تجربه گذشته انقلاب در طول دوران (آزادسازی گروگانها، جنگ تحمیلی، مبارزه با منافقان، پذیرش قطعنامه، همراهی با نظام سلطه در یازده سپتامبر و همین اقدام اخیر برجام) گویای باطل بودن این مسیر است.
کد خبر: ۸۸۲۴۳۶۹
|
۲۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۰
به گزارش سرویس بسیج فرهنگیان خبرگزاری بسیج، اساس انقلاب مردم ایران، بر اسلام و قرآن بود و هدفش این بود که دین را به زندگی مردم و اداره جامعه وارد کند و بر اساس اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله، زمینه رشد و تعالی برای آحاد جامعه فراهم شود.

به رغم دستاوردهای بزرگی که انقلاب اسلامی داشته است، مجموع عملکرد مسئولان و نخبگان، اقدامات ضدانقلاب و دشمنی دشمنان خارجی توأمان، شرایطی را به وجود آورد تا اکنون، بعد از سی و هشت سال از عمر انقلاب، هنوز اهداف زیادی از آن محقق نشود و این امکان برای فرصت طلبان و غرب زدگان فراهم شود که بتوانند با تکیه بر خواسته های به حق مردم، در اموری اصول و مبانی انقلاب را به چالش بکشند و ناکارآمدی های ایجاد شده به دست خود و وابستگان شان را بهانه ای برای ناکارآمدی انقلاب اسلامی جلوه دهند و آن را دلیلی بر اشتباه بودن راه انقلاب به جلوه دهند.

این روزها، یکی از مسائلی که توسط همین عده مطرح می شود و دقیقاً بر همین بستر خودساخته شان سوار است، این است که به خاطر پافشاری بر ارزشهاست که نتوانسته ایم مشکلات کشور را حل نمائیم؛ لذا اگر از اصول و ارزشها قدری کوتاه بیائیم و با جامعه جهانی - منظورشان همان نظام سلطه است - تعامل کنیم، سبب گشایش می شود و پیشرفت دنیای مردم را به وجود می آورد و مردم می توانند بهتر زندگی کنند و در شرایط بهتر، آخرت مناسب تری برای خود رقم بزنند. این عده اصرار دارند که راه پیشرفت جامعه کوتاه آمدن از ارزش ها و تغییر استراتژی است پس بیش از این بر اصول خود پافشاری نکنیم، از مقاومت خود بکاهیم و جاهایی نرمش نشان دهیم تا اعتماد نظام استکباری جلب شود.

برای پاسخ به این ادعا باید ابتدا به چند مسئله کلیدی پرداخت:

اولاً، مگر نباید یک مسلمان برای هر حرف و عمل خود مبنای شرعی داشته باشد و مگر قرار نیست وقتی کسی ادعای اسلامی بودن می کند در هر کار و تصمیمی که می خواهد بگیرد به دین رجوع کند و با مراجعه به مبانی شرعی، مشروعیت حرف و عمل خود را بیابد؟ بررسی «مشروعیت کوتاه آمدن در مقابل دشمن» کمترین کاری است که یک مسلمان باید بر اساس آموزه های دین انجام دهد که آیا مجاز به انجام چنین کاری هست یا خیر؟ اگر شرع به او مجوزی می دهد کجاهاست و به چه صورت می توان چرخش و یا نرمش بخرج داد؟ چه کسی مجاز به تشخیص و تعیین تکلیف است و ...؟

ثانیاً، تجربه گذشته از چه چیزی حکایت می کند، آیا جاهایی که به هر دلیل کوتاه آمدیم و مسیر تعامل با دشمن را در پیش گرفتیم، نتیجه دلخواه حاصل شد و یا بر عکس دشمن جری تر شد و طمع او افزایش پیدا کرد؟!

ثالثاً، تجربه دیگر کشورها چه حکایتی دارد؟ آیا کشورهایی که در مقابل نظام استکباری نرمش نشان داده و با آنها همراهی می کنند، به پیشرفت  و آبادانی واقعی رسیده اند یا آنکه نرمش، زمینه وابستگی و دخالت هر چه بیشتر نظام استکباری در سرنوشت شان شده و از آنها، کشوری تابع پدید آورده که نه امکان پیشرفت دارند و نه امکان مقاومت و مخالفت و ...

رابعاً، حد یقف و خط پایان انتظارات نظام استکباری از ما کجاست؟ کی استکبار از یک دولت و مردم مسلمان راضی می شود؟ چقدر کوتاه بیاییم او رضایت می دهد؟!

پاسخ این سوالات و سوالات مشابه به گونه است که به حکم عقل و منطق، حکایت از «غلط بودن نظریه کوتاه آمدن و راه تعامل با نظام استکباری» دارد. زیرا؛

دین ما اسلام و مکتب ما قرآن که تعیین کننده ماهیت انقلاب است و مبنای همه تصمیم گیریهای ماست، به ما چنین اجازه ای نمی دهد که در مقابل ظلم و ظالم تسلیم شویم (لاتَظلِمونَ و تُظلَمون) و اگر جایی بنا به مصالحی مجاز به تغییر تاکتیک (نه استراتژیک)باشیم، تشخیص آن بر عهده هر کسی نیست، نظام اسلامی، نظامی ولایی است و این از وظایف و مسئولیتهای امام المسلمین است.
تجربه گذشته انقلاب در طول دوران (آزادسازی گروگانها، جنگ تحمیلی، مبارزه با منافقان، پذیرش قطعنامه، همراهی با نظام سلطه در یازده سپتامبر و همین اقدام اخیر برجام) گویای باطل بودن این مسیر است و اگر تجربه قبل از انقلاب و سرسپردگی حاکمان رژیم طاغوت به استکبار جهانی را به این تجربه اضافه کنیم و در نظر داشته باشیم که در آن دوران ما تا جایی کوتاه آمده بودیم که حق توحش به آنها میدادیم و آنها دهها هزار مستشار در ایران داشتند و حتی ما با هزینه خودمان مفتخر به ژاندارمی منطقه برای آنها بودیم و ... اما باز هم سهمی از پیشرفت و آبادانی نداشتیم.
تجربه دیگر کشورها، هم کشورهای همسایه ما و هم کشورهای همسایه نظام استکبار، خلاف این ادعا را ثابت می کند و نشان می دهد که آنها نیز با وجود محو شدن در نظام سلطه و دست برداشتن از همه آرمانها و اهداف خود به چیزی دست پیدا نکرده اند. ترکیه، مصر، عربستان، اردن و حتی عراق و افغانستان که تحت اشغال نظام سلطه اند، نمونه کشورهای اسلامی هستند که بعد از سالها امتیازدهی به استکبار، نه تنها از پیشرفت بی نصیب اند بلکه امنیت و آرامش نیز ندارند و نظام سلطه فقط در حد بخور و نمیر شرایطی را برای آنها بوجود آورده تا منافع استکباری خود را تامین کند.
از همه مهمتر پاسخ به حد انتظار نظام سلطه است. به راستی، اگر ایران اسلامی کوتاه بیاید، این کوتاه آمدن تا کجا باید تداوم پیدا کند؟ چه زمانی و در چه مرحله ای ما می توانیم اطمینان پیدا کنیم که دیگر دشمنان از ما راضی شده اند و ما می توانیم از اهداف و آرمانهای خود بگوئیم به گونه ای که دیگر تعرضی از ناحیه آنها نداشته باشیم؟ آنها که از خوی استکباری خویش کوتاه نخواهند آمد زیرا درندگی گرگ جزء ذات اوست؛ آیا به کمتر از عدول از اسلام و باقی ماندن فقط نام مسلمانی برای ایران و ایرانی راضی می شوند؟

پس نتیجه ای که می توان گرفت این است که: اسلام به عنوان یک دین الهی با سلطه یک گروه از بشر بر دیگران مخالف است و اجازه نمی دهد سلطه گران با زر و زور و تزویر برای تأمین منافع خود به دیگران ظلم کنند، از این رو، متاسفانه دشمن ما دشمنِ اسلام است و هستی خودشان را در نبود اسلام می دانند، نه کمتر از آن و اسلام ناب را مساوی با نابودی خودشان می شناسند و حاضر به پذیرش آن نیستند. بنابراین، هر اندازه کوتاه بیائیم تغییری در مسئله حاصل نمی شود مگر آنکه دست از اسلام برداریم.

این واقعیت، هم در مبانی اعتقادی و کلام اسلام و قرآن و ائمه معصومین علیهم السلام آمده و هم تجربه عملی آن را ثابت کرده است، لذا کوتاه آمدن از اصول و ارزشها، راهی است تجربه شده و بی حاصل؛ در نتیجه به غیر از ایستادگی و مقاومت، راه دیگری باقی نمی گذارد.

تاریخ نشان داده است و در طول سالهای انقلاب اسلامی بارها این مسئله محک خورده که هر گاه به ارزشها و اهداف متعالی خود پایبند مانده ایم و برای تحقق آنها مقاومت نشان داده ایم، استکبار را به زانو درآورده ایم. قرآن کریم هم همین مسیر را نشان می دهد و بر آن تاکید دارد «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا، تتنزل علیهم الملائکه أن لاتخافوا و لاتحزنوا و أبشروا بالجنه التی کنتم توعدون»

از این رو در یک چنین شرایطی که انقلاب توانسته 38 سال در مقابل استکبار بایستد و قدمی به عقب بر نگردد، جنگ هشت ساله را با سرافرازی پشت سر گذاشته، جنگ فرهنگی را تجربه کرده، جنگ اقتصادی و نرم را تحمل کرده، خونهای پاکی را نثار نموده و پیشرفت های غیرقابل انکاری را نیز حاصل کرده و توانسته ثباتی در منطقه حاصل نماید و امیدی برای همه آزادی خواهان جهان باشد و به لحاظ معنوی و حتی مادی، حامی و مدافع مظلومان عالم شده است، در این شرایط درس آموزی از تاریخ، درس آموزی از سرنوشت دیگران، رجوع به مبانی اعتقادی و ایمانی اسلام و اعتماد نکردن دیگرباره به دشمنان، گول نخوردن بیش از این، اعتماد حقیقی به کشور و ملت خودمان و در راس آنها اعتماد و اطمینان به رهبر حکیم و فرزانه انقلاب و حرکت در پشت سر ایشان و ایمان قلبی به راه انقلاب و پیروی عملی از فرامین و دستورات ایشان و حفظ و حدت و یکپارچگی جامعه، پرکردن شکاف بوجود آمده در جامعه و گوش نکردن به صداهای نفاق آلود و عده ای سرسپرده به ظاهر روشن فکر در این زمینه است که می تواند باعث شود تا تجربه را دوباره تجربه نکنیم و بار دیگر به استکبار و عوامل وابسته آن اعتماد ننمائیم تا دوباره خسارت به بار نیاید.

 


 
ارسال نظرات