خبرهای داغ:
اظهارات رئیس دولت اصلاحات در حمایت از نظام تنها یک هفته پس از آنکه حاکمیت را به سرکوب اعتراضات متهم کرده بود مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت و این چرخش 180 درجه‌ای موجب تعجب شد.
کد خبر: ۹۱۹۷۲۷۳
|
۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، اظهارات رئیس دولت اصلاحات در حمایت از نظام تنها یک هفته پس از آنکه حاکمیت را به سرکوب اعتراضات متهم کرده بود مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت و این چرخش 180 درجه‌ای هم موجب تعجب شد و هم... . درباره اینکه چرا محمد خاتمی ناگهان تند می‌شود و ناگهان باز می‌گردد نکات مهمی وجود دارد که برخی از آنها را ذکر می‌کنیم.

 


۱ . اقدام ناگهانی دولت در افزایش نرخ بنزین، در کنار انتقادها و اعتراضات زیادی که در پی داشت، برخی را هم به این نقطه رساند که یحتمل تداوم کشور به مویی بند است و می‌شود کار را تمام کرد. اگر این جماعت را درون دایره کسانی که با انقلاب ضدیت دارند، تعریف کنیم، حتما بیانیه میرحسین موسوی نماد مهمی برای شناخت آنها به حساب می‌آید و در کنار آن سلطنت‌طلبان و منافقانی که در خیابان حضور داشتند و دست به تخریب و حتی جرح و قتل هم زدند نمادهای دیگر. صرفا به‌منظور یادآوری اینکه میرحسین موسوی در بیانیه اخیر خود نتیجه مواجهه نیروهای انتظامی کشور با تروریست‌های مسلح و آشوبگرانی که درصدد ضربه زدن نقاط استراتژیک شهرهای مختلف ازجمله سیلوهای چندهزار تنی ارزاق عمومی بودند را با کشتار انقلابیون در 17شهریور 57 به دست رژیم طاغوت یکی دانست و مدعی شد که سرنوشت هر دو مشابه است.

۲. از بعد سیاسی، با فاصله نه‌چندان زیادی از نقطه‌ای که میرحسین موسوی امروز در آنجا ایستاده، کسانی قرار دارند که از یک نظر با عنوان اپوزیسیون شناخته می‌شوند و از یک‌سو در تعریف‌هایی که با تساهل همراه شده، با تگ منتقدان رادیکال قابل شناسایی هستند. بیانیه 77 نفره که به امضای افرادی چون مصطفی تاج‌زاده رسیده بود نمونه‌ای از این اقدام است. آنها در این بیانیه مشابه همانی که میرحسین موسوی گفته بود را بیان کردند و نوشتند: «شلیک بی‌محابای تفنگی که از محل بیت‌المال برای دفاع از مردم فراهم شده به ‌سوی شهروندان عادی و غیرمسلح که برای ابراز اعتراض یا خشم خود به خیابان آمده‌اند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیرقابل توجیه و جنایتی است که قانون و دستگاه قضا نباید حتی لحظه‌ای در تعقیب بانیان، آمران و عاملان آن تعلل کند.»

۳ . در این میان نمونه سوم و حتما مهم‌تری از دو بیانیه قبلی، وجود دارد که خبر آن چندی پیش منتشر شد. محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در اظهاراتی که درباره اغتشاشات آبان‌ماه منتشر شد، با اشاره به مواجهه نیروهای انتظامی با اغتشاش‌گران به جای آنکه از تمامیت ارضی، امنیت و آرامش کشور دفاع کند، نظام را به سرکوب اعتراضات متهم کرد و گفت: «آنچه اینک قابل ذکر است اینکه: «هیچ حکومتی حق ندارد در مواجهه با معترضان به خشونت و سرکوب متوسل شود.»
تندی محمد خاتمی و صدور بیانیه‌ای رادیکال از جهات مختلف قابل بررسی بود، اینکه او می‌خواهد خود را آلترناتیو نظام قرار دهد یا اینکه از وضع موجود و حمایت پیشین از دولت حسن روحانی تا جایی که ممکن است دور شود و... . اما به هر حال تحلیل‌ها هرچه بود، در نتیجه تاثیری نداشت و رئیس دولت اصلاحات با آن صحبت‌ها دوباره فاصله خود با نظام و حاکمیت را بیشتر کرد و مانند سال 88 تا جایی که در دایره نظام حضور نداشته باشد پیش رفت. همین هم بود که البته با انتقادها و واکنش‌های زیادی حتی در میان حامیان خود مواجه شد و خیلی‌ها نه‌تنها از او حمایت نکردند که آنچه در جریان انتخابات سال 90 گذشته بود را به وی یادآوری کردند و گفتند تندی سال 88 بالاجبار رای دادن سال 90 از روستایی در نزدیکی دماوند را به دنبال دارد و نهایتا هم باعث خواهد شد برای بازگشت جریان اصلاحات به حاکمیت و مجموعه دولت و مجلس، اصلاح‌طلبان از گزینه‌های واسطه استفاده کنند. اتفاق سال 92، جایی که اصلاح‌طلبان مجبور شدند با محوریت محمد خاتمی زیر عبای حسن روحانی جمع شوند و از وی که نه اصلاح‌طلب بود و نه به آرمان‌های اصلاح‌طلبی اعتقاد داشت و حتی در وقایعی مانند اتفاقات تیرماه 78 در نقطه مقابل آنها ایستاده بود، حمایت کنند، تاییدکننده همین مساله است و گویای اینکه یک حرکت تند و رادیکال مثل آنچه در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم گذشت تا کجا می‌تواند بخشی از فعالان سیاسی را منفعل سازد.

۴. درباره چرایی حرف‌های چهارشنبه گذشته محمد خاتمی می‌توان به چند نکته مهم اشاره کرد.اولا وقتی حرف‌های رادیکال رئیس دولت اصلاحات منتشر شد، واکنش‌های سیاسیون حتی اصلاح‌طلبان و بیشتر از آن فعالان فضای مجازی نه‌تنها رنگ‌وبویی از همراهی نداشت که برخی حتی این نوع مواجهه با نظام را منتهی به خیابان بن‌بستی توصیف کردند که باعث انسداد سیاسی اصلاح‌طلبان و دوری دوباره آنها از نقش‌آفرینی فعال در میدان سیاست می‌شود. پس در وهله اول مرزبندی مشخص کارگزارانی‌ها و برخی دیگر از اصلاح‌طلبان در علن و در خفا با محمد خاتمی عاملی شد بر اینکه او در مسیر حرکت خود تجدیدنظر کند. در وهله دوم؛ اما عدم تاثیرپذیری حاکمیت نسبت به این اظهارنظر، دلیل گردش خاتمی به حساب می‌آید. از آنجایی که خاتمی و دوستانش گمان می‌کردند کشور با ضعف جدی مواجه شده و لذا هنگامه امتیازگیری فرا رسیده است، وقتی دیدند که چنین خبری نیست و ادامه تندروی تنها باعث تکرار انتخابات مجلس در سال 90 و دوری حداکثری جریان اصلاحات از صندلی‌های بهارستان خواهد شد، در مسیر حرکتی خود تجدیدنظر کردند و رئیس دولت اصلاحات نسبت به اصلاح اظهارات قبلی خود اقدام کرد.سومین مساله همان چسبندگی سفت و سخت خاتمی به دولتی است که با حمایت اصلاح‌طلبان روی کار آمده است. خاتمی و نزدیکانش به خوبی می‌دانند مردم کارنامه روحانی را به پای اصلاح‌طلبان هم می‌نویسند و به این سادگی‌ها نمی‌توان کاری کرد که مردم تمایزی میان این دو قائل شوند. همین ماجرا هم باعث شده تا رئیس دولت اصلاحات و دیگر فعالان سیاسی اعتراف کنند «تکرار می‌کنم» دیگر جوابگو نیست و نمی‌تواند به حمایت حداکثری بدنه اجتماعی جریان اصلاحات از تصمیمات راس این جریان منجر شود. از این منظر باید یکی دیگر از دلایل دوربرگردان خاتمی را تضعیف پایگاه اجتماعی وی پس از ناکامی دولت روحانی و فراکسیون امید در عمل به وعده‌هایشان دانست. شکست برجام، بازگشت همه تحریم‌ها و تشدید مشکلات اقتصادی در نتیجه بی‌توجهی به ظرفیت‌های داخلی و چندین و چند مساله دیگر همگی ازجمله دلایلی هستند که دیگر اجازه نمی‌دهد مردم به مسیرهای معرفی شده از سوی خاتمی اعتماد کنند و با او همراه شوند.چهارمین نکته را باید ایستادگی بخشی از فعالان اصلاح‌طلب حاضر در قدرت با مسیر رادیکال خاتمی دانست. طبیعی است آنهایی که با ظهور دولت روحانی و ایضا مجلس دهم توانسته‌اند وارد بازی قدرت شوند، حالا دیگر حاضر نیستند با دست فرمان خاتمی به سادگی میدان را رها کنند و به حاشیه بروند. ثبت‌نام گسترده اعضای فراکسیون امید در انتخابات مجلس اتفاقا در همین بحث می‌گنجد و نشان می‌دهد که چسبندگی اصلاح‌طلبان نسبت به قدرت تا چه میزان افزایش یافته است. این مساله هم وجه دیگر ماجراست و قاعدتا توضیح می‌دهد که اگر خاتمی به مسیر خود ادامه می‌داد ممکن بود بخشی از فعالان این جریان مسیر خود را جدا کرده و در نتیجه او و تصمیماتش بیشتر از گذشته تضعیف و بی‌خاصیت شوند.

  بخشی از سخنان اخیر رئیس دولت اصلاحات

   یک جریان می‌گوید برای داشتن جمهوریت باید اسلامیت که امری کهنه است را کنار بگذاریم و سنت را نابود کنیم و یک عده هم می‌گویند اسلام با جمهوریت سازگار نیست و برای ماندن اسلام، باید جمهوریت و مردم‌سالاری و آزادی از بین برود درحالی‌که انقلاب ما بر جمهوری اسلامی تاکید می‌کند.

   جایگاه رهبری به‌عنوان شخص اول مملکت در قانون اساسی کاملا مشخص است که باید آن را ارج نهاد و این جایگاه سبب می‌شود در پیشامدهای ناگوار ناگهانی، کشور از بحران به در آید؛ البته این به معنای این نیست که نهادهای قانونی تعطیل شوند و کار خود را انجام ندهند. در همین مورد اخیر، دولت باید بسیار سپاسگزار رهبری باشد که با موضع‌گیری خود امواج مخرب سازمان داده شده علیه دولت و ملت را به محاق بردند.

   حالا دولت به اینجا رسیده است، من اگر جای شما بودم حتما الان بنزین را گران نمی‌کردم، بلکه می‌بردم در بودجه تا بحث و بررسی شود و اگر تصویب می‌شد، انجام می‌دادم. در این موقعیت چرا لقمه را دور سر می‌چرخانند؟ شما می‌خواهید این پول را بگیرید و به هر حال تورم و گرانی ایجاد خواهد شد و دوباره پول را به مردم برگردانید، خب! می‌گفتید سوبسید فعلا بماند؛ اگر هم چاره‌ای نبود و حتما لازم بود گران شود، لااقل یک اطلاع‌رسانی درست و یکی، دو هفته بحث و صحبت می‌کردید و قبل از اجرای این کار، اولین سهمیه محرومان را به حساب‌شان می‌ریختید و بعد این کار را می‌کردید. این شاید التهاب‌ها را خیلی کمتر می‌کرد.

   در این موقعیتی که هستیم، موقعیت خوبی است؛ هم سیاست مقاومت و هم سیاست بازدارندگی جواب داده است، یعنی ترامپ فکر می‌کرد که سر ۶ماه ایران یا ساقط یا تسلیم می‌شود اما نشد. خیلی کار مشکلی بود که مردم و دولت مقاومت کردند و خیلی رنج کشیدند اما ایستادند. گرچه مشکلات زیاد بود ولی این مقاومت نتیجه داد. مهم این است که چگونه باید از این فرصت و موقعیت استفاده کرد.

   در دوره جدید، رئیس محترم قوه قضائیه رویکردهای امیدبخشی در زمینه نحوه برخورد با جرائم سیاسی یا عفو محکومان امنیتی، سیاسی و مطبوعاتی داشته‌اند که جای سپاس دارد. این نخستین‌بار است که این حرکت خوب هرچند کوچک انجام می‌گیرد، درحالی‌که سلف ایشان اصلا منکر وجود مجرمان سیاسی بودند. امیدواریم این حرکت گسترده‌تر و مداوم باشد که سبب اعتمادسازی بین طبقات فعال جامعه و حکومت می‌شود و امیدواریم در همین جریان اخیر کار را به دست قضات شریف عادل و مستقل که کم ‌هم نیستند، بسپارند تا امید به عدالت در دل مردم بیشتر شود.

خاتمی و واهمه عبور از خاتمی

اظهارات تند خاتمی و متهم‌کردن نظام به سرکوب و خشونت در مواجهه با معترضان که به‌منزله عبور از حاکمیت تلقی می‌شد، اصلاح‌طلبان را در حدفاصل سه ماه مانده به انتخابات در وضعیتی دشوار قرار می‌داد. وضعیتی که با بیانیه میرحسین موسوی سخت‌تر هم شد و نوعی بن‌بست را برای آنها پدید آورد. اصلاح‌طلبان یک هفته مانده به ثبت‌نام برای انتخابات مجلس نه امکانی برای پیوستن به موسوی و خاتمی و عبور از ساختار داشتند و نه به‌واسطه ملاحظات مربوط به بدنه اجتماعی قادر به اعلام برائت از این سطح از رادیکالیسم بودند.آوار رادیکالیسم یک‌بار 10 سال پیش بر سر اصلاح‌طلبان خراب شده بود و آنها را تا مدت‌ها از گردونه قدرت خارج کرده بود.

همین باعث می‌شد تا طیف‌های مختلف این جریان مواضع رهبران‌شان را در سکوتی آمیخته به انفعال نظاره‌گر باشند و از بسط این ادبیات پرهیز کنند.در این میان مردان تکنوکرات سپهر سیاست ایران، خیلی زود ترجیح دادند حساب خود را از حساب هرگونه اکت رادیکال سوا سازند و خود را همچنان در ساختار تعریف کنند. بر این اساس روزنامه سازندگی ارگان رسمی حزب کارگزاران در یادداشتی به قلم محمد قوچانی خیلی روشن و صریح با آنچه خاتمی گفته بود، مرزبندی کرد و با تعابیری صریح یادآور شد درون نظام خواهد ماند.آن طور که قوچانی متوجه شده بود صدور بیانیه‌ها و شیوع تحلیل‌های «انفرادی» و«غیر تشکیلاتی» و حتی «ضد گفتمانی» از جانب برخی «رجال منفرد» که حتی «سابقه موثر اصلاح‌طلبی» دارند به تشتت آرا و اختلاف در جبهه اصلاحات می‌افزاید.در این یادداشت ضمن تاکید بر مرزبندی میان اصلاح‌طلبی با محافظه‌کاری و رادیکالیسم، تصریح شده بود «تعامل با حاکمیت و ضرورت انجام اصلاحات از طریق مشارکت یک اصل اصلاح‌طلبانه است» و «تضعیف نهاد دولت و کلیت حاکمیت به‌عنوان حافظ تمامیت ارضی ایران با اهداف اصلاحات تضاد و تناقض دارد».

قوچانی بر پایه همین استدلال‌ها و استدلال‌هایی از این دست، یادآور شده بود راهبرد پیش‌روی این جریان اصلاح اصلاح‌طلبی است و اینک زمان بازگشت به اصلاحات فرا رسیده است؛ بازگشتی که گویا برای آن گریزی از عبور از اصلاح‌طلبان نیست.کارگزاران که به‌نظر می‌رسد در این گیر و دار، فضا را برای تسویه‌حساب درون‌جناحی از هر زمان دیگری مناسب‌تر دیده، ساختار اصلاح‌طلبی را به‌شدت الیگارشیک، اندک‌سالار، پدرسالار و سلسله‌مراتبی که در آن احزاب اصلاح‌طلب وزن جدی ندارند و تابع اشخاص هستند، تلقی می‌کند و با اشاره به بیانیه اخیر 77 فعال سیاسی اصلاح‌طلب اعلام می‌کند در این جریان، برخی رجال اصلاح‌طلب با وجود برخورداری از احزاب حامی خود، یک‌نفره تحلیل می‌کنند و خود را فراتر از احزاب می‌دانند.

نگارنده البته ترجیح می‌دهد برخلاف کرباسچی که چندی پیش تصریح کرده بود خاتمی رهبر اصلاحات نیست، همین قدر سربسته سخن بگوید و به ضمیر مخاطب اصلی نوشته‌هایش اشاره مستقیمی نداشته باشد و مثلا از این سوال عبور کند که مقصودش از «تحلیل‌های غیرتشکیلاتی رجال منفرد و موثر اصلاح‌طلب» چیست یا جایگاه نیروهایی چون خاتمی، موسوی و کروبی در میان این رجال چیست؟ اما تاکید او بر عبور از آنها در شرایطی که اصلاح‌طلبان بر سر یک دوراهی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند خیلی چیزها را روشن می‌کند.خاتمی خیلی خوب می‌دانست که اگر با همین دست‌فرمان ادامه دهد احتمالا در روزهای آینده خیلی‌های دیگر هم که ازقضا طعم کیک چرب و شیرین قدرت را چشیده‌اند، دست به قلم خواهند شد و بار دیگر از «عبور و مرور» خواهند نوشت و به بیان دقیق‌تر سکوت بهت‌آمیز شکل‌گرفته به‌سرعت جایش را به تقویت ادبیات کارگزاران در محیط سیاسی خواهد داد. اظهارات محمدعلی وکیلی، عضو هیات‌رئیسه فراکسیون امید مبنی‌بر اینکه بیانیه خاتمی و موسوی بیش از مشروعیت‌بخشی به اعتراضات و حمایت از معترضان، بر لبه رادیکال اعتراضات متمرکز بود و تشبیه نظام اسلامی به رژیم گذشته ظلم و اجحاف است را در همین فضا می‌توان ارزیابی کرد. همین انگاره بود که خیلی زود جمع‌بندی رئیس دولت اصلاحات را تغییر داد و تغییری 180 درجه‌ای را در مواضع او رقم زد.

یک تجربه تلخ

مجموعه اظهارات خاتمی در جمعی از فعالان سیاسی، بیانیه موسوی، نامه 77فعال اصلاح‌طلب و بیانیه کروبی در صورت قالب شدن بر کلیت جریان اصلاح‌طلب، این جریان را بیش از هر چیز در موقعیتی قرار می‌داد که در سال‌های بعد از انتخابات 88 تجربه‌اش کرده بود. تجربه تلخ و البته پرهزینه‌ای که از جهات مختلف راه را بر کنش‌های سیاسی درون ساختار مسدود کرد.این جریان یک‌بار در حوادث ناظر به انتخابات ریاست‌جمهوری دهم مسیر رادیکالیسم را تا انتها پیموده بود. مسیری که جدا از محدودیت احزاب و برخوردهای قضایی و امنیتی صورت‌گرفته با نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب اساسا سیاست‌ورزی این جریان در انتخابات‌های بعدی را نیز دچار اختلال کرد.  در نخستین انتخابات بعد از 88 بسیاری از نیروهای نام و نشان‌دار اصلاح‌طلب به واسطه اتفاقات دو سال قبل همچنان در زندان به سر می‌بردند.

برای برخی دیگر نیز به واسطه رفتارهای رادیکال و عبور از خطوط قرمز نظیر زدن اتهام تقلب امکانی برای عبور از فیلترهای نظارتی شورای نگهبان وجود نداشت.  این وضعیت پیچیده اگر چه ابتدا اصلاح‌طلبان را به اتکای گروگیری مشارکت عمومی، به صرافت شرط و شروط‌گذاری برای کشور درخصوص تایید صلاحیت‌ها و رونمایی از استراتژی مشارکت مشروط – مشارکت به شرط امکان حضور حداکثری- انداخت اما نتیجه این استراتژی چیزی نبود که آنها انتظارش را داشتند و در شرایطی که شورای نگهبان حاضر به دادن باج انتخاباتی به این جریان نشد، اصلاح‌طلبان انتخابات مجلس نهم را به صورت چراغ‌خاموش تحریم کردند. تحریمی که در خلال آن اعلام شد نیروهای این جریان به صورت انفرادی و نه لیستی در انتخابات حضور خواهند یافت و رأی خواهند داد.

با این حال و در شرایطی که رقابت مرکزی میان یاران آیت‌الله مصباح‌یزدی و آیت‌الله مهدوی‌کنی صورت‌بندی می‌شد و خیلی‌ها تصور می‌کردند بدنه اجتماعی اصلاحات با انتخابات قهر کرده، خاتمی ترجیح دادبر خلاف گفته‌های پیشینش در روستایی دور افتاده در حوزه انتخابیه شهرستان دماوند به دور از چشم خبرنگاران در انتخابات شرکت کند تا همچنان در معادلات سیاسی درون ساختار تعریف شود؛  اقدامی که بیش از هرچیز اعلام پایبندی به نظام تلقی می‌شد و اگر چه همان ایام انتقادهای زیادی را در بدنه این جریان به دنبال داشت، اما بعدها مورد تقدیر واقع شد و خیلی‌ها آن را کنشی نجات‌بخش برای اصلاح‌طلبان قلمداد کردند. با بالا گرفتن انتقادها، خاتمی در بیانیه‌ای اعلام کرد که هدفش از رای دادن «نگاه‌داشت روزنه‌های اصلاح‌طلبی» و «دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی» بوده و برای «آشتی ملی» و «اسیر نماندن در گذشته» دست به چنین کاری زده است.

او در حالی فرمان عبور از گذشته و آشتی صادر می‌کرد که کنش سیاسی موسوی و بسیاری از اصلاح‌طلبان رادیکال در دو سال قبل از آن، اصلاح‌طلبی را تا پرتگاه خروج از نظام برده بود و خیلی‌ها چشم‌انداز روشنی برای این قهر سیاسی متصور نبودند.رئیس دولت اصلاحات خیلی خوب می‌دانست که در صورت ادامه روندی که از 88 آغاز شده، نه از تاک اصلاحات نشانی خواهد ماند و نه از تاک‌نشان. خاتمی با توجه به واقعیت‌های اجتماعی و ماهیت منطقه‌ای و بخشی انتخابات مجلس که تا حد زیادی متأثر از رقابت‌های قومی و محلی است، به این نکته هم به اندازه کافی واقف بود که تحریم او و رفقا تاثیر معناداری در افت مشارکت نخواهد داشت و در همین انتخابات نیز به‌رغم غیبت اصلاح‌طلبان دست‌کم 50 درصد از مردم پای صندوق‌های رأی خواهند رفت.

همین واهمه بابت حذف کم‌هزینه از ساختار قدرت باعث شد تا او در چرخشی قابل تأمل از آشتی بگوید و از لزوم نماندن در گذشته.  پیش‌بینی رئیس دولت اصلاحات تا حد زیادی هم درست از آب درآمد. جامعه در این انتخابات نه‌تنها به استراتژی اصلاح‌طلبان با صدای بلند «نه» گفت که با افزایش 8 درصدی نسبت به انتخابات مجلس هشتم، مشارکتی 64 درصدی را رقم زد. تصور افت شدید مشارکت در صورت تحریم اصلاح‌طلبان البته تنها خطای محاسباتی آنها نبود. بسیاری از نیروهای سیاسی این جریان همچون پزشکیان، تابش، کواکبیان، خباز، قنبری و... بی‌توجه به استراتژی اعلامی، راه خود را رفتند و ضمن حضور تمام‌قد در انتخابات، به مجلس راه یافتند و «تحریم» را از موضوعیت انداختند!

 
 
منبع: روزنامه فرهیختگان
ارسال نظرات
پر بیننده ها