به گزارش خبرگزاری بسیج، محمد سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی یادداشتی با عنوان «چرا آمریکا تشنه امضای توافق است؟» را در اختیار فارس قرار داد.
متن این یادداشت به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
در مورد مذاکرات هستهای و قدمهای برداشته شده تاکنون فراوان سخن گفته شده، تحلیل ارائه شده و اظهارنظر گردیده است. ولی در مورد علت عطش آمریکا برای امضای یک توافق با ایران کمتر بحث شده است.
اجازه میخواهم در این مورد نکاتی را مطرح کنم شاید مورد توجه تحلیلگران و دولت و مذاکرهکنندگان قرار گیرد:
تمام اسناد، مدارک و اظهارات آمریکاییها و غربیها و بیانیههای آنها حکایت از دو فعل کلی دارد: یکی ایران تعهدات سنگین ارائه دهد و آنها تعهدات طولانی و شاید ابدی باشند و امکان نظارت و بازرسی نسبتاً مستقیم را برای آمریکا و غرب فراهم نماید.
دیگری آن است که تحریمهای اصلی برداشته نشود، تحریمی هم اگر برداشته شد تعلیقی باشد و قابل بازگشت سریع. مرور موضعگیریها و بیانیههای شرکای اصلی آمریکا و خود آمریکا نشان میدهد که اولاً آمریکا و غرب بدنبال نابودی زیرساختها، تأسیسات و تجهیزات هستهای ایران، بلافاصله پس از توافق و اعمال راستیآزمایی به معنای بررسی عمل انجام شده ایران هستند تا بعداً تصمیمی گرفته شود.
ثانیاً آمریکا حربه تحریم را چه بالفعل و چه بالقوه در دست داشته باشد و هر زمانی بدون درنگ بتواند اقدام کند. اگر مطالب مندرج در فکتشیت آمریکا صحیح باشد یا اگر این مطالب مورد توافق قرار گیرد، این به منظور رفتن ایران زیر چنگال خونین آمریکاست و این فکتشیت را باید "نکبتشیت" نامید.
عدم ارائه فکتشیت مکتوب ایرانی دغدغهها را چند برابر کرده است. خصوصاً که به نظر میرسد عامداً نوعی پنهانکاری و مخفیکاری در جریان است.
رسانههای استعماری به نوعی دولت ایران را شیفته امضای توافق معرفی میکنند، در حالی که طرف آمریکا و غرب را بیتمایل به امضا ترویج مینمایند. این نوع القای غلط و معکوس را حتی در لبخندها و اخمها میتوان به وضوح دید.
با کمی تأمل و تحلیل شرایط و دسترسی به اخبار موثق به سادگی میتوان نتیجه گرفت و نشان داد که آمریکا عاشق امضای توافق است. با هم نکات زیر را مرور میکنیم:
با امضای توافق طبق فکتشیت آمریکا، ظرف مدت حدود یک ماه تمام ذخایر، تأسیسات هستهای ایران نابود میشود و تجهیزات جمعآوری میشود. از آن زمان به بعد دیگر ایران صاحب امکانات و زیرساخت لازم نیست.
ایران اگر بخواهد بازگشت داشته باشد، با دو چالش اساسی روبروست: یکی زمان و هزینه و دیگری بازرسی. رساندن نطنز و فردو و اراک به حالت اول نیازمند چندین سال تلاش و هزینه شگفتانگیز است و تولید ذخایر به همین اندازه فعلی سالها زمان میخواهد، که برای ایران اصولاً غیر ممکن است.
در عین حال ایران با قدرت هستهای ضعیف شده تعهداتی را داده است که خودش امضاء کرده و امکان فعالیت بدون مجوز و بازگشت بدون مجوز را ندارد و عملاً بازرسیهای پیشرفته پذیرفته شده توسط ایران اجازه چنین کاری را به ایران نمیدهد.
با امضای این توافق آمریکا هیچ تعهد الزامآوری نداده است و اگر هم تعهدی آبکی بدهد، در این دنیای متکی بر زور آن را اجرا نمیکند. برداشتن و گذاشتن یک تحریم در دنیای امروز برای آمریکا حداکثر چند روز زمان میبرد.
