خبرهای داغ:
چند سوال از مدعیان اصلاح طلبی!؟

نسل جوان، بردگان سیاسی یا رقاصان احساساتی

چرا جریان اصلاحات از نسل جوان این مرز و بوم فقط به عنوان پیاده نظام، سیاهی لشکر، بله قربان گویی، بردگان ایام انتخابات، لشکر سوت زنان و کف زنان، رقاصان احساساتی استفاده می کند و اجازه و فرصت و مهلت نگرش عمیق به جریانات سیاسی و نگرش نقادانه به گذشته اصلاح طلبان را نمی دهد؟
کد خبر: ۸۷۲۸۸۳۱
|
۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
به گزارش خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی، به نقل از نسل برهان؛ سعید مرزی - در تاریخ انقلابات جریان های سیاسی مختلفی شکل می گیرد. انگیزه ها و عوامل متعدد در ظهور آن جریان ها دخیل هستند. دلدادگان رژیم های ساقط شده جزو اولین کسانی هستند که فضاسازی و شانتاژ بازی را بر علیه رژیم های انقلابی به راه می اندازند و چوب لای چرخ انقلابات می گذراند. در این راه از استخدام زیباترین الفاظ برای پوشاندن کثیف ترین اهداف خوداری نمی کنند. اهداف کثیف را با کثیف ترین روش ها و شیوه ها پی گیری می کنند.

نفاق، دروغ، تهمت زنی، ترور، تخریب، جاسوسی، ثروت اندوزی، قدرت طلبی، حیله گری، فساد اخلاقی، اقتصادی، اعتقادی از مختصات جریانهای انحرافی و ضددینی و ضد ملی است.

در انقلاب اسلامی از فردای پیروزی انقلاب این جریان های انحرافی فعالیت های خود را اغاز کرده و موانع فراوانی در پیش پای مردم ایجاد کردند. که تقریبا همه آنها به لطف الهی و حضور مردم قرین ناکامی و رسوایی شد.

تجربه ها انباشته شد و از سال 70 تا 76 یک عده معلوم الحال با یک طراحی حساب شده وارد عرصه رسانه های جمعی و مطبوعات شدند و به تخطئه و تخریب و تضعیف پایه های فکری و دینی انقلاب اسلامی پرداختند مرور روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها و فصل نامه ها و سالنامه های این بازه زمانی (76-70) شدت هجمه ها و شبهات و فتنه گری را به خوبی نمایان می سازد. این جماعت آزادی بیان ، ازادی عقیده، مدارا و مسامحه، دمکراسی و جامعه مدنی و توسعه سیاسی و دهها گفتمان بیگانه را در جامعه تئوریزه کردند و روشنفکر مابانه مفاسد فکری و اخلاقی و سیاسی خود را اصلاحات نامیدند و به لطف سیاست بازی آقای هاشمی به مراکز قدرت دولت جمهوری اسلامی نفوذ کرده، تئوری های وارداتی را نهادینه و عملیاتی کردند و فضایی را در دوران حاکمیت خود به وجود آوردند که الان سخن گفتن از اهرم های اقتدار ملی مانند ولایت فقیه، استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، آرمانهای انقلابی، عدالت طلبی و فقر زدایی و دین داری، عاشورا و شیعه، حیا و عفت و حجاب، ایثار و شهادت طلبی، مقاومت، دشمن شناسی و استکبار ستیزی مورد تمسخر و هجوم قرار می گرفت. آشکارا همه مقدسات مورد اهانت قرار می گیرد و نام آزادی بیان و عقیده و زنده باد مخالف من به خود می گیرد اما کوچکترین نقد از اصلاح طلبان و دولتیان و رئیس جمهوری، توهین به مقامات دولتی محسوب و مستوجب تعقیب قضایی و انتظامی تلقی می شود. نیروهای مومن و انقلابی توان تنفس را در محافل و مجالس و گردهم آیی ها و مطبوعات را از دست می دهند. و کوس رسوایی آزادیخواهی به صدا در می آید و حتی این جماعت به اصطلاح اصلاح طلب، مجلس شورای اسلامی و صدا و سیما و قوه قضائیه و همه مطبوعات و حتی نماز جمعه ها را مداح و تملق گو و چاپلوس و دستمال کش یزدی می خواهد و در غیر اینصورت با اهرم کاهش و قطع بودجه و اعتبار ملی هر صدا و اعتراضی را به سکوت وادار می کنند و بودجه و اعتبار هم حزبی ها را با وقاحت تمام دوبله سوبله می کنند فضای دانشگاهها را چنان امنیتی کردهاند که هیچ متخصص عرصه های اقتصادی سیاسی اجتماعی و صنعتی امکان اظهار نظر را پیدا نکند چرا که کوچکترین انتقاد موجب بروز اختلال در ادامه فعالیت دانشگاهی خواهد شد و در اعطای پایه و ارتقای رتبه و تبدیل وضعیت موانع غیر قابل عبور ایجاد می کنند.

چرا ناکامی و ناتوانی و فساد مالی دولت و حامیان اش را با حاشیه سازی و جاروجنجال آفرینی بر سر کنسرت های موسیقی و جشن های حافظ و ... ماست مالی می کنند؟

1- در پیشه اصلاح طلبان چند لکه مبهم یا ننگین وجود دارد که باید مواضع خود را درباره آن خیانت ها شفاف و روشن سازند تا از اتهام نفاق و دروغ و حیله گری تبرئه شده و در داخل نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک جریان سیاسی بومی پذیرفته شوند:

الف) هنجارشکنی فتنه 78 و ساختارشکنی فتنه 88 که منجر به تضعیف اقتدار ملی شد و سرمایه های عظیم اجتماعی و اقتصادی را به نابودی کشید و دشمنان قسم خورده ایران را شادمان و امیدوار ساخت و بسیاری از مجرمان آن دو فتنه بدون مجازات به دامن بیگانگان پناهنده شدند و هم اکنون زیر چتر حمایت صهیونیسم و ارتجاع عرب و شیطان بزرگ قرار گرفتند چگونه قابل توجیه است؟ چه دلیل قانع کننده ای برای آن ادعای بزرگ دروغین تقلب ارائه کردند؟ چرا رای و نظر مراجع رسمی و قانونی را مبنی بر صحت و سلامت انتخابات نپذیرفتند؟ چرا نصایح دلسوزانه و پدرانه مقام معظم رهبری را نپذیرفتند؟ چرا حتی با وجود تائید صحت آراء بوسیله نمایندگان رسمی و منتخب خودشان زیر بار نتیجه انتخابات نرفتند؟ چرا هنوز هم از لطف و رافت نظام در باره سران آن فتنه عظیم سوء استفاده کرده و بی شرمانه دم از رفع حصر خیانت پیشه گان می زنند؟ چرا به به خط قرمز بودن مساله حصر از نظر مقام معظم رهبری توجه ندارند؟ آیا منصفانه است ناتوانی و ناکامی و ضعف و سوء مدیریت و محاسبات غلط دولت یازدهم را با حاشیه سازی و جنجال رسانه ایی با مساله محصورین پوشش بدهند؟ و به مردم آدرس غلط داده طبل وارونه بزنند؟ اگر انتخابات در ایران آنقدر مخدوش است چرا در انتخابات ها نامزد شدند و رای می دهند و رای می گیرند؟

2- اصلاح طلبان چرا محدوده و موضوع و موارد و مصادیق و حتی تعریف روشن و واضح از خواسته های خود را ارئه نمی کنند؟ برنامه آنها برای اصلاحات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی کجاست؟ آیا صرف ادعای اصلاح طلبی بدون آنکه برنامه ایی ارئه شودزمینه های فساد و اصلاحات آمریکایی را فراهم نمی کند؟ تا کی به اجمال گویی و ابهام زایی و شبهه افکنی ادامه خواهند داد؟ وضعیت فعلی دولت روحانی تجربه دولت خاتمی دلیل این مدعاست؟ هیچ راهبرد و چشم اندازی از اقتصاد و صنعت و کشاورزی و اشتغال و فرهنگ ندارند.

3- چرا اصلاح طلبان هیچ وقت مسائل جدی و مبتلی به و اساسی را پی گیر نبوده و نیستند؟ چرا باند بازی و سیاست زدگی و طرح شعارهای انحرافی و سوء استفاده از احساسات عاطفی سرلوحه فعالیت های این جریا ن است؟

سیل شعرها و شعارهای تقلیدی و توخالی محمد خاتمی شاهد این قضیه است.

گفتگوی تمدن ها تبدیل شد به برجام، جامعه مدنی تبدیل شد به ولنگاری فرهنگی، دمکراسی تبدیل شد به غربی سازی، تسامح و تساهل تبدیل شد به عقب نشینی از همه ارزش های اصیل انقلاب اسلامی، عقلانیت تبدیل شد به فیش های حقوقی نجومی، اقتصاد آزاد تبدیل شد به اشرافیت هزار فامیلی هاشمی و فریدونی، فعالیت های خصولتی و طرح سلامت ابزاری برای درآمدهای سرشار و تبعیض امیز و سیری ناپذیری برخی ...

4- چرا عدول و عبور خودشان را از گفتمان امام خمینی (ره) و مقم معظم رهبری اعلام نمی کنند و حتی در عمل به آن گفتمان کاملا بی توجه هستند و اهتمام و تعلق خاطر به آن نشان نمی دهند و حتی برعکس آن عمل می کنند چرا جابجا در گفتار خود امام و یادگار یادگار امام را سرپوشی بر اغراض شناخته شده خود قرار داده اند و در لفاظی های خود لفظ مقام معظم رهبری پی در پی در محافل عمومی نه خصوصی به کار می برند.

5- مدعیان اصلاحات در باره افشاگری صادق خرازی دیپلمات کهنه کار اصلاح طلب چه پاسخ قابل قبول ارائه کردند؟ خرازی گفته است: من اصلاح طلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم. اینکه بروند و اتهام بزنند و بد و بیراه بگویند و شانتاز کنند را قبول ندارم. کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجی ها مذاکره می کردند و به دشمن گرا می دادند. من آنها را اصلاح طلب نمی دانم. لیست شان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی ارائه دهم ارئه خواهم داد تا بدانند این آقا در دوره اصلاحات با فلان مقام ارشد اروپایی یا فرانسوی یا فلان مقام ارشد امریکایی پنهان مذاکره کرده و گرا داده است. ما این را قبول نداریم اگر قبول باشد این طور باشد پس حکومت شاه را بیاوریم. اگر قرار بر این باشد که ما ته زمین هستیم و خیلی از ما لایق تر هستند. کسانی که در هاروارد و جاهای دیگر خوب درس خوانده اند و با تمام نهادهای آمریکایی و اروپایی هم کنکش دارند. اگر قرار به وابستگی باشد آنها بهتر از ما می توانند.

این افشاگری از فردی که از لایه های مرکزی اصلاح طلبان محسوب می شود خیلی رسوا کننده و دهشتناک است. مزدوری اجانب، جاسوسی، فساد اخلاقی، وابسته کردن کشور به بیگانگان، چهره مکشوف وطن فروشی و خیانت به ملت است. عکس العمل برخی اصلاح طلبان در داخل و خارج در برابر این افشاگری عجیب تر است فردی مثل رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات بدون رد یا قبول محتوای افشاگری، رسوایی دیگری را آشکار ساخت: او گفت به نظر شما لیست دیپلمات های قاچاقچی نسخ خطی کتاب های قدیمی در جیب کیست؟

6- چرا جریان اصلاحات از نسل جوان این مرز و بوم فقط به عنوان پیاده نظام، سیاهی لشکر، بله قربان گویی، بردگان ایام انتخابات، لشکر سوت زنان و کف زنان، رقاصان احساساتی استفاده می کند و اجازه و فرصت و مهلت نگرش عمیق به جریانات سیاسی و نگرش نقادانه به گذشته اصلاح طلبان را نمی دهد. مثال بارز آن نحوه تصویب برجام که اجازه حتی بحث و جدل و بررسی آن را به مجلس شورای اسلامی هم ندادند و به صورت طوفانی و شتاب زده در 20 دقیقه به تصویب رساندند و مجلس بزم و پایکوبی در هر کوچه و برزن راه انداختند آن چنان فضای متشنج و مصنوعی فراهم ساختند که منتقدین برجام راهمنوا با صهیونیسم و نتانیاهو معرفی کرده و پاسخ سوالات و ابهامات را به نام محرمانه بودن مسکوت گذاشتند. عجب آن است که در سالگرد برجام احدی از کسانی که از آن همه غوغا سالاری در کوچه و خیابان به راه انداخته بودند خیری و اثری نشد. به ظاهر آن ساده لوحان زود باور هم به هیچ بودن برجام مثل آقای سیف پی برده بودند.

7- بزرگان اصلاحات که آنهمه اصرار به تصاحب و تسخیر وزارت علوم و وزرات فرهنگ و آموزش و پرورش دارند باید جواب بدهند که در سال های متمادی تسلط به مرکز آموزش و پرورش و فرهنگی درباره انتقال میراث های عظیم ملی و دینی به جوانان و ایجاد هویت و تعلیق خاطر به ملت و کشور و تعمیق اعتقادات توحیدی و نبوی و علوی و مکتب خمینی کبیر چکار کردند؟

8- آیا برایند این جریان چپزی به جز استحاله فرهنگی بی هویتی، غرب زدگی و قانون شکنی و فرار از مسئولیت ها بوده است؟

ارسال نظرات