شهیدمظفر هاجرزاده متولد 9 اسفند ماه 66 در روستای شوراب واقع در شهرستان سیروان به شهادت رسید.
کد خبر: ۹۱۹۷۱۶۴
|
۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.

جنگي نابرابر در شرايطي به ايران تحميل شد که از جانب استکبار جهاني بويژه آمريکا تحت فشار شديدي قرار داشت و در داخل کشور نيز جناح ‌هاي وابسته به غرب و شرق، با ايجاد هياهوي تبليغاتي و ايجاد درگيري‌هاي نظامي در صدد تضعيف نظام بودند و نيروهاي نظامي نيز به خاطر تبعات قهري انقلاب، هنوز مراحل بازسازي و ساماندهي را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.

دراین شرایط بود که رزمندگان اسلام احساس وظیفه کرده وبا هرآنچه که داشتند پا به میدان گذاشتند وبا تمام وجودشان دشمن را از دستیابی به اهداف شومش ناکام گذاشتند.

"مظفر هاجرزاده"، متولد روستای شوراب واقع در شهرستان سیروان در خانواده ای مذهبی و در سطح معیشت متوسط به پایین که مثل بقیه مردم روستا درآمد خانواده از محل کشاورزی و دام پروری حاصل می شد، دیده به جهان گشود.

دانش آموز ۱۷ ساله ای است که وقتی فرمان امام(ره) را برای جهاد می شنود درس و مدرسه را رها می کند و با وجود مخالفت اولیه پدر و مادرش برای رفتن به جبهه اصرار می کند.
پدر و مادر این نوجوان وقتی علاقه او را می بینند با رفتنش به جبهه موافقت می کنند و بعد از حضور موثر در جبهه ها سرانجام در تاریخ 23 اسفند ماه سال 66 در سن 17 سالگی در عملیات ولفجر ۱۰ منطقه شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نائل می شود. آرامگاه ایشان در جوار امامزاده سیدعلی (ع) واقع در شهرستان سیروان می باشد.

خاطره ای از برادر شهید ؛
برادرم در سال ۶۶ کلاس سوم راهنمایی در مدرسه ای که اکنون به نام ایشان در روستای شوراب می‌باشد مشغول تحصیل بودند. شهید در آن زمان به ندای رهبر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر بسیج همگانی برای دفاع از سرزمین، درس و مدرسه را رها کردند  و به ندای حضرت امام لبیک گفتند و به عنوان بسیج عازم جبهه حق علیه باطل شدند ایشان ارادت خاصی نسبت به حضرت امام داشتند و به عنوان بیسیم چی در گردان ۵۰۵ حضرت امیرالمومنین (ع) مشغول به خدمت شدند در مدتی که ایشان در جبهه حضور داشتند یک بار به مرخصی آمدند و از رشادتها و فداکاری‌ های رزمندگان در جبهه ها برای بچه های  مدرسه و هم سن و سالهای خودش  صحبت می کردند و آنها را تشویق به رفتن به جبهه می نمودند من به یاد دارم در آن زمان من کلاس دوم راهنمایی بودم و ما را به خواندن درس و ادامه پیروی از انقلاب و حضرت امام تشویق می نمودند  و می گفتند ما در جبهه و شما نیز در پشت جبهه رزمندگان را حمایت کنید و خوب درس بخوانید تا بتوانید برای جامعه اسلامی فردی مفید باشید.

ارسال نظرات