خبرهای داغ:
به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها مصاحبه ای با مادرشهید جواد توسلی‌نیا انجام شد.
کد خبر: ۹۴۰۷۹۷۴
|
۲۷ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۹

مصاحبه ای با مادرشهید جواد توسلی‌نیا

به گزارش خبرگزاری بسیج گلستان؛ مادران شهدا، همواره به عنوان نماد‌های ایثار، گذشت و الگو‌های صبر برای سایر افراد جامعه محسوب می‌شوند. آن‌ها با تقدیم فرزندان خود اجازه ندادند تا دشمنان از موقعیت‌های موجود به نفع خود استفاده کنند. در روز وفات حضرت ام‌البنین و تکریم از مادران و همسران شهدا، گفت‌گویی با مادر بزرگوار شهید جواد توسلی‌نیا از شهرستان علی‌آبادکتول داشتیم تا با سیره این شهید عزیز آشنا شویم.

متن زیر گفت و گوی کامل با سرکار خانوم پلنگ نوده مادر بزرگوار شهید توسلی نیا می باشد:

*لطفا خودتون رو معرفی کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم بنده فاطمه پلنگ نوده هستم مادر شهید بزرگوار جواد توسلی‌نیا، دو پسر دیگر دارم که یکی از پسرانم در جوانی بر اثر تصادف فوت کردند و یک دختر دارم.

*از خصوصیات شهید عزیزتان برای ما بگویید.

این شهید دانش‌آموز، فرزند اول من بود که در زمان شهادت سیزده سال بیشتر نداشت. او یک قهرمانِ به تمام معنا، نترس، شجاع و در عین حال بسیار مهربان بود. یکی از بارزترین ویژگی‌های ایشان این است که احترام زیادی برای خانواده و بزرگان به ویژه برای مادر و پدرش قائل بود.

*از نظر شما چگونه می‌تواند سبک زندگی شهدا الگویی برای جوانان باشد؟

شهید یعنی شاهد و نظاره‌گر، شهدا شاهد اعمال و رفتار ما هستند؛ پس ما هم باید مراقب اعمال خود باشیم. باید ببینیم این شهدا با سن کم و درک بالا مثل این شهید سیزده ساله فهمیده، چگونه زندگی کردند و چه درس‌هایی به ما آموختند‌. به گفته رهبر بزرگوار ما همین پا برهنه‌ها انقلاب کردند، حال در عصر حاضر چقدر به سیره این پابرهنه‌ها توجه می‌شود؟ چه مقدار جوانان ما با زندگی این شهیدان مخلص و فهمیده آشنا هستند؟ من فقط از خدا درخواست دارم که خدایا ما را در قیامت شرمنده‌ این شهدا نکن.

*اگر خاطره‌ای از شهید به یاد دارید برای ما بفرمایید.

از آموزشی خدمت آمده بود، عازم جبهه بود. رفتم برای نماز صبح صداش کنم دیدم خواب است و هنوز هم که به سن تکلیف نرسیده دلم نیامد، نگاش کردم دیدم صورتش خیلی دانه زده و لاغر شده بود.
با طلوع آفتاب از خواب بیدار شد گفت: مامان چرا منو برای نماز صدا نکردی؟!
گفتم آمدم بالای سرت صدات کنم خواب بودی دلم نیومد. جواد آماده شد برای نماز که من رفتم پشت سرش بدون اینکه متوجه بشه برای اینکه گفتم ببینم جواد نمازش رو بلد هست یا نه؟!
دیدم جوری نماز خواند و با خدا عشق بازی کرد! که من همانجا دو دستی بر سر خود زدم و گفتم خدایا اینا کجا ما کجا؟ بله این‌ها برنده شدند و ما عقب ماندیم.
چگونه وارد جبهه شدند
وقتی که آماده شد برای رفتن به جبهه، پدرش یکم ناراضی بود و می‌گفت جواد هنوز خیلی کوچیکه و باید درسش رو بخونه.
وقتی با خودش صحبت کردم دیدم عین ابر بهار از چشماش اشک میریزه و گفت: مامان این یک تکلیفه!
من که حیران شده بودم گفتم: برو مادر خدانگهدارت، فقط هر جا رفتی پرچم دار امام حسین(علیه‌السلام) باش. برید و راه کربلا رو باز کنید و ما رو هم باخودتون ببرید.

*خبر شهادت فرزندتان را چگونه به شما دادند؟

وقتی خبر شهادتش رو برای من آوردند؛ من شب قبل خوابش رو دیدم. دیدم با همون لباس‌های بسیجی آمد گفت: مامان میخوای برای من مراسم بگیری؟ که از خواب بیدار شدم و صبح اون روز خبر شهادتش رو برای من آوردند.
رابطه شما با فرزندتان چگونه بود؟
انقدر او را دوس داشتم که هیچوقت نمی‌توانستم در مقابل خواسته‌هایش مثل درخواست رفتن به جبهه به او نه بگویم.
من افتخار میکنم که مادر شهیدم؛ مادر یک قهرمان به تمام معنا. تمام شهدا انتخاب شده بودند این‌ها زمینی نبودند بلکه آسمانی بودند و به آسمان هم برگشتند.

*وقتی دلتنگ شهید می‌شوید چه کار می‌کنید؟

عکسش رو می‌گیرم و باهاش حرف می‌زنم و فقط ازش می‌خواهم برای فرج هر چه زودتر امام زمان(عجل‌الله) دعا کند.

*بعنوان مادر شهید، انتظار شما از مردم چیست؟

من فقط آرزو دارم که جوانان سرزمینم هدایت شوند و از جوان‌ها می‌خواهم شهدا را یاد کنند و زندگی‌نامه آن‌ها را بخوانند و ببینند مردم در زمان انقلاب چه زحمت‌هایی کشیدند تا جمهوری اسلامی و انقلابی پا برجا بماند و بدانند اگر در راس همه کارها و هدف‌های خودشان رضایت خدا و فرامین اسلام باشد قطعا گمراه نمی‌شوند.

*سخن آخر شما:

خدا بعد از جوادم خدا پسر دیگری به من داد. خواب دیدم که به من گفتند خدا به شما یک اولاد دیگه میده که اسمش هم جواد هست. بیاد شهیدم، اسم این پسرم رو هم جواد گذاشتم. این هم همان مهربانی‌های شهید رو داشت انقدر بزرگوار و مهربان بود که فکر نمی‌کنم حتی یک مورچه زیر پای ایشون آزار دیده باشه! اما این پسرم هم در سن ۲۶ سالگی تصادف کرد.
اما من راضی هستم به رضای خدا و بخاطر تمام نعمت‌هایش شاکرم و فقط از خدا می‌خواهم که من رو شرمنده شهیدان قرار ندهد.

انتهای پیام/

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها