خاطره ای از تفحص شهدا؛

شقایق ها روی پیشانی شهید روییدند

گفتم: «حالا که دستمان خالى است، شقایق ها را مى چینم و مى برم براى بچه هاى معراج تا دلشان شاد شود و این هم عیدیشان باشد.» شقایق ها را که کندم، دیدم روى پیشانى یک شهید روییده اند. او نخستین شهیدى بود که در تفحص پیدا کردیم.
کد خبر: ۸۷۱۹۸۱۳
|
۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۱
به گزارش سرویس راهیان نورخبرگزاری بسیج، خواندن خاطرات عزیزانی که در تفحص شهدا شرکت دارند در این سال‌ها که شهدا در حال فراموشی هستند حکم کیمیایی است که باید همیشه آن را مرور کرد.

یکی از آن خاطرات امروز به مناسبت بازگشت و تشییع چندین شهید گمنام در ایران اسلامی منتشر می شود: اواخر سال 69 مى خواستیم در منطقه اى شروع به کار تفحص کنیم که مشکلاتى داشت و مى گفتیم شاید مجوز کار به ما ندهند. بحثى در آن زمان پیش آمده و سپاه گفته بود شما راهى که دارید این است که یک شهید بیاورید تا مشخص شود در آن منطقه شهید هست.

شش روز آن محدوده را گشتیم، اما چون به شهیدى برنخوردیم و منطقه را هم توجیه نبودیم، دلشکسته خواستیم برگردیم.

صبح نیمه شعبان بود؛ گفتیم: «امروز به یاد امام زمان(عج) مى گردیم» اما فایده نداشت. تا ظهر به جست و جو ادامه داده بودیم و بچه ها رفتند براى استراحت. در حال خودم بودم، گفتم: «یا امام زمان؛ یعنى مى شود بى نتیجه برگردیم؟» همین که در این فکر بودم، چشمم به چهار - پنج شقایق افتاد که بر خلاف جاهاى دیگر که تک تک مى رویند، در آنجا دسته اى و کنار هم روئیده بودند. گفتم: «حالا که دستمان خالى است، شقایق ها را مى چینم و مى برم براى بچه هاى معراج تا دلشان شاد شود و این هم عیدیشان باشد.»

شقایق ها را که کندم، دیدم روى پیشانى یک شهید روییده اند. او نخستین شهیدى بود که در تفحص پیدا کردیم. شهید «مهدى منتظر قائم» این جست و جو در منطقه شرهانى بود و با آوردن آن شهید، مجوزى داده شد که به دنبال آن هم 300 شهید در آن منطقه شناسایى شد. شهدایى که هر کدام داستانى دارند.
ارسال نظرات
آخرین اخبار