لذا چه اتفاقی میافتد:
ایران ذخایر، زیرساختها، تأسیسات و تجهیزات را نابود یا جمعآوری میکند و آمریکا هم از نابودی و جمعآوری آنها مطمئن میشود. در این شرایط آمریکا صحبتی یا حرفی و بیانی از برداشتن تحریم میکند و ممکن است چند تحریم دست چندم را هم بردارد و حتی چندر غازی از پول بلوکه شده ایران را آزاد کند. ولی بلافاصله پس از نابودی ذخایر، زیرساختها، تأسیسات و تجهیزات ایران مجدداً همه تحریمها و تحریمهای جدید را به بهانههای مختلف مصوب و برقرار میکند.
توافق به هم میخورد، و آمریکا درخواست توافق جدیدتری میکند، و بازنده اصلی ایران میشود. ایران سرمایه لازم برای بازسازی و بازگشت هستهای را ندارد و اگر هم داشته باشد چندین سال طول میکشد تا به نقطه قبل از اجرای توافق برسد. در این مدت فشارهای دیگر و اقدامات جدیدتر اعمال میشود.
ملت ایران فقط میتواند آنگاه توافق را "بدتر از ترکمانچای" بنامند و بس. در این صورت حیثیت ایران در دنیا از بین رفته، عزت و آبروی ایران لکهدار شده و در عوض استکبار در موقعیت برتر قرار میگیرد. انگشتان همه به دهان میماند. دولت یازدهم هم شروع به حاشیهسازیهای جدید میکند و احتمالاً برای انحراف اذهان عمومی:
فرمان عدم اجرای اسلام به دستگاههای دیگری صادر میشود، وزرای فخیمه در بوق "پولهای کثیف" میدمند،
مشاوران شاذ رئیسجمهور از ضرورت حک شیر و خورشید روی پرچم ایران صحبت میکنند،
ابومشاغلهای دولت با تحقیر صنعت بومی فریاد میزنند که صنعت ایران "آبگوشت بزباشی" بیش نیست،
سیاستمداران دولتی سخن از "سیاست خارجی حافظ شیرازی" میگویند،
علی آقا در سریالهای استانی از "شکستن حصر" میگوید،
اون یکی علی آقا سریال جدید "جلسات غیرعلنی" میسازد، از به سقف خوردن " اعتدال" و "تدبیر" حکایتها روایت میشود،
به ادبیات مسئولین عبارات شاذ جدیدی به عبارات «کمسواد»، «بزدل»، «به
جهنم»، «تازه به دوران رسیده»، «بیقانون»، «بیدین»، «حسود»، «افراطی»،
«کاسب تحریم»، «بیشناسنامه»، «جیببر»، «دنیا ندیده»، «مستضعف فکری»،
«بیکارند، متوهماند، دین را نمیشناسند»، «خطای دید دارند»، «منتقدان
فاسد»، «عقبمانده»، «مخلوقات ترسو و لرزان»، و ... اضافه میشود،
و در نهایت همه دولتیان مشابه دو سال اخیر کل مشکلات را گردن دولت قبلی انداخته و پدر و مادر آنها را از قبر در آورده و فحشها نثارشان میکنند و بازخواست میکنند که چرا "مسکن مهر مزخرف" را ایجاد کردید و چرا «خود کفایی مزخرف» را فرهنگ نمودید؟، ولی ملت اذعان میکند که حق با دلواپسان بود.
پس ملاحظه میشود که: چون آمریکا نمیخواهد توافق را اجرا کند، امضای توافق هر چه باشد به نفع آمریکاست. آمریکا برای اجرا نکردن توافق مذاکره میکند.
صدها دلیل میتوان آورد که آمریکا قصدی برای اجرای مفاد توافقنامه (هر چه باشد) ندارد. ولی امضای آن صدها نفع و سود برای آمریکا دارد. تجربیات الجزایر، سعدآباد، کمپدیوید، لیبی و غیره همه حاکی از این ترفند ماهرانه آمریکاست.