گنج پنهان

روایتی ناب از حمله آمریکا به صحرای طبس و غفلتی که ادامه دارد، از زبان شاهد واقعه!

آن ها پس از انقلاب به هر روشی دست زدند تا بازوان قوی و مستحکم انقلاب اسلامی را که پشتوانه بزرگ مردمی داشت به نوعی فلج کنند، اما تلاش‌هایشان به جایی نرسید. نفوذی‌های داخلی آن‌ها هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. این بود که خود آمریکا دست به کار شد.
کد خبر: ۸۶۶۳۷۷۰
|
۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۱

خبرگزاری بسیج، محاسبات اتفاقات، فاز به فاز برای اجرای پروژه کنار هم چیده شده بود. اما منطق باور نمی‌کند جایی از کار دچار اشکال شود. مأموریتی شیطانی در پیش بود تا همان ملتی که طی سال‌ها رنج و تلاش جان دادند و انتخاب کردند تا ایرانی اسلامی و مستقل داشته باشند، همان مردمی که در « فیلم آرگو» سخت‌دل، عصبی و خشن نشان داده شده‌اند دوباره زیر سلطه، قرن‌ها را بگذرانند. بالگردها و هواپیماهای C-130 غولپیکر قرار است بر زمینی فرود آیند که در جنگ جهانی دوم به عنوان فرودگاه استفاده می‌شد. زمینی با موقعیت خاص و شرایط ویژه، دور از دید، محصور شده بین تپه‌های شنی، سخت و محکم، هموار و یکدست در صحرای داغ طبس. اما شکست این پرونده در عمق بایگانی عظیمی از مأموریت‌های C.I.A )آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا) ضبط می‌شود. این شرح تصاویری است با بیان آقای حبیبی، معاون پاسگاه رباط خان که در واقعه حاضر بوده است. ناگفته‌هایی که اگر به فیلمی تبدیل می‌شد به فیلم آرگو آمریکایی، طعنه‌ها می‌زد.

هسته اولیه سپاه طبس آن روزها تازه شکل گرفته، و حبیبی معاون پاسگاه رباط خان بود، که با ۸ نفر از اولین اعضای سپاه طبس در محل واقعه حاضر بودند. «حبیبی» می‌گوید: «مهم نیست چه کسی حادثه را تعریف کند. مهم این است که وقایع تحریف نشود، میتوانید اسم مرا ننویسید اما همه چیز را درست بنویسید، نه تحریفی شبیه فیلم آرگو.» فیلمی که پس از ۳3 سال تازه در شرایط کنونی برای سوءاستفاده دیگری به ماجرای گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا و تسخیر این مجموعه که بر اساس اسناد و مدارک، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دیگر لانه جاسوسی شده بود و به دست دانشجویان پیرو خط امام(ره) می‌پردازد.
فیلمی که روایت پروژه خارج کردن ۵ آمریکایی است، که قبل از گروگان‌گیری فرار کرده بودند و آن را موفقیتی بسیار بزرگ و حساس جلوه می‌دهد. اما واقعیتی باشکوه از این ماجرا که نمایش شکستی عجیب و ذلت‌آور برای آمریکاست، همچنان پشت پرده سیاه دسیسه‌ها نگهداری می‌شود و شاید هیچ وقت زمان آن نرسد که از طبقه‌بندی اطلاعاتی این کشور برای نشان دادن حقیقت به جهانیان خارج شود.

وقتی قلبم داغدار میشود

«به عنوان مسئول اولین نیروهای سپاه طبس با چند نفر از اعضا به سمت مکان وقوع حادثه حرکت کردیم، از پاسگاه رباط خان )روستای واقع در حدود ۵۰کیلومتری حادثه) به ما خبر داده بودند قاچاقچی‌ها جاده را بسته‌اند. زائران اتوبوسی را که از یزد عازم مشهد بودند به گروگان گرفته و یک تانکر سوخت را هم آتش زده‌اند. به ما گفته که آن‌ها این سری با بالگرد آمده‌اند! تمام تجهیزات نظامی ما یک کلت رولور، یک اسلحه M1، برنو و چند سلاح از رده خارج دیگر بود که برداشتیم و به سمت محل اعلام شده رهسپار شدیم. وقتی رسیدیم با صحنه‌ای متفاوت از آن چه شنیده بودیم مواجه شدیم، بالگردهای غولپیکر، هواپیمایی که در آتش می‌سوزد و جسدهای سوخته‌ای که لابه لای هواپیما و بالگردها به سختی، بدن یک انسان را نشان می‌دهد. ما در حال بررسی شرایط بودیم که گروهی از سپاه یزد به منطقه آمد. محمد منتظرقائم فرمانده سپاه هم با آن‌ها بود. اولین و آخرین ملاقات من با وی بود و هر وقت صحنه شهادتش، در ذهنم تداعی می‌شود، گویی داغ تازه‌ای است که وجودم را می‌گیرد.

دستگاهی عجیب در بالگرد

قبل از رسیدن آن‌ها، اتفاق عجیبی در منطقه افتاده بود که ما را حیرت‌زده کرد، وقتی وارد یکی از بالگردها شدم دستگاهی روشن بود و اسناد و مدارکی در چند دسته دیده می‌شد، فکر می‌کنم آن دستگاه صدا را مخابره می‌کرد. چون ۱۵-۱۰ دقیقه بعد خروج من از بالگرد، دو فانتوم ارتش ایران در آسمان دیده شدند و تیراندازی بی‌امان به هواپیما و بالگردها آغاز شد. ما عقب‌تر رفتیم. بعد از این اتفاق و در حالی که بالگردها مثل آبکش شده بود، فانتوم‌ها صحنه را ترک کردند. این‌ها را برای فرمانده پاسگاه یزد تعریف کردم و محمدآقا پیشنهاد داد که اعضای گروه را چند متری به عقب برگردانیم و برای برداشتن اسناد و مدارک و بررسی بیشتر به داخل بالگرد برویم، تا اگر برای ما اتفاقی افتاد آن‌ها بتوانند بقیه عملیات را انجام دهند. مدتی بعد وقتی از سمت اعضا به طرف کانون حادثه بر می‌گشتم صدای یکی از بچه‌های گروه یزد شنیده می‌شد، که با لهجه خاصش داد می‌زد: «فانتوم‌های ایران آمدند.» این بار هواپیماهای جنگی، فاصله‌ای حدود ۱۰۰متر با زمین داشتند. سایه آن‌ها صحنه حادثه را پوشانده بود، محمد منتظرقائم را می‌دیدم که در حال پایین آمدن از بالگرد است، اما فانتوم‌ها همه چیز را منفجر کردند طوری که تکه‌های نیممتری و حتی کوچکتر از بالگردها از آسمان به زمین پرت می‌شد. انفجار مهیبی که تا آن زمان و بعد هم هرگز ندیدم. به این شکل اسناد و مدارک از بین رفت و اطلاعات دقیق لایه‌های مختلف این عملیات شوم پنهان ماند. بعدها گفتند که کار بنی‌صدر بوده و او خیانت کرده است.

اطلاعات مهم‌تر

اما «حبیبی» اطلاعات دیگری هم دارد که مهم‌تر است میگوید: «اینها برای این نیست که حرفی زده باشم، اطلاعاتی است که از منابع و کانال‌های موثق به دست آمده است. فعالیت آمریکایی‌ها در عملیات بسیار حساب شده بود، میدانید که آنها پس از انقلاب به هر روشی دست زدند تا بازوان قوی و مستحکم انقلاب اسلامی را که پشتوانه بزرگ مردمی داشت به نوعی فلج کنند، اما تلاش‌هایشان به جایی نرسید. نفوذی‌های داخلی آن‌ها هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. این بود که خود آمریکا دست به کار شد. ۳۰۰ نفر از بهترین نیروها و کماندوها در صحرای نوادا با وضعیتی مشابه صحرای طبس ۶ ماه آموزش دیدند، چندین بار به صورت نمایشی عملیات انجام دادند و گروگان‌ها را آزاد کردند، تمام شرایط جدی ۵ اردیبهشت زمان اجرای عملیات اصلی را پیشبینی کرده و در نظر گرفته بودند، یعنی زمانی را انتخاب کردند تا در هوای نامناسب و توفان احتمالی با مشکل مواجه نشوند، هدف اصلی آن‌ها براندازی نظام، و نجات گروگان‌ها بهانه‌ای برای توطئهچینی بود. کارتر در مراسمی به آمریکایی‌ها قول داده بود که گروگان‌ها را برمی‌گردانیم و دوم اینکه کار جمهوری اسلامی ایران را به پایان می‌رسانیم غافل از اینکه «یدا… فوقایدیهم.»

دامنه عملیات دشمن بسیار وسیع طراحی شده بود، به گفته این شاهد عینی ماجرا که امروز بازنشسته سپاه است، آمریکایی‌ها می‌خواستند بعد از نجات گروگان‌های خود ابتدا بیت حضرت امام (ره)، چند نفر از آیات عظام، مراکز سپاه، فرودگاه‌ها، سدهای آب، پالایشگاه‌های نفت، پل‌ها و … را بمباران کنند. حتی به عوامل خود در استان‌ها دستور داده بودند که مراکز منطقه را شلوغ کنند تا امکان اعزام نیروهای آن استان به تهران فراهم نشود.

شکست از همان ابتدا

اما از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه میشوند با همه پیشبینی‌ها و کارشناسی‌ها محل تعیین شده برای فرود را گم می‌کنند و اطراف یک جاده خاکی به زمین می‌نشینند و جالب اینکه در همان محل، توفان شن به راه می‌افتد و جلوی دید خلبان را می‌گیرد طوری که یک بالگرد با هواپیمای C-130 برخورد می‌کند و باعث انفجار میشود و عملیاتی این چنینی شکست می‌خورد. بعد از آن نیروها به داخل هواپیماها می‌روند و عقب‌نشینی می‌کنند و سپس رادیو آمریکا اعلام شکست می‌کند تا آشوبی به پا نشود.

اولین پاسگاه

حبیبی قاطعانه می‌گوید: «جز حرکت شن‌ها و امداد غیبی کسی نتوانسته است علت دیگری برای وقوع این حادثه به دست آورد و به گفته حضرت امام(ره)، شن‌ها مامور خدا بودند. نزدیک‌ترین پاسگاه انتظامی به صحنه وقوع حادثه، واقع در منطقه‌ای به نام رباطخان است.»

مسافران اتوبوسی که در جاده، مدتی گروگان آمریکایی‌ها بودند پس از انفجار بالگرد و فرود آن‌ها به سرعت خود را به این پاسگاه می‌رسانند و اطلاع می‌دهند، که در ۲۰ کیلومتری غرب پاسگاه در محلی معروف به ریگ شتران، محشری برپاست.

شاهدی دیگر

پیرمرد لاغراندام و مهربانی است که در خیابان امام خمینی(ره) طبس عطاری دنجی دارد. اینها را او بازگو میکند. تا به حال کمتر از خاطره آن روز برای کسی گفته است.

سیدجعفر مظلومی که آن روزها معاون پاسگاه رباط خان بوده است میگوید: بعد از شنیدن سخنان مسافرها، موضوع را از طریق بیسیم به فرماندهی گروهان طبس اطلاع دادیم و به سرعت با ۸ نفر از کارکنان برای بررسی ماجرا به محل رفتم. تعدادی از بالگردها و هواپیماها در محل بود و نیروهای دشمن گریخته بودند. ۸ جسد اطراف هواپیما دیده می‌شد که به شدت سوخته بودند بعد از رسیدن نیروهای کمکی از بیرجند و یزد موضوع بررسی شد و اعلام کردند که توفان شن محاسبات آمریکایی‌ها را با مشکل مواجه کرده است. از آن روز تا مدتی حدود یک ماه در محل نگهبانی می‌دادیم تا دوباره دشمن قصد تعرض نکند.

آمادگی مردم برای مبارزه

آن روز، وقتی خبر به شهر رسید، مردم بیل و چماق برداشتند و اصرار می‌کردند که به منطقه بروند و اگر نیاز است با دشمن بجنگند، هنوز خبر موثقی اعلام نشده بود فقط همه از حمله آمریکا مطلع شده بودند و مصمم به مبارزه بودند. فرماندار طبس که آن روزها ۱۶-۱۵ ساله بوده، آمادگی مردم برای مواجهه با این حادثه را این طور توصیف میکند. «طالبیان مقدم» میگوید: با اینکه مردم هنوز داغدار زلزله بودند و عزیزان خود را از دست داده بودند، با شنیدن این خبر مشتاقانه قصد دفاع داشتند.

همه آنچه انجام داده‌ایم

۳۳ سال است ماجرای طبس را از زبان شاهدان عینی میشنویم و مینویسیم عدهای از آنها حاضرند اما برخی از میان ما رفتهاند. هر سال برای روز گرامیداشت این حادثه مراسمی نه چندان باشکوه در صحرا و محل وقوع حادثه برگزار میشود و هر چند مسئولان و حتی مردم عظمت این اتفاق را در کلمات میگنجانند اما هنوز واقعه طبس ابعاد پنهانی بسیاری دارد که فاش نشده است.

مرجع: روزنامه خراسان آنلاین

ارسال نظرات