کد خبر: ۹۱۷۳۰۵۵
|
۱۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۵

فاش می دیدم دلم،سیری به کوی یارداشت

این حقیقت از  برایم ، بهره ی بسیار داشت

 

نکته ها بی پرده دیدم ، درزمان جاری شده

هریک ازآن ها نشان،ازرنگ وبوی یارداشت

 

حافظ آمدگفت:با من سر هرتک بیت خویش

در درون واژه هایش ، راز ها ابراز داشت

 

گفتمش: استاد ، با من گوی سر این سخن

"بلبلی برگ گلی خوشرنگ،درمنقارداشت"

 

گفت گر ، ابجد بدانی ، حل این معنا کنی

در پژوهش پا نهادم ، با تفکر  کار داشت

 

پیر عاشق*در کرج آمد ، به داد من رسید

دیدمش، پرواز روح و دیده ی بیدارداشت

 

در و صا ل  اتصال حق ، سخن  آغاز کرد

کشف کردم،نیمه چشمی بردرخمارداشت

 

از"وصال"شهرگل،شیرازبامن گفت وگفت

آنچه رامی خواستم،درموردش اشعارداشت

 

ای"فرائی"سعی کن،دریابی اسرارنخست

هرنفس،هرلحظه درباطن بسی اسرارداشت

 

"سروده-عبدالمجیدفرائی"

 

د****************************

"ازشاعرگرانمایه وصال شیرازی"

برگ گل سبزاست او،داردنشانی ازحسن"ع"

او به هنگام  شهادت،سبزه ای رخسارداشت

 

پر گل سرخ است وی،داردنشانی ازحسین

چون بهنگام شهادت ، عارضی گلنار داشت

 

بلبلش باشدعلی"ع" ، از فرفت هردوپسر

اندرآن برگ و نوا ، اوناله های زار داشت

 

شعرحافظ را،عجب تفسیر بنمودی"وصال"

کی تواندکس ، براین اشعارتو،انکارداشت

 

سراینده "وصال شیرازی"رحمه الله علیه

ارسال نظرات