خبرهای داغ:
کد خبر: ۹۱۸۷۷۵۴
|
۱۳ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، حسن رشوند در جوان نوشت:

 

رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان سراسر کشور در خصوص تاریخ دشمنی امریکا با ملت ایران فرمودند: «بعضی‌ها تاریخ را تحریف می‌کنند که شروع اختلافات از تسخیر لانه جاسوسی بوده است.

اختلاف بین ملت ایران با دولت امریکا از ۲۸مرداد و قبل آن بود. امریکا از آبان ۴۳ که رژیم دست‌نشانده‌اش در ایران، امام عزیز ما را تبعید کرد تا آبان سال ۹۸ هیچ تغییری نکرده؛ امریکا همان امریکا است؛ همان گرگ‌صفتی و دیکتاتوری جهانی و بین‌المللی، همان شرارت و حدنشناسی، امروز هم [در]امریکا هست.»

منطق سخنان مقام معظم رهبری با منطقی که امام راحل در خصوص امریکا در طول حیات با برکت‌شان داشتند، یکی است. حضرت امام نیز با فریاد اینکه «همه بدبختی ما از امریکاست» از خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار سخن می‌گفتند و هر گاه برخی عناصر سیاسی بی ملاحظه به رفتار گذشته امریکا سخن از رابطه با امریکا سر می‌دادند، همواره نسبت به چنین تفکر و رفتارهایی هشدار می‌دادند.

ایشان با صراحت امریکا را «شیطان بزرگ» نامیده و اعلام می‌داشتند: «امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است» و همه مبارزان جبهه توحید در سراسر جهان را این گونه بشارت دادند: «اگر دقیقاً به وظیفه مان که مبارزه با امریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندان‌مان شهد پیروزی را خواهند چشید.» حضرت امام (ره) در این مسیر تلاش کرد با نمادسازی جبهه مبارزه با استکبار جهانی، نگاه افکار عمومی را نسبت به مقوله ارتباط با نظام سلطه عوض کند. چیزی که خلف شایسته او امروز با همان منطق استوار امام (ره) انجام می‌دهد.

اما اینکه چرا با گذشت ۴۰ سال از تسخیر لانه جاسوسی و دیدن رفتارهای خصمانه امریکا بسیار پیش‌تر از رخداد تاریخی تسخیر جاسوسخانه نظام سلطه از سوی دانشجویان که امروز بخشی از آن‌ها همچون اصغرزاده در زمره توابین این حرکت اصیل انقلابی قرار گرفته اند، هنوز برخی با وارونه خواندن صفحات جنایات امریکا در ایران، دوست دارند سر آغاز دشمنی امریکا با ملت ایران را نه در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا ماجرای دردناک تبعید حضرت امام (ره) در سال ۱۳۴۳ ببینند، بلکه تعمداً یا سهواً معتقدند اگر سفارت امریکا در تهران در ۱۳ آبان ۵۸ تسخیر نمی‌شد، اکنون شاهد این حجم از دشمنی آن‌ها با خود نبودیم.

این در حالی است که در گونه شناسی مخالفان استکبار ستیزی همواره با چند دسته از این جماعت مواجه بوده‌ایم. بزرگ‌ترین ایرادی که بر این عده می‌توان گرفت این است که تاریخ دشمنی امریکا با ملت ایران را ۱۳ آن ۱۳۵۸ قرار داده‌اند و بالطبع تاریخ مبارزه امام راحل با استکبار را نیز به تسخیر لانه جاسوسی امریکا محدود کرده‌اند.

این در حالی است که در طول بیش از نیم قرن نهضت اسلامی ملت ایران از ۱۵ خرداد ۴۲ تاکنون که دکترین استکبارستیزی حضرت امام (ره) به تدریج شکل گرفت و گسترش یافت، جریان‌های سیاسی مختلفی به مخالفت با آن قدعلم کردند که هریک به نوعی تلاش داشتند تا از گسترش و نفوذ اندیشه حضرت امام (ره) جلوگیری کنند. این جریان‌ها را از یک منظر می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

الف) مدعیان دروغین استکبارستیزی

در بین نیروهای سیاسی دهه‌های اخیر، جریان‌هایی بودند که به رغم مخالفت باجریان خط امام، خود را پیشقراول و سردمدار مبارزه با استکبارجهانی و امپریالیسم بین الملل معرفی می‌کردند. در رأس این گروه‌های سیاسی در ایران که در مجموع جزو اردوگاه چپ مارکسیستی - مائوئیستی، محسوب می‌شدند، می‌توان به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و بهارخواب‌های فدایی خلق اشاره کرد که در دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰، مواضعی سوپرانقلابی داشته و شعارهایی تندعلیه اردوگاه غرب و در رأس آن امریکا سر می‌دادند. این جریان حتی تا بدانجا پیش رفتند که نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) را حرکتی ارتجاعی و برخاسته از اردوگاه امپریالیسم معرفی کردند که تنها به ظاهر، مدعی مبارزه با استکبار است.

