خبرگزاری بسیج: استاد عبدالمجید فرائی، پیرغلام، شاعر ارزشی و آئینی، محرم را با قبله نمای عشق به مهر حسین (ع) پیوند داد و با سرودن مرثیه ای بر رقیه ی سه ساله با توصیف ذبح عظیم آفتاب، ناجوانمردان را دعوت به مردانگی کرد.
کد خبر: ۹۱۷۲۰۶۹
|
۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳

ذبح عظیم "  * ۲

فریاد و آه شیعه،به گوش جهان رسید

آوای غم،به حضرت صاحب زمان رسید

اکنون محرم است ، دل شیعه دردمند

ای دل بنال،لحظه ی یک امتحان رسید

طو ما ر می نو شت ، بیا ئید ، آمد ند

راه حجاز وا شد و یک کاروان رسید

بستند راه را ،به عزیزان فاطمه"س"

کردند هلهله ، که زره میهمان رسید

بستند راه آ ب ، ننو شند کو د کا ن

فریاد العطش ، زهمه کودکان رسید

خشکید شیر سینه ی مادر ز تشنگی

گوئی:که تیغ تیزستم استخوان رسید

چون طالب حکومت ری بود،ابن سعد

بیچاره خام گشته، به آن آرمان رسید

مهمان کشی برای عرب،ننگ وعاربود

درحیرتم، چگونه،به این داستان رسید

پستی نگاه کن ، به ابوالفضل با وفا

ا ز بد تر ین آ د م عا لم ، امان رسید

ذ بح عظیم کو ی منا ، د شت کر بلا

ازخاک سرکشیده،به هفت آسمان رسید

 

کشتند،نورچشم محمد"ص"حسین"ع"را

اخبار واقعه ، به زمین و زمان رسید

با د ستم و ز ید ، به صحر ا ی کربلا

در کار زار ، نوبت پیر وجوان رسید

آتش زدند ، خیمه ی آل رسول را

فصل اسارت همه ی بانوان رسید

بر نیز ه ی بلند زدند ، راس آفتاب

صوت بلند آیه ،به سرساربان رسید

در بارگاه پست ترین، خلق روزگار

برغنچه لبان حسین"ع"خیزران رسید

کوتاه کن سخن،تهی ازجان شودبدن

شاعر، پیام شعرتو ، تادلستان رسید

"مولا"گواه باش،"فرائی"ز فرط غم

درمجلس عزای تو،چون نوحه خوان رسید

 

سروده"عبدالمجید فرائی"محرم ۱۴۳۲

؛------------------------------------؛

صفحه ی ۸۵ کتاب پر پرواز

 

" مردباش "

 

ای که دردت نیست،پس همدردباش

چا ر ه ی ا فتا د ه را ، پیگر د باش

 

گر مسلمان نیستی ، آز ا د مرد

گفت: مولا ، دین نداری ، مردباش

 

***

 

تاابالفضل آب روی آب ریخت

درفرات،آب از خجالت آب شد

 

***

" سیراب شد "

 

اصغر ازفرط عطش بی تاب شد

چهره ی معصوم او ، مهتاب شد

 

تا امام اورا ، به آغوشش گرفت

گل،به دست حرمله سیراب شد

 

 

***

" رقیه ی سه ساله "

 

رقیه ی سه ساله،باچشم خویش دیده

اصغر عزیز مادر ، در خون خود تپیده

 

با با زمین فتا د ه ، ا ما سرش بریده

تاب وتوان ندارد،جانش به لب رسیده

***

دعوت * ۲

 

خوشابحال تو،دعوت شدی به کرب وبلا

عنا یتی شد ه بر تو ، یقین ز سوی خدا

 

نجف ر سید ه کنون ، کاروان دلشدگان

مد د ر سا ن تو باشد ، همیشه آ ل عبا

صفحه ی ۱۰۶/۲ کتاب پر پرواز

 

***

"قیامت درعاشورا" * ۲

 

حسین آئینه ی نور خدا بود

ابوالفضل دلاور، با وفا بود

 

عطش باکودکان بیدادمیکرد

قیامت روز عاشورا ، بپابود

صفحه ۱۰۵/۲ کتاب پر پرواز

 

***

"مهرحسین ،ع،" *4

؛-----------------------؛

مهرحسین"ع"ازکودکی،درجان ما آغشته اند

درتار و پود جان ما ، عشق ولایت رشته ان

 

رگ های ماجاری شده،باتربت اش خون خدا

در ذره ذره جان ما ، بذر حسینی کشته اند

 

***

"قبله نمای عشق"

 

کربلا، قبله نمای عشق بود

ناظرصحنه،خدای عشق بود

 

یک حسین واینهمه دلدادگی

واقعا،فرمانروای عشق بود

 

***

" درجهل مرکب " * ۲

آنروز، کسانی دل ودین ،یاخته بودند

سرمایه ی خود،یکسره پرداخته بودند

 

از بهر دو  روزی که ، بنا  بود بمانند

برروی حسین"ع"تیغ ستم آخته بودند

 

درجهل مرکب ،به هوای  دل گمراه

توحید رهاکرده و ،بت ساخته بودند

صفحه ی ۱۰۶/۱ کتاب پرپرواز

***

" پیرغلام " * 4

چون افتخار پیرغلامی ، گرانبهاست

این رشته ی تمام غلامان با وفاست

 

من این مدال را،به جهانی نمی دهم

برسینه این نشانه مرا،ضامن بقاست

 

***

" توصیف آفتاب "  * ۲

 

می خواستم من ازتونویسم،مع الاسف

یک واژه همطراز تو ، پیدا نمی شود

 

فقر کلا م می شکند ، پشت نظم ر ا

درقالب تو ، شعر وغزل جا نمی شود

 

پرواز تو ، بلندتر از واژه گان ماست

هرگفته: درمقام تو ، معنا نمی شود

 

زیبا ترین کلام به پایت نمی رسد

چون پای مور قابل اهدا ، نمی شود

 

حرف حدیث عشق تو،حتماگرانبهاست

با قطره شرح وسعت دریا نمی شود

 

از تو اگر نظر نشود ،شعر ابتر است

طبع وقریحه بی تو ،شکوفانمی شود

 

گفتی"فرائی" ازگل زیبای پنج تن"ع"

توصیف آفتاب، زچون ما ، نمی شود

صفحه ۸۴ کتاب پر پرواز

 

 

 

 

 

ارسال نظرات