یادداشت/ حاشیهای بر یک دیدار
پس از صرف صبحانه به همراه همکاران قم به سمت بیت حضرت آقا رهسپار شدیم، دل تو دلم نبود، یکی میگفت: دیدار عمومی است، یکی میگفت: جلسه و روضه خصوصی است. بالاخره زمانی که رسیدیم همه چیز روشن شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از قم، چند روز پیش پسرم علی این سئوال را از من پرسید: چرا در فیلمها پیامبر و ائمه علیهمالسلام را به صورت نور نشان میدهند؟
ناخودآگاه همان لحظه یاد دوران نوجوانی که به همراه پدرم با جامعه مداحان قم در روز ولادت حضرت زهرا (س) به دیدار مقام معظم رهبری رفتم، افتادم که این نور را در وجود حضرت آقا دیدم.
گفتم ان شاءالله یک روز شما را به دیدار حضرت آقا خواهم برد تا این نور زیبا را از نزدیک ببینی. سپس یاد این مطلب که خوانده بودم افتادم که حاج اسماعیل دولابی در آخرین دیدار که دست مقام معظم رهبری را بوسیدند و فرمودند: «ایشان خیلی نورانی هستند و سرعت ایشان در نور گرفتن بسیار بالاست و خیلی سریع و لحظه به لحظه به نورانیتشان افزوده میشود و حتی در مسائل سیاسی نیز ایشان اینچنین هستند با این وصف بنده لایق و اصلح از ایشان سراغ ندارم.»
بگذریم...
بودند بین همکارانمان کسانی که بعد از بیش از ۲۰ سال که در نهاد مشغول به انجام وظیفه اند، دیدار خصوصی که هیچ، حتی دیدار عمومی روزیشان نشده بود.
به لطف خدا، پس از صرف صبحانه به همراه همکاران قم به سمت بیت حضرت آقا رهسپار شدیم، دل تو دلم نبود، یکی میگفت: دیدار عمومی است، یکی میگفت: جلسه و روضه خصوصی است. بالاخره زمانی که رسیدیم همه چیز روشن شد. ما بودیم با تعدادی از همکاران نهاد تهران و تعداد محدودی میهمان ویژه.
اسمت را که از روی لیست میخواندند، انگار برات بهشت را زودتر از بقیه گرفتی چرا که اگر زودتر میرفتی جای بهتری مینشستی و زاویه دید بهتری داشتی. دیگر مثل دیدار عمومی نبود که جای سوزن انداختن نباشد بساط فیض مهیا بود.
اول نگاهم به تابلوی حدیثی که بیش از سی سال هست روی دیوار نصب بود، افتاد:
قال امیرالمومنین الامام علی (ع): «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبدَأ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ وَلیَکُن تَدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِم؛ امام علی (ع) فرمود:: کسى که خود را پیشواى مردم قرارداده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آنکه دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، باکردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بیش از آموزگار و ادب آموزمردم، شایسته تجلیل است.»
برخی حواسشان به قند و چای بود، بعضی به شناسایی و رصد میهمانان و نحوه چینش میزبانان، برخی هم مشغول استغفار و ذکر بودند.
آبجوش قاری و مداح را که آوردند پابه پا شدم گفتم الان است که مجلس به طور رسمی شروع شود، دقایقی گذشت به مزاح به بقل دستیام گفتم: این آبجوشها یخ میکند پس چرا شروع نمیکنند؟! ناگهان پروژکتورهای اتاق روشن شد! با هم خندیدیم!
سپس سخنران و مداح (حاج احمد واعظی از مشهد) وارد شدند، با خودم گفتم از این بهتر نمیشود (چراکه از نوجوانی عاشق روضههای حاج احمد بودم) همچنین روزی در بهشت هم که بودم آرزویم همین بود در محضر ائمه علیهمالسلام و اولیاء خدا روضه حضرت رضا امام مهربانیها (ع) گوش کنم و مزد دو ماه عزاداری را این گونه بگیرم.
سرتان را درد ندهم ... بعد از قرائت قرآن، ضربان قلب را با صدای پای حضرت آقا تنظیم کردم. سر ساعت ۱۰ حضرت آقا با آن شکوه، جلال، زیبایی و نور وارد شدند.
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
پس از خوشآمدگویی گرم و صمیمی با میهمانان، ایشان گویا حضرات معصومین (ع) را در مجلس روضه حاضر میبینند با کمال ادب و در نهایت تواضع بدون هیچ حرکتی به سخنرانی و مداحی گوش میدادند.
با اینکه سخنران مجلس مشغول ایراد سخنرانی بود، اما میدیدم همه نگاهها به سمت حضرتآقا بود هر کس دریچهای برای نگاه خود تنظیم میکرد تا بهتر از نور وجودش بهره ببرد؛ چرا که این فرصت شاید در عمر مثل منی اول و آخرین فرصت باشد...
در آخر هم، همکار «ولایی، عاشق و سینهچاک سید علی» که همه بهتر از من میشناسندش از حضرتآقا تقاضای چفیه کرد و بحمدلله به آرزویش دیرینهاش رسید...
خدایا روزی همه آرزومندان بگردان.
الحمدلله کل نعمه واسأل الله من کل خیر
حجت شعبانی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار