واکنش حامد زمانی نسبت به مسابقه سه ستاره رسانه ملی

امروز هزار بار همه چيزو مرور كردم! همه ي اين پنج سالو، مني كه با خودت اومدم با خودتم جلو ميرم، ننگه برام اگه دل خوش كنم به دوتا سايت و مجله و شبكه!
کد خبر: ۸۶۴۸۳۸۷
|
۱۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۹
به گزارش خبرگزاری بسیج، حامد زمانی در کانال تلگرام و اینستاگرام به نبودن نامش در فهرست خوانندگان برتر سیما در سال 94 واکنش نشان داد و نوشت:
"ميخوام حرف بزنم اما نميدونم به كي!! توي زمونه ي شونه خالي كردنا!
همون كسي كه بهم ياد داد و اذن داد اينجوري بخونم! و پاي حرفم وايستم! همونم بهم ياد داد كه حرف حق رو بايد زد
فقط دو تا گوش ميخوام! دوتا همدرد! دو تا مرد!
نه صدتا! نه صد هزارتا!
والله اونروزي كه شروع كردم و يه جوون يه لاقباي پاپتي بودم با هزارتا گناه هيچي نداشتم جز خودت،
همينو داشتم و اين چيز كمي نبود!

امروز هزار بار همه چيزو مرور كردم! همه ي اين پنج سالو، مني كه با خودت اومدم با خودتم جلو ميرم، ننگه برام اگه دل خوش كنم به دوتا سايت و مجله و شبكه!
براي اينچيزا نيومدم پس اگه هيچكدوم اينا هم نباشه باز ادامه ميدم!
عقيده ام رو با اين چيزا بدست نيوردم كه به خيال كسي با يه نظرسنجي خراب بشه!
نمونش همين پارسال:
پارسال هم با وجود اينهمه تيتراژ و آهنگهاي موفق و تاثيرگذار وقتي حتي اسمم بين كانديداها نبود! كلمه اي حرف زدم؟ نزدم!
اما الان میگم چون اينجا ديگه مساله شخص و حامد زماني و ... نيست، مساله ي اصلي اينه كه ما كي ايم؟ كجا وايساديم؟ هدفمون چي بود؟ رسانه مون مال كياس؟ و صدتا سوال دیگه...

همیشه فکر میکردم چرا فلسفه هنر توی رسانه های ما مترادف با محبوبیت و مخاطب محوری صرفه، چرا از خیلی فاکتورها به نفع این محبوبیته کناره میگیریم!

واقعا الان برا من مساله ست که چرا اسم و رسم خواننده و بازیگر و... اینقدر برامون مهم شده؟ چرا به سبک هنر مدرن خیلی راحت به سلبریتی گری تن دادیم،سلبریتی گری ای که کلا خودشو داره با فلسفه ش تعریف میکنه، این گزاره داره خودشو به ما و فرهنگمون تحمیل میکنه که "من سلبریتی ام، پس هستم"...!

مگه ما حرف از "هنر متعهد" نمیزدیم؟ مگه ما محتوامحوری و جریان سازی فرهنگی رو دم ازش نمیزدیم؟ مگه بنا نبود از تز هنر برای هنر عبور کنیم؟ مگه...

الان که نگاه میکنیم گویا نه تنها این اتفاقات نیفتاده بلکه خیلی راحت داریم در قالب محبوبیت محوری و سلبریتی گرایی ادعای خنثی بودن هنر رو فریاد میکشیم...

فریادی که صرفا شعاره و واقعیتش اینه که اصلا اینجوری نمیتونه باشه ک هنر "جهت دار" نباشه.
هنر جهت داره چون داره حرف میزنه، چون زنده س، چون داره حرکت میکنه...

اصلا نمیتونه جهت نداشته باشه...

گناه تك تكتون گردن من اگر ذره اي نظرسنجي ها و تعداد رأي ها و فالورها برام مهم باشه! چه پارسال! چه امسال و چه صد سال ديگه!

چه جشنواره ي موسيقي بظاهر فجر!! و چه جشنواره ي موسيقي بظاهر مقاومت!!!

براي من يه چيز مهمه و همين باعث شده كه امروز به پشتوانه ي انقلابي كه سي و هفت سال ازش ميگذره و خونها براش ريخته شده! فرياد بزنم!

براي من يه چيز مهمه! و اين همون چيزيه كه انگار براي خیلیا مهم نيست!!!

#محتوا#عقيده و جهاد در راه اون.

يه روزي براي ما عار و ننگ بود كه واردات موسيقي لس آنجلسي داشته باشيم، اما امروزه افتخارمون اينه كه موسيقي خودمان رو صادر كرديم به قلب لس انجلس!!!

آيا فرقي هست بين آن موسيقي #لس_آنجلسي و اين موسيقي #تهرانجلسي؟؟؟

تكليفمون با ارشاد كه مشخصه! اما آهاي رسانه ي ملي!
رسانه اي كه رسانه ي همه هستي! حتي اوني كه يك ماه پيش روي صندليهاي من و تو نشسته بود و حالا روي صندليهاي تو! آفرين! اين خيلي خوبه!

براي همه مادري! اما براي ما...؟؟!!

اين چه تعامليه؟

كه روزهايي كه هيچكس جرأت خوندن از اصول انقلاب و اصول شهدا رو نداره، دهه فجر، روز قدس، جنگ غزه، انتخابات و ... و روزهايي كه همه ي آقايوني كه توی اعياد و روزاي گل و بلبل پيداشون ميشه بخاطر ترس از ريزش مخاطب تو هفتا سوراخ قايم ميشن نوبت استفاده از موسيقي ارزشي ميشه!
اما بعد از گذشت پنج سال! حتي يكبار در يكي از اعياد، و برنامه هاي آنچنانيتان جايي ندارد؟؟؟ اينها بماند حتي در سريالها و فيلمهايي كه مختص اين ژانر است هم اين موسيقي جايگاهي ندارد؟؟ و اينجا هم اتفاقا چون بحث سريال است و تعداد مخاطب بالا بازهم نصيب اين موسيقي جز "هيچ" نيست...
گفتم تكليف ارشاد و مجله ها و روزنامه ها بماند كه هركدام از سلبريتي ها دهها بار از روي جلدي به جلد ديگر ميروند و از سايتي به سايت ديگر!
خيليهايشان كه راديو جوان را دارند، "من و تو" را دارند، "بي بي سي فارسي" و "جم تي وي" و كليپ روي پي ام سي را دارند!!! ما چه كنيم كه فقط رسانه ي ملي را داريم و نداريم؟؟؟!!!
رسانه ي ملي تكليف خودش را مشخص كند! آيا با هنر جهت دار موافق است يا با هنر خنثي و سكولار؟؟؟ هنري كه حتي اگر از وطن هم بخواند حتي اپسيلوني بوي آرمان انقلاب و شهدا را نميدهد!!
اگر با هنر جهت دار موافق است پس بيايد جهت خودش را مشخص كند!! اگر ما داريم اشتباه ميكنم پدرانه بيايد بگويد!
اگر خط موسيقي ارزشي مشكل دارد پس چرا صداوسيما در مواقعيگذرا از آن حمايت ميكند و اگر اينگونه نيست چرا در بزنگاههاي مهمي آنرا تنها
ميگذارد؟؟؟
بيايد بگويد بلد نيستي جوري حرف بزني كه به هيچكس برنخورد و همه دوست داشته باشند!

و اگر نه! اگر داعيه دار اسلام ناب محمدي ص، اسلام مستضعفين و پابرهنه هاي تاريخ است پس اين رفتارها و اين موضعها ديگر چيست!

بله رسانه ي ملي است! مال همه است! ولي آيا نميبينيد اينهمه مردمي رو كه توي هر شهر، توي هر اجرا همه رو با حضور و تكرار آهنگها شگفت زده ميكنند؟؟؟
نيمبينيد اينهمه مردمي كه عاشقانه طرفدار موسيقي انقلابی اند؟ نميبينيد اينهمه مردمي كه آزادانه اعلام ميكنند از اين موسيقي چه تاثيرها كه نگرفته اند!!!
آقاي رسانه ي ملي!!! ملاكتان چيست؟؟؟
قرار بود "من و تو" را از مردم بگيريد و بجايش "من و تو" تحويلشان دهيد؟!

چرا خيلي چيزهايمان با آنور آبيها يكي شده است؟
حتي بعضا آهنگهايمان! گزينه هاي توي نظرسنجيهايمان با آنها يك سمت و سو را دارد؟
اگر رسانه اين روزها فقط دنبال فرم و مخاطب است! و در هنر همان سياستي را دنبال ميكند كه در فوتبال دنبال ميكند كه اين روزها حتي بين تيمهاي اروپايي هم نظرسنجي برگزار ميكند پس در موسيقي هم همين سياست را دنبال كند! و به گزينه هايش جاستين بي بر و ليدي گاگا را هم اضافه كند!

هيچكس منكر كار قوي و شاد و سرگرمي و دكور زيبا و حضور همه ي اقشار در رسانه ي ملي نيست!
اما آيا ما يك دهم هنرمندان و جامعه ي مخاطب تلويزيون هم نيستيم؟؟؟

وقتي همه ي شبكه ها اختيار و عنان كار براي نظرسنجي يك سال كار رسانه را در اختيار يك برنامه قرار ميدهند!
وقتي اين برنامه ادعا ميكند كه كارشناس دارد و كار دقيق و كارشناسي شده است كه حتي از شبكه هاي پنجگانه هم نه! كه از شبكه هاي ديگر هم كانديد دارد!
شما و كارشناسهايتان دو سال است نميبينيد اينهمه آهنگ و تيتراژ را؟ واقعا نميبينيد؟

من اين حرفهايم را به كجا ببرم؟ به مسئوليني كه حتي بعد از پنج سال با هيچكدامشان حتي يكبار سرميزي ننشسته ام كه از من حتي احوالپرسي كنند كه در اين پنج سال چه ميكني!؟؟ به مسئوليني كه حتي شماره ي شان را نداشتم كه امروز با آنها حرف بزنم؟؟؟؟؟
از اولش خدا بود و شما #ايستاده_ها... الان هم به شما حرفم را میزنم...
از یک چیز توی این ماجرا می ترسم، اون اینکه در آستانه پایان دهه چهارم انقلاب، قرار بر این بشه که امروز شاگردان آوینی داغ توقیف "خنجر و شقایق" ها و ترشرویی مدعیان "سازندگی" در برابر "روایت فتح" رو دوباره ببینن و خون دل بخورن...
داستان همون داستانه و جبهه همون جبهه ست...

ارسال نظرات