عمل موثر وجود ندارد، اما به نظر میرسد در همین زمان کم هم میتوان حداقل سنگ بنای یک سیاست خارجی درست را برای دولت بعدی فراهم کرد. پس بهتر است از این فرصت کم بهترین بهره را برد و از برجام، تمرکز زدایی کرد.