مسئول کانون بسیج پیشکسوتان سپاه ناحیه ابهر:

عملیات مرصاد پایانی پر افتخاربه دفاع مقدس بخشید

مرصاد آخرین عملیات رزمندگان اسلام بود، که پایانی پر افتخاربه دفاع مقدس بخشیدند.
کد خبر: ۸۷۱۹۱۹۲
|
۰۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۱
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج زنجان، مسئول کانون بسیج پیشکسوتان سپاه ناحیه ابهر و جانشین فرمانده گردان سیدالشهدا (ع) از تیپ 36انصارالمهدی (عج) در دروان دفاع مقدس با اشاره به خاطرات عملیات مرصاد گفت: بیست هفتم تیرماه سال 1367 بود، با تعدادی از رزمندگان گردان سیدالشهداء (ع) ابهر جهت انجام پاره ای امورات شخصی و اداری به داخل شهر کرمانشاه رفته بودیم که نزدیکهای ساعت دو بعد ازظهر جهت تماس با خانوادهایمان به مخابرات شهر رفتیم.

شعبان مولائی در ادامه افزود: چند نفر از بچه ها وارد مخابرات شدند؛ من و تعدادی دیگرداخل ماشین منتظر برگشت شان آنها بودیم؛ رادیو هم روشن بود. می خواستیم اخبار گوش کنیم . رأس ساعت 14 اخبار را دیو شروع شد * بسم الله الر رحمان الر حیم * شنوندگان عزیز توجه فرمایید . ایران قطعنامه 598 را قبول کرد " همه بچه های که داخل مخارات بودند سریع خودشان را به ماشین رساندند. وبا تعجب گفتند شنیدن اخبار چی گفت ایرا قطعنامه را قبول کرده ؟! بعد از تیتر اخبار " پیام حضرت امام خمینی (ره ) قرائت شد . که از پذیرش قطعنامه بعنوان نوشیدن جام زهر یاد کرده بودند و به رزمندگان و جوانان فرمودند فرزندان انقلابیم غرور مقدس و بغض و کینه انقلابی را در سینه ها نگهداریدو قدر و قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانند و خودتان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنید "

وی در ادامه اظهار داشت: پس از شنیدن خبر ما به مقرمان در ساختمان نیمه ساخته ی دانشگاه در کنار طاق بستان برگشتیم و با توجه به اتمام مأموریت و تسویه تعدادی از رزمندگان گردان ما ( سیدالشهداء ابهر) از لحاظ ساختاری با کمبود نیرو مواجه بود، قرار شد از ابهر نیروی جدید اعزام شود . تا کسری سازمان گردان تأمین گردد.

مسئول کانون بسیج پیشکسوتان سپاه ناحیه ابهر در ادامه تصریح کرد: اندکی بعد ازقبولی قطعنامه توسط ایران از جبهه های جنوب خبر رسید، نیروهای عراق در چند محور، تحرکاتی را آغاز نموده و قصد پیشروی دارند، با شنیدن این خبر تمام گردانهای تیپ 36 انصار المهدی زنجان جهت رویا روی با دشمن بطرف جنوب حرکت کردند، گردان ما نیز منتظر رسیدن نیروهای تازه نفس بود تا به یاری سایریگانها بطرف جنوب حرکت نماید.

وی ادامه داد: چند روز ی منتظر رسیدن نیروها بودیم، تا اینکه اول صبح روز سی ام تیرماه گروهانهای گردان ما در جاده ای که از مقابل مقرمان می گذشت (جاده کرمانشاه به سنندج ) مشغول انجام دو و نرمش صبحگاهی بودیم که دیدیم از مقابل چند دستگاه تویوتا ی نظامی پر از نیرو با چراغ روشن با سرعت بطرف شهر کرمانشاه پیش می آیند؛ من جزء نفرات آخر گردان بودم ؛ سرنشین بغل دستی تویوتای جلوی اینگار از نیروهای ما چیزی می پرسد . نیروها نیز با انگشت عقب ستون را نشان می دهند . همینکه من به اولین تویوتا رسیدم یک افسر ارتش را دیدم که با عصبانیت از من پرسید مسؤل این نیروها تویی ؟ جواب دادم بفرمایید امری باشه ! گفت مگه شما عقل تو کله تون نیست ؟ گفتم چیه مگه ! با انگشت پشت سرش را نشان داد و گفت ایناها ایناها..... منافقین تا اسلام آباد آمده اند . آنوقت شما با این وضعیت در اینجا دو و نرمش انجام می دهید . گفتم این کار برای آمادگی جسمانی نیروها لازمه تازه اگه وضعیت ایجوری شما چرا پشت به دشمن کرید ؟! گفت برو بابا شماها دیوانه اید . راه شان کشدند وبه طرف کرمانشاه ادامه مسیر دادند .

مولائی افزود: بعد از ظهر همان روز بنده با تویوتاوانت گردان جهت پیگیری امورات بویژه چک نمودن آخرین اخبار نیروهای اعزامی بطرف داخل شهر کرمانشاه حرکت کردم،آخه ستاد تیپمان داخل شهر بود، همینکه به سه راهی طاق بستان نزدیک شدم انبوهی از جمعیت را دیدم در سه راهی تجمع کرده ومنتظر تاکسی یا اتوبوس هستند، تا آنهارا به مقصدشان برسانند، ولی به علت شایعات پخش شده وعملیات روانی اوضاع شهر کاملا بهم ریخته بود؛ همه می گفتند منافقین در دروازه شهر هستند . و به زودی شهر را تصرف خواهند کرد.

مسئول کانون بسیج پیشکسوتان سپاه ناحیه ابهر در ادامه تصریح کرد: از وسایط نقلیه عمومی خبری نبود هیچ ، بلکه هرکس وسیله ای هم داشت خانواده و اقوام خودش را برداشته بود و بطرف جاده های خروجی کرمانشاه به سمت همدان در حرکت بودند. ترافیک عجیبی ایجاد شده بود، من به ناچار باید از وسط جمعیت عبور می کردم و راه دیگری نبود، همینطور از لای بلای جمعیت آرام آرام و بوق زنان در حرکت بودم، تعدادی از مردم پشت تویوتای من سوار شدند، سرعتم را کمتر کردم تا بهشان بگم بابا من مسافر کش نیستم و این خودرو نظامی است، دوتا خانم در جلوی را باز کردندند و نشستند روصندلی جلو ! با تعجب گفتم خانم ها کجا ؟ من نظامیم دارم میرم مأموریت، یکی از خانمها گفت شرمنده آقا وضعیت را که می بینی من پرستار م دارم میرم بیمارستان واین خانم هم همسسایمونه حامله هم هست شوهر ایشان ارتشیه در خانه نیست . چون تنهاست با خودم می برمش بیمارستان کنار خودم باشه . اکه امکان داره مارا تا یه جای برسانید. من دیگه حرفی برای گفتن نداشتم . ادامه مسیردادم تا اینکه در طول مسیر مسافران پشتی یکی پس از دیگری پیاده شدند . خانمهارانیز تا بیمارستان رساندم. و برگشتم ستاد تیپ وقتی با ابهر تماس گرفتم . گفنتد نیروها حرکت کرده اند . ولی در ترافیک جاده ها گیر کرده اند . به هرحال تا غروب روز اول مرداد ماه ما هم چنان منتطر رسیدن نیروهای جدید بودیم .

وی اضافه کرد: به هرحال حدود ساعت 23 همان روز بود، نیروها به مقرگردان وارد شدند،به گرمی از آنان استقبال شد. بعد از صرف شام بلا فاصله سازماندهی و تسلیح شدند، این کار تا اذان صبح به طول انجامید، دیگه مجال استراحت نبود، چونکه منافقین کوردل با همکاری و پشتیبانی حزب بعث و نیروی هوایی ارتش عراق، عملیات سه روزه ای را علیه ملت ایران و برای فتح تهران با عنوان "فروغ جاویدان" از مرز خسروی آغاز کرده بودند، در این عملیات ابتدا نیروهای عراقی خطوط مرزی را شکسته بودند و تا سرپل ذهاب منافقن همراهی کرده بودند و متعهد شدند بودند؛ از طریق توپخانه و بمباران هوایی منافقین را تا رسیدن به مقصود پشتیبانی کند، نیروهای مهاجم منافق با استعداد حدود پنج هزار نیروی مسلح در قالب ۳۲ تیپ که هر ۱۵۰ الی200 نفر را یک تیپ سازماندهی کرده بوند؛ از سرپل ذهاب گذشته و به سرعت تا نزدیکی شهر "کرند" پیش پیشروی کرده بودند.

شعبان مولائی دلایل عدم درگیری تا این محل با نیروهای ایران را اینگونه عنوان کرد: یکی این بود که توپ‌خانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پیشروی منافقین حمایت فعال می‌کرد، دیگر اینکه، طبق گفته‌ها ، حکومت اسلامی، آگاهانه برای ارتش مهاجمین تله گذاشته بود؛ به بیان بعضی از مسؤلین نظام «ما در را باز کردیم تا همه را درون کیسه کنیم و درش را ببندیم" . ولی نظر بعضی از فرماندهان برخلاف این است، در این عملیات رجوی خود شخصا و مطابق معمول، شرکت نداشت و از داخل خاک عراق، عملیات را هدایت می‌کرد. فرمان آتش را نیز مریم رجوی البته از محل امنی در خاک عراق صادر کرد.

وی افزود: در آن روزها نیروهای منافقین ازگردنه پاتاق بالا کشیده وبعد از اشغال شهرهای کرند و اسلام آباد تا تنگه چهارزبر در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه را با سرعت طی کردند.

مولائی تصریح کرد: علت سرعت بالای حرکت ستون های نظامی منافقین عدم حضور قوای نظامی ایران در غرب کشور بود؛ به دلیل هجوم سنگین ارتش عراق به جبهه جنوب(استان خوزستان)بخش عمده ای از توان نظامی کشور در جبهه های جنوب غربی مشغول دفع تهاجم عراق بودند به همین دلیل عملا در برابر حرکت ستون های منافین مقاومتی وجود نداشت، اما نیروهای ایران در جایی که نیروهایشان برتری نسبی داشت به کمین نشستند و درتنگه چهار زبر، با زدن خاکریز و انسداد جاده اسلام آباد به کرمانشاه یک خط دفاعی مستحکمی تشکیل داده و منافین را زمین گیر کردند.

وی اظهار داشت: یکی از گردان های عملیاتی که در این جبهه ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره نجس سازمان منافقین وارد آورد گردان سیدالشهداء ابهر بود؛ این گردان در دوم مرداد ماه سال1367 بعد از تسلیح وتجهیز نیروهایش به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردو در ماهی دشت 25کیلومتری کرمانشاه پشت تنگه چهارزبرمسقرشد.در طول این روز هوا پیماهای عراق ماهی دشت را بدون وقفه بمب باران می کردند؛ تمام مزارع و گندم زارها را با بمب های خوشه ای به آتش کشیدند و جاده کرمانشاه به چهار زبر راوجب به وجب می کوبید ند، بطوریکه ترد و پشیبانی با مشکل مواجه شده بود؛ چند نوبت نیز محل استقرار گردان ما را بمب باران کردند، ولی هیچ گونه تلفاتی نداشت.

شعبان مولائی گفت: به هر شکل ممکن، بعد از هماهنگی های لازم نیروهای گردان ما حدود ساعت 5 بعد از ظهر توسط بالگردهای دو پروانه (شنوک) به پشت روستای حسن آباد منتقل شدند(هلی برن شدند)، شب همان روز از ارتفاع مشرف به تنگه حسن آباد وارد عمل شدیم، ستون مکانیزه و نیروهای منافقین روی جاده آسفالته، بین سه راهی اسلام آباد و تنگه چهارزبر مستقر شده بودند، تعداد زیادی از خودروهای شخصی مردم نیز بدون سرنشین در جاده و اطرافش رها شده بودند، نیروهای ما از لب آسفالت به سمت نوک ارتفاع آرایش تهاجمی گرفتند.

مسئول کانون بسیج پیشکسوتان سپاه ناحیه ابهر در ادامه تصریح کرد: دراین بین یک خودرو تویوتا با چراغ روشن از سمت نوک قله به محلی که چند نفر از مسؤلین گردان و تیپ زنجان کنار هم ایستاده بودند؛ من نیز جزء آن جمع بودم نزدیک شد و به محض اینکه خودرو به چند قدمی جمع ما رسید، یکی از بچه ها به خودرو ایست داد، سرنشینان خوررو با شنیدن فرمان ایست به سمت ما تیر اندازی کردند، ازسمت ما نیز به طرف آنها تیر اندازی شد، براثر تیراندازی خودرو متوقف گردید وچراغهای جلوی شکسته شد . ویکی از سرنشینان در پشت وانت به هلاکت رسید و مابقی نیز فرار کردند

وی افزود: سر صدای تیر اندازی باعث شد نیروهای منافقین متوجه حضور ما شوند و در گیری کلی آغاز شد.

شعبان مولائی گفت: عمده قوای منافقین روی جاده آسفالت بدون حصار و سنگر مستقر شده بودند، تلفات سنگینی بر آنان وارد شد، درگیری تا صبح ادامه داشت؛ تعدادی از منافقین در قله مستقر شده بودند وعده ای نیز در حین در گیری به آنها ملحق شده و نسبت به موقیت ما برتری داشتند، با روشن شدن هوا، دید تیر آنها بهترمی شد و تلفات ما بالا می رفت، می بایست طبق دستور تغییر موضع می دادیم؛ لذا موضع گردان را تغییر داده وساعت حدود 10صبح سوم مرداد از یک نقطه دیگر وار عمل شدیم، ابتدا منافقینی که در نوک بودند از سر راه برداشتیم و سپس الباقی نیروهای منافقین و ستون مکانیزه آنان که در تنگه حسن آباد تجمع کرده بودند مورد هدف رزمندگان ابهری قرار گرفته وتارو مار شدند.

وی خاطر نشان ساخت: در این عملیات ما یک اسیر گرفتیم بنام رضا پارسیانی، ک خود را بچه تهران معرفی کرد که نحوه ی جذب در تشکیلات منافقین رااینگونه بیان کرد: من دانشجو هستم و در پاریس مشغول تحصیل بودم و از مسائل نظامی سر در نمی آورم حتی بلد نیستم اسلحه را مسلح کنم چه برسد به اینکه از آن استفاده کنم بلکه بعنوان امدادگر اینجا هستم، آنها تهدید کردند" اگر به ما ملحق نشی ضمن اینکه خانواده ات را مورد آزارو اذیت قرار می دهیم، در حکومت آینده هم هیچ سهمی نخواهی داشت !"

شعبان مولائی با بیان اینکه، عمده قوا و ماشین جنگی گروهک نفاق روی جاده آسفالت مابین تنگه های حسن آباد و چهارزبر تل انبار شده بود، اظهار داشت: رزمندگان اسلام منافقین را در این دشت کاملا به محاصره در آورده بودند و امکان هرگونه تحرک و فرار را از آنان سلب کرده بودند، در ادامه عملیات بالکردهای جنگی هوانیروز برفراز محل تجمع نیرو وتجهیزات آنان به پرواز در آمدند و تمام هست و نیست دشمن کور دل را منهدم کردند.

وی با اشاره به آیه شریفه ان ربک لبا لمرصاد را معنا کردن و ابابیل وار سپاه ابرهه زمان را سوزاندن ونابودشان کردند افزود: در کل عملیات مرصاد در تاریخ 3/5/67 با نام مقدس یا صاحب الزمان (عج) در منطقه عمومی کرمانشاه علیه گروهک تروریستی منافقین که قصد تصرف تهران را داشتند ؛ شروع شد وتا 8/5/67 ادامه داشت و به جای فروغ جاویدان، سقوط جاویدان را برای منافقین رقم زد و 4500نفر از نیروی5000هزار نفری منافقین به درک واصل شده ویا اسیر و زخمی شدند، تمام تجهیزات آنان یا منهدم شده ویا به غینیمت گرفته شدند و مرصاد آخرین عملیات رزمندگان اسلام بود . که پایانی پر افتخاربه دفاع مقدس بخشیدند .

کلام آخر: در سالروز قبولی قطعنانه 598 توسط ایران مبنی بر اتمام جنگ در 27تیرماه سال67 بعنوان یکی از خادمین گردان ابهر در بیست هشتمین سالگرد عملیات مرصاد ازحماسه آفرینی ها و رشادتهای رزمندگان اسلام و ایثار های شهدا ی گرانقدر دوران هشت سال دفاع نقدس، بویژه شهدای ابهر در عملیات مرصاد، شهیدان اسداله عباسی، نظامعلی افشاری ( این شهید بزرگوار علی رقم اینکه مأموریتش به اتمام رسیده بود و برگ پایان مأموریت دستش بود با علم به اوضاع پیش آمده در منطقه ماند و به فیض عظمای شهادت نایل آمد )، معرفت الله رستم خانی، عبدالله دمیرلو، جواد مصلی، علی اکبرجعفری، حسن رضا فیروزی، موسی احمدی، احمد طارمی که با نثار جان خودشان انقلاب را بیمه نمودند و از صبر وحوصله خانواده های معزز و معظم شهدا، مفقودین و آزادگان در حد بضاعت اندک خودم قدر دانی می کنم.

ارسال نظرات