ب) مخالفان استکبارستیزی و مبارزه با امریکا

صرف‌نظر از دسته‌ای از این مخالفان که در زمره دوستان اردوگاه استکبار و دست‌نشانده‌ها و نفوذی‌های آن‌ها به شمار می‌آیند و اقلیتی که با سلطنت طلبان گره خورده اند، مهم‌تر از آن‌ها گروهی هستند که ایادی و دست‌نشاندگان مستقیم استکبار به حساب نمی‌آیند، اما اغلب دانش آموختگانی هستندکه دوران تحصیل خود را در غرب گذرانده و مفتون و دلبرده حکومت لیبرالیستی غرب شده‌اند و نگاه منفی به غرب و استکبار جهانی ندارند. این افراد که خود را در پس عنوان فریب دهنده‌ای، چون ملی گرایی پنهان کرده اند، به واقع لیبرال‌های داخلی بودند که چارچوب و مبانی تمدن غرب را قبول داشته و آمال و آرزوهای خودرا در گرایش کشور به سوی نظام لیبرال سرمایه داری غرب می‌دیدند.

دسته دیگری که از همان ابتدا در جبهه مخالفان مبارزه با استکبار جهانی قرار داشتند، عافیت‌طلبانی بودند که از هرگونه مبارزه و تحمل سختی ابا داشته و آن چنان مقهور قدرت نظامی امریکا و استکبار بودند که از هرگونه مقاومت و مبارزه‌ای گریخته و دیگران را نیز به تسلیم و وادادگی دعوت می‌کردند. این تفکر و نگرش که نسبت به مبارزه با رژیم پهلوی نیز همین وضعیت را داشت، هرچند ساماندهی سیاسی - اجتماعی رسمی نیافت، اما در کوچه و بازار و در طول دوران مبارزه، به شایعه پراکنی و تضعیف ایمان و اراده ملت مشغول بوده است. نشانه‌هایی از این مرعوب بودن بعدها در میان برخی جریان‌های سیاسی نیز ظهور و بروز یافت که در قالب برخی نوشته‌ها و اظهارنظرها درسطح جامعه مطرح گردید.

اما دسته دیگری از مخالفان دکترین «استکبار ستیزی»، کسانی بودند که از ابتدا جزو مخالفان نبودند، بلکه به‌عکس از حامیان و موافقان استکبارستیزی به حساب می‌آمدند. بخشی از آن‌ها خود جزو کسانی بودندکه روزگاری نه چندان دور ازدیوارسفارت امریکا بالا رفته و خود را صاحبان حماسه انقلاب دوم می‌دانستند، اما سیر تغییرات و تحولات این جریان به نحوی شکل گرفت که این جریان به تدریج دچار استحاله شدند و به صف مخالفان دکترین استکبارستیزی پیوستند.

این دگردیسی عوامل متعددی داشت که مهم‌ترین آن در برداشت‌های ساده لوحانه از رفتار امریکایی‌ها و ندیدن دست چدنی امریکا در دستمال مخملی بود. این عده امروز برای مذاکره و ارتباط با امریکا سینه می‌زنند. نداشتن تحلیل درست از مسائل سیاسی و تحولات بین‌المللی آن‌ها را به عدول از دکترین استکبارستیزی کشانده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تعبیری در این باره می‌فرمایند: «کسانی که دم از مذاکره با امریکا می‏زنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی‏دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست.» (۱ /۳ /۱۳۸۱).

اما محور اصلی جریان تجدیدنظرطلبی را باید از میان آن بخش از جریان‌های سیاسی جست‌وجو کرد که در دهه ۷۰ به تدریج در مسیر آشنایی با تفکرات معرفتی - سیاسی غرب دچار وادادگی و استحاله شده و جذب آن گردیدند. این تمایل و تعلق، بیش از هر چیز در حوزه نگرش‌ها خود را نشان داد و به تدریج اظهارنظرها و دستنوشته‌هایی از این جریان صادر گردید که حکایت از تجدیدنظرطلبی در آرمان‌های حضرت امام (ره) داشت.

عامل دیگری که منجر شد بخشی از افراد و جریان‌های سیاسی کشور به تدریج از گفتمان استکبارستیزی فاصله بگیرند و در باب ایجاد رابطه و فتح بابی برای مذاکره سخن برانند، آلودگی به زخارف دنیا، دنیاگرایی و منفعت طلبی بود. این فرآیند که به تدریج با پایان یافتن جنگ تحمیلی و با اولویت یافتن مسئله سازندگی و آبادانی کشور آغاز شد، برخی از انقلابیون دیروز (یا متظاهرین به انقلابی گری) را آنچنان به مسائل اقتصادی و دنیوی آلوده ساخت که ترجیح دادند برای حفظ منافع حاصله، باورهاو آرمان‌های خود را نیز به فراموشی بسپارند و در آن تجدیدنظر نمایند. در رأس این تجدیدنظرها، تجدیدنظر در دکترین استکبارستیزی بود.

رهبر معظم انقلاب با توجه به شناختی که همواره از جریان مخالف استکبار ستیزی و حامیان مذاکره با امریکا داشته‌اند و درک واقع بینانه از شرایط کشور و منطقه، بار دیگر در دیدار دانش آموزان و دانشجویان، بر اشتباه بودن هر گونه مذاکره با امریکا تأکید کردند.

ارسال نظرات
پر بیننده